به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حجت الاسلام محمد محمدیان در چهلمین نشست مسئولان دفاتر نهاد رهبری در دانشگاه های سراسر کشور با اشاره به همزمانی چهلمین نشستِ مسئولان نهاد است با چهلمین سال انقلاب اسلامی گفت: چهلسالگی اشاره به نوعی بلوغ عقلی و معرفتی دارد و دوران نشاط و شادابی و سرزندهبودن را به ذهن متبادر میکند.
وی افزود: اگر نگاهی به سالهای گذشتۀ انقلاب داشته باشیم، در یک جمله میتوان گفت: در چهلسالِ گذشته خداوند به تمامی وعدههایش در حق ملت ما عمل کرده است؛ هرآنچه وعده کرده بود، برای اهل ایمان و تقوا در این چهل سال، به آنها عمل کرده است.
یکی از مهمترین وعدههای خدا-که با کلمه منّت بیان شده- این است: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص/5) خداوند به این وعدهاش در حق ملت ما عمل کرد و این حکومت مستضعفین را عنایت فرمود.
یکی از وعدههای خدا «نصرت الهی به یاریکنندگان دین» است
حجت الاسلام و المسلمین محمدیان نصرت الهی را وعده دیگر خداوند دانست و افزود: وعدۀ دیگر خدا در قرآن-که بسیار باتأکید بیان شده- وعدۀ نصرت و یاری کسانی است که به یاری دین خدا میشتابند: «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ» (حج/40) همچنین میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» (محمد/7) حقیقتاً خداوند در چهل سال گذشته بیشترین یاری و امدادهای غیبیاش را شامل حال این ملت بزرگ کرد.
خداوند وعده کرده است که به مؤمنان برتری و اقتدار میدهد: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» (آلعمران/139) در این چهل سال خداوند برتری را به اهل ایمان عنایت کرده و ملت ما در جهان درخشیده است.
یاری خدا به شرط «استقامتِ ما در راه حق» استمرار خواهد داشت
وی ادامه داد: اگر بخواهیم بر همین مبنا به آینده هم نگاهی داشته باشیم باید بگوییم که سنت الهی بر این است که امداد و نصرت الهی به «یک شرط» استمرار پیدا میکند و آن شرط «استقامت در راه حق» است. اگر یک فرد یا یک ملت، در راه حق و در راه خدا استقامت بورزد قطعاً از یاریهای الهی مستمراً بهرهمند خواهد شد: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» (فصلت/30)
البته این استقامت بهوسیله ابتلائات و امتحانات سخت سنجیده میشود؛ در کورههای داغِ ابتلائات الهی معلوم میشود که چه کسانی واقعاً اهل استقامت هستند؟ کمااینکه خداوند میفرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرینَ» (آلعمران/142) یعنی این یک توهّم است که فکر کنید وارد بهشت خواهید شد اما هنوز صف مجاهدین و صابرین در راه خدا از بقیه جدا نشده باشد. میفرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ» (بقره/214) یعنی امکان ندارد وارد بهشت شوید مگر اینکه از امتحانات الهی عبور کنید؛ هنوز آنچه بر سر مؤمنانِ قبلی و مجاهدان راه خدا آمده، بر سر شما نیامده است! به آنان سختیها و مشکلاتی رسید که متزلزل شدند تا آنجا که رسولشان نیز همراه مؤمنین گفت: «مَتَى نَصْرُ اللَّهِ؛ پس یاری خدا چه زمانی است؟»
یکی از امتحانات سخت الهی برای مؤمنین صدر اسلام در «جنگ احزاب» رخ داد
رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها با اشاره به جنگ احزاب و امتحان الهی در آن برای مؤمنین گفت: یک نمونه از این تزلزلها که برای مؤمنین صدر اسلام پیش آمده، در سورۀ احزاب بیان شده است: «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً» (احزاب/11) یعنی «آنجا بود که مؤمنان مورد امتحان و ابتلا قرار گرفتند و بهشدت متزلزل شدند» این اتفاق در جریان جنگ احزاب(جنگ خندق) رخ داد. به تعبیر پیامبر اکرم(ص) این جنگ، صحنهای بود که ایمان و شرک با تمام قامت در مقابل هم قرار گرفتند «بَرَزَ الْإِیمَانُ کُلُّهُ إِلَى الشِّرْکِ کُلِّه» (کنزالفوائد/1/297)
در جریان آن نبرد، لحظات بسیار سختی به مسلمانها گذشت؛ منافقان هم بهشدت در میان لشکر اسلام تلاش کردند که ضربه بزنند. جمعیت انبوه و تجهیزات فراوان دشمن و تلاش منافقان در میان لشکر اسلام، آیندۀ سختی را برای مسلمانان ترسیم کرده بود که عبارت «زُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِیدًا» نشان میدهد کورۀ امتحان الهی خیلی داغ شده بود. بالاخره مسلمانها بر اثر آن قهرمانیِ امیرالمؤمنین(ع) در به خاکانداختن «عمرو بن عبدود» و طوفانی که خدواند فرستاد، از این امتحان الهی سرافراز در آمدند.
هرچه جلوتر میرویم غربال الهی دقیقتر میشود تا در نهایت، خالصترینها باقی بمانند
وی ادامه داد: امتحان سخت مؤمنین در جنگ احزاب، برای امروز ما بسیار عبرتانگیز است. امام رضا(ع) میفرماید: «لَا یَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَکُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا فَلَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْقَلِیل» (ارشاد مفید/2/375) آنچه بهدنبالش هستید و مدام گردن میکشید که ببینید چه زمانی آن اتفاق خواهد افتاد (یعنی ظهور حجت خدا) رخ نمیدهد تا اینکه از همدیگر جدا شوید و خالص بشوید (صف مدعیان دروغین از صف حقباوران راستین جدا شود؛ صف مجاهدان از صف راحتطلبان جدا شود)
منظور از «تُمَیَّزُوا» این است که طیّب و خبیث باید از هم جدا شوند و تا این اتفاق نیفتد، ظهور پیش نمیآید. وقتی این غربال الهی حرکت کند، خیلیها ریزش میکنند. در ادامۀ روایات فوق، حضرت این آیه را قرائت کردند: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» (عنکبوت/2)
متوجه باشیم که در چه راهی گام برداشتهایم؛ راه خدا گردنههایی دارد و غربال الهی در حال حرکت است؛ هرچه جلوتر میرویم این غربال دقیقتر و دقیقتر میشود تا در نهایت خالصترین ها باقی بمانند.
در این 40 سال هرکه توسط غربال الهی کنار رفت، مدعی شد که «نظام در حال فروپاشی است!»
حجت الاسلام والمسمین محمدیان به برخی از خواص که مورد امتحان و غربالگری خداوند قرار گرفته اند اشاره کرده و تصریح کرد: در چهل سال گذشته، هر کسی بهوسیلۀ غربال الهی کنار گذاشته شد، مدعی شد که «نظام جمهوری اسلامی به بنبست رسیده و در حال فروپاشی است!» شاید اولین بار در سال 60 بود که آقای بازرگان در مجلس سخنرانی کرد و چنین تعبیری بهکار برد. ایشان گفت: «آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله کشیده، خرمن امت و دولت و دین را مورد تهدید قرار داده است... بعضی میکوشند آتش را افروختهتر ساخته بر خرمن طرف مقابل بیاندازند، همه بلعیده میشوند!»
وی افزود: بعد از ایشان هم رئیسجمهور کشور یعنی «بنی صدر» همین ادعا را مطرح کرد که «جمهوری اسلامی به پایانش نزدیک شده است» بعد هم نهضت آزادی و ملیگراها چندین بار به امام و رهبری نامه نوشتند و گفتند که نظام جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است!
در سال 69 «نهضت آزادی» خطاب به رئیسجمهورِ وقت(آقای هاشمی رفسنجانی) نامهای نوشتند و گفتند: «...اکنون کشور عزیز ما در بنبست و بحرانی از سختی و ناخوشنودی و نابسامانی دست و پا میزند، کشور ما در چنگال گرانی و گرههای زندگی گرفتارتر و از آیندۀ خود مأیوستر، ملک و ملت به لبۀ پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است!»
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: آقای منتظری هم پس از اینکه از جایگاه قائممقامرهبری کنار گذاشته شد با تعابیر مختلف از همین بنبست و بهپایان رسیدن کارِ نظام، سخن گفت. برخی از اصلاحطلبان هم بعد از اینکه دورۀ دولت آقای خاتمی تمام شد، همین بحث را مطرح کردند که «نظام به بنبست رسیده و فروپاشی نزدیک است!»
آقای «عباس عبدی» در سال81 در میزگردی با حضور آقای «حجاریان و تاجزاده» رسماً گفت: «مجموعه مطالعات نشان میدهد که جامعۀ ایران در حال فروپاشی است و البته این فشار بیرونی است که جامعه را حفظ کرده است و اگر این فشار کمی برداشته شود وضع دگرگون می شود... وضعیت بسیار خطرناک است!»
کسانی که خودشان به بنبست رسیدهاند، این بنبست را به نظام نسبت میدهند!
رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها تصریح کرد: اکنون نوبت به آقای احمدینژاد و طرفدارانش رسیده است. آنها هم میگویند که نظام به بنبست و مرحلۀ فروپاشی رسیده است. ۴۰ سال است که ما داریم این خط را میبینیم؛ کسانی که خودشان به بنبست میرسند، بهجای دیدن عیب خود و اصلاح عیب خود، بهسراغ نظام میآیند و بنبست را به نظام نسبت میدهند.
کسانی که از نظر فکری و روحی به مرز فروپاشی میرسند خیال میکنند که نظام در حال فروپاشی است و بعد هم نسخهای که برای رهایی از این بنبست میپیچند، عین فروپاشی نظام است! مثلاً اینکه از رهبر انقلاب میخواهند شخصاً وارد شود و کلِ دولت، مجلس و قوه قضاییه و شورای نگهبان را کنار بگذارد!
آنها دخالت جزئیِ رهبر در امور را برنمیتافتند، حالا از رهبر میخواهند در همۀ امور دخالت کند!
وی ادامه داد: این جماعت در دورهای که خودشان در مسئولیت بودند، وقتی رهبر انقلاب بهخاطر مصالح کلیِ نظام در دو موردِ جزئی(وزارت اطلاعات و معاون اولی) وارد شدند، دخالت رهبری را برنتافتند، ولی الان خودشان از رهبری گلایه میکنند که چرا دخالت نمیکند و دولت و مجلس و قوه قضائیه را کنار نمیگذارد! وقتی رهبری به آنها توصیه کرد که در انتخابات وارد نشوند، این حرف را گوش نکردند و ثبتنام کردند! حالا انتظار دارند که امروز دیگران به حرف رهبری-دربارۀ این تغییرات مدنظر آنها- گوش کنند!
این انقلاب یک درخت بیریشه نیست که با یک تندباد از جای خودش کنده شود، این انقلاب شجرۀ طیبهای است که «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ* تُؤْتىِ أُکُلَهَا کلَُّ حِینِ بِإِذْنِ رَبِّهَا» (ابراهیم/24و25) اگر برگهایی از این درخت ریزش میکند برگهای جدید و باطراوتی بر روی آن میروید و این رویشها همیشه بیش از ریزشها بوده است.
وی ادامه داد: البته ما بدون تردید مشکلات و چالشهایی داریم همانگونه که همۀ حکومتها مشکلاتی دارند. در نتیجۀ این مشکلات، زخمهایی در پیکرۀ نظام و کشور ایجاد شده است و بهطور طبیعی، دشمنان ما هم مثل مگسها بر روی این زخمها مینشینند. آیا وجود هر زخمی در بدن انسان، بهمعنای پایان عمر اوست؟! زخم نیاز به مداوا دارد و همۀ ما موظفیم که این زخمها و چالشها را بهدرستی شناسایی کنیم، راه درمانش را تشخیص دهیم و برای درمانش اقدام کنیم. اما سوء استفاده از این زخمها و سیاهنمایی و القاء ناکارآمدی در مورد تمام ارکان نظام و ایجاد یأس از اصلاح نظام، دسیسههایی است که دشمنان آگاه از یکطرف و دوستان نادان از طرف دیگر، به آن دامن میزنند.
اصلیترین راهبرد دشمنان انقلاب، تغییر نگاه مردم و مسئولین و «ایجاد یأس» است
حجت الاسلام و المسلمین محمدیان اصلیترین راهبرد دشمنان انقلاب اسلامی را تغییر نگاه مردم و بهخصوص مسئولان و نیروهای مدافع نظام دانست و افزود: بر اثر این تغییر نگاه، میتوانند مردم را به مرحله یأس و ناامیدی برساند و این مطلوب اصلی همۀ مخالفان نظام است. این تغییر نگاه با دو سیاست اتفاق میافتد: یکی بزرگنمایی مشکلات و چالشها و دوم کوچکنمایی و تحقیرِ داشتهها و دستاوردهای نظام. بهترین ابزار دشمن برای اجرای این دو سیاست «فضای مجازی» است که امروز وارد زندگیِ اکثریت مردم شده است.
در اغتشاشات سال گذشته جمعاً حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر در حدود 100 شهرکشور در اعتراضات شرکت داشتند، ولی با ابزار رسانهای، این جمعیت را بهقدری بزرگنمایی کردند که گویی کشور در معرض یک انقلاب قرار گرفته است. همچنین وقتی چندین میلیون نفر برای دفاع از نظام به خیابانها آمدند، آنقدر این تعداد را کوچکنمایی کردند که انعکاس بسیار کمی در رسانههای مهم دنیا و فضای مجازی داشت.
وی ادامه داد: البته از دشمن، غیر از این انتظاری نیست اما آنچه موجب تأسف است، اشتباه استراتژیک برخی از دوستان است که در چنبرۀ این بزرگنماییها و کوچکنماییها گرفتار میشوند و به یأس و ناامیدی میرسند.
در دولت آقای روحانی به یک دستاورد بسیار بزرگ و ارزشمند رسیدیم
امروز با همۀ مشکلات و چالشهایی که ما داریم، در دولت آقای روحانی به یک دستاورد بسیار بزرگ و ارزشمند رسیدهایم که اگر بهدرستی از آن استفاده کنیم، راه برونرفت از بیشتر مشکلات را پیدا خواهیم کرد. اما این دستاورد بسیار بزرگ چیست؟
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: از روز اول پیروزی انقلاب، یک جریانی در کشور معتقد بود که «بدون همراهی با آمریکا و غرب نمیتوانیم به حیات خود ادامه دهیم و تنها راه چاره برای حل مشکلات کشور، این است که در مقابل آمریکا کوتاه بیاییم. دنیا تبدیل به یک دهکدۀ جهانی شده و کدخدای این دهکده هم آمریکاست.»
وی ادامه داد: آقای هاشمی رفسنجانی باصراحت در خاطراتش نوشته است: به امام(ره) نامه نوشتم که تا شما در قید حیات هستید مسئلۀ رابطه با آمریکا را درست کنید. البته امام(ره) به درخواست ایشان هیچ جواب مثبتی ندادند بلکه در چند نامهای که در آخر عمرشان نوشتند، صراحتاً بر غلطبودن این تفکر تأکید کردند.
در دولت اصلاحات و جریان حزب مشارکت و کارگزاران هم این دیدگاه وجود داشت و شعار «گفتگوی تمدنها» در اصل برای ایجاد زمینۀ برقراری ارتباط با آمریکا بود که البته به نتیجهای نرسید و در همان زمان، توسط رئیسجمهور آمریکا متهم شدیم که «محور شرارت» در دنیا هستیم!
رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها گفت: دولت آقای احمدینژاد در ابتدا با احیای شعارهای انقلاب از جمله «مبارزه با آمریکا» بهمیدان آمد و مورد اقبال مردم قرار گرفت اما در دورۀ دوم-خصوصاً دو سال آخر دولتش- باز بهسمت برقراری ارتباط با آمریکا رفت که البته توفیقی بهدست نیاورد.
پس از 40 سال، ادعای نیروهای انقلابی به اثبات رسید که «آمریکا قابل اعتماد نیست»
وی تأکید کرد: صریحترین دولتی که گفت باید با آمریکا ارتباط برقرار کنیم و مذاکره کنیم دولت آقای روحانی بود. گفتند ریشۀ همه مشکلات در این است که ما با خودِ آمریکاییها مذاکره نمیکنیم بلکه با واسطهگریِ غربیها(اروپاییها) ارتباط برقرار میکنیم در حالیکه غربیها کارهای نیستند و از خودشان ارادهای ندارند؛ کدخدا و همهکارۀ دنیا آمریکاست لذا باید با خود آمریکا مذاکره کنیم.
دستاورد بزرگ این دولت این است که بعد از مذاکرات، یک تجربۀ تاریخی بهدست آمد و پس از چهل سال، ادعای نیروهای انقلابی به اثبات رسید که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و او همان شیطان بزرگ است.
برجام نشان داد که اعتماد به دشمن، نتیجهای جز خسارت ندارد/ دیگر نمیشود برجام دیگری را به این ملت تحمیل کرد
وی با اشاره به تجربه برجام و مسئله اعتماد به آمریکا گفت: امروز معلوم شد که فهم نیروهای انقلابی بسیار عمیقتر و دقیقتر از دلدادگان به غرب بوده است. معلوم شد که طناب آمریکا بسیار پوسیدهتر از آن است که کسی بتواند به آن تمسک پیدا کند و اگر کسی از این طناب استفاده کند، افتادنش در چاه، قطعی است. برجام یک تجربۀ ذیقیمت بود که میتواند برای دهها نسل آینده بهعنوان یک دستاورد بماند. دستاوردی که نشان داد، اعتماد به دشمن جز خسارت، عقبماندگی و عمیقترشدن زخمها نتیجۀ دیگری بههمراه نخواهد داشت.
دستاورد برجام، راه را برای برجامهای دیگر بست؛ دیگر نمیشود برجام دیگری را به این ملت تحمیل کرد. دلدادگان غرب دیگر نمیتوانند سخن از مذاکره با آمریکا را مطرح کنند. همانطور که آقای روحانی اخیراً گفت: «امروز آمریکاییها به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام مذاکره میدهند که با ما مذاکره کنید، مگر دیوانه شدهاند که با شما مذاکره کنند! شما مذاکرۀ دیروز را علنی زیر پا میگذارید...» و آقای ظریف هم گفت: «آمریکا نهتنها به تعهدات خودش عمل نکرده، بلکه مطالبات بیشتری را هم طلب میکند که این پیام بسیار خطرناکی را به مردم ایران و جهان ارسال میکند مبنی بر اینکه هرگز نباید با آمریکا وارد توافق شد.»
تمام مشکلات کشور ما قابل حل است مشروط بر اینکه به تواناییهای خودمان تکیه کنیم، از تهدیدهای آمریکا نهراسیم و به وعدههای پوچ آنها اعتماد نکنیم، به دانشمندان خودمان و به نسخههای بومیِ آنها برای حل مشکلات کشور، بها بدهیم و به نیروهای مؤمن و انقلابی کشور اعتماد کنیم و کار را به جوانهای پرشور و مبتکر بسپاریم.
راهبری یک «رویکرد» است نه یک «طرح» با دورۀ زمانی محدود
رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها با اشاره به نگاه راهبری در دفاتر نهاد افزود: ما چند سال است که رویکرد راهبری را در نهاد مطرح کردهایم و هدفمان «راهبرشدنِ دفاتر نهاد» است. البته این راهبرشدن در واقع یک طرح نیست، چون طرح معمولاً یک دورۀ زمانی خاص دارد. راهبری یک رویکرد است نه یک طرح؛ یعنی همیشه بنا هست این رویکرد را در کارمان پیبگیریم.
خلاصۀ طرح راهبری این است که ما به راهبردهای اصلی و اولویتدار برسیم؛ آنهم از طریق تحلیل فرصتها و آسیبها و قوتها و ضعفها. اگر کسی بتواند فرصتها و تهدیدها و قوتها و ضعفهای محیط کاری خود را بهدرستی بشناسد، از دل آن، راهبردهای اصلی و اولویتدار بهدست میآورد. بعد از آنکه راهبردها انتخاب شد، طبیعی است که به برنامهریزی روی بیاوریم. اساس برنامهریزی در این رویکرد، استفاده از همۀ ظرفیتهای موجود در دانشگاه و خارج از دانشگاه است.
اولین وظیفه و راهبرد اصلی نهاد «حضور عالمانه در دانشگاه» است
وی گفت: برخی از راهبردها بهعنوان راهبردهای الزامی و ذاتی بلکه «وظایف ذاتی نهاد» مطرح هستند. اولین راهبردی که جزو وظایف اصلی نهاد است بحث «حضور عالمانه نهاد در دانشگاه» است. هرچند همۀ مسئولان نهاد-که در دانشگاه حضور دارند- عالمِ دینی هستند، اما عالمی که در دانشگاه حضور دارد باید این حضورش را عالمانه به اثبات برساند. دانشگاهیان از مسئول و معاون نهاد در دانشگاه انتظار دارند که در قامت یک دانشمند و عالم دینی در دانشگاه ظهور و بروز داشته باشند. الگویی که در ذهن دانشگاهیان هست، حضور عالمانۀ استاد مطهری در دانشگاه است. انتظار دارند که این عالم دینی-در حد خودش- مثل استاد مطهری در دانشگاه نقش ایفا کند.
رهبر انقلاب میفرماید: «آقایانی که در دانشگاهها به عنوان روحانیونی که با خصوصیت و عنوان دفتر نهاد نمایندگی شناخته میشوند، باید خودشان را مسئول اصلی و نهائی ارتقاء دینی در دانشگاه بدانند.» (9/7/86)
روحانیِ مسئول نهاد در دانشگاه باید «منشأ فکر عمیق و مستدل» باشد/ کار اصلی ما ارتقاء «فکر دینی در دانشگاه» است
حجت الاسلام والمسلمین محمدیان با اشاره به نقش روحانیون در دانشگاه گفت: عالمان دینی و روحانیونی که در دانشگاه مستقر میشوند باید منشأ و منبع و مرجع «فکر عمیق، اصیل، مستدل، تحسینبرانگیز و قانعکننده» باشند. باید در محیط دانشگاه پیدرپی «فکر دینیِ نو و مستدل» عرضه کنند و فکر دینیِ دانشجویان را ارتقاء بدهند. البته کارهای اجرایی هم در کنارش هست؛ مانند شرکتکردن در هیئت جذب، هیئت رئیسه، هیئت نظارت و... اما همۀ اینها حاشیه کار مسئولین نهاد در دانشگاه است. کار اصلی ما ارتقاء «فکر دینی در دانشگاه» است.
کارِ اصل ما «کار فکری» است؛ هرچند عدهای با آگاهی و شیطنت و عدهای هم از روی نادانی و سادهاندیشی، دوست دارند که نهاد در دانشگاه یک مجموعۀ امنیتی و بازدارنده و محافظهکار معرفی شود؛ قطعاً این به صلاح نهاد نیست. ممکن است دربارۀ کسی بگویند: «این مسئول نهاد، عجب اقتداری دارد! همه از او حساب میبرند و هیچ کاری را بدون اجازۀ او انجام نمیدهند!» اما از نظر فکری هیچکسی به او مراجعه نکند و سؤالی نپرسد؛ نه مسئلۀ شرعی بپرسند و نه شبهۀ اعتقادی و... اگر واقعاً اینطور باشد، این به معنای رکودِ نهاد در دانشگاه است!
برخی افراد، توقعات و انتظارات بیجا و بیموردی از نهاد دارند؛ تصورشان این است که نهاد باید در دانشگاه، همۀ جادهها را باز کند و در اختیار آنها قرار بدهد و اگر کسی در هر زمینهای(از جمله مسائل مالی) مشکلی داشت، به مسئول نهاد مراجعه کند و مشکلش حل شود.
مسئول نهاد در هر دانشگاه، نقشِ استاد مطهری یا استاد مفتح را ایفا میکند
وی تأکید کرد: ما بهعنوان عالم دینی به دانشگاه رفتهایم که فکرها و دلها را تسخیر کنیم؛ البته نه تسخیر خودمان؛ بلکه تسخیر خدا. آیا اساتید و دانشجویان دانشگاه وقتی یک بحث فکری پیش میآید بهسراغ ما میآیند؟ آیا حرف ما برایشان اعتبار دارد؟ دانشگاه مثل پادگان نیست که ما هرچه بگوییم بالاجبار قبول کنند؛ بلکه حرف منطقی، مستدل، قانعکننده و تحسینبرانگیز میخواهند. حضور ما در دانشگاه برای این است که آخوند دانشگاه باشیم، استاد مطهری یا استاد مفتحِ آن دانشگاه باشیم(البته در حدّ خودمان) آیا ما را در دانشگاه اینگونه میشناسند؟
اگر از استاد مطهری نام بردیم، منظور این نیست که مسئولان دفاتر نهاد و اساتید معارف، در همۀ عرصهها و حوزههای فکری «صاحبنظر» باشند؛ این امکانپذیر نیست. ولی انتظاری که از ما وجود دارد این است که لااقل در یک حوزه، صاحبنظر باشیم و دانشگاهیان بدانند که این مسئول نهاد یا معاونش، در چه زمینهای متخصص است؛ در همان زمینه به او مراجعه کنند.
انتظار هست که هریک از مسئولان نهاد لااقل در یک عرصه «صاحبنظر» باشد
موضوعاتی وجود دارد که «موضوعاتِ روز دانشگاه» هستند و دانشجویان و استادان به آن نیاز دارند. لذا انتظار هست که در هر استان، هریک از مسئولان نهاد در یکی از این عرصهها صاحبنظر باشند. ما در استانهای مختلف بهطور متوسط 8نفر روحانی و مسئول نهاد داریم و نزدیک به 40 یا 50 نفر استاد معارف داریم. اینها میتوانند تمام عرصهها را پوشش دهند و تمام نیازمندیهای علمی را در آن استان پاسخ دهند.
وی افزود: به اعتراف همه کسانی که با مجموعههای روحانیت در کشور آشنا هستند غنیترین مجموعۀ روحانیت در کشور-در بخشهایی که حالت سازمانی و نهادی پیدا کرده است- در اختیار نهاد رهبری در دانشگاههاست؛ آن هم بهدلیل فرصتهایی است که در دانشگاه ایجاد شده است، دوستان ما از این فرصتها استفاده و رشد کردند، یعنی دانشگاه موجب رشد خود ما هم شده است.
مسئول نهادی که خودش آمادگی حضور در هیچ کرسیِ آزاداندیشی را ندارد و از اینهمه موضوعات مختلف، لااقل در یک موضوع هم نمیتواند بهعنوان داور یا راهنما حضور پیدا کند، معلوم است که او نمیتواند مروّج کرسی آزاداندیشی در دانشگاه باشد، او دیگر نمیتواند ابتکار عمل را در دست داشته باشد، نمیتواند زمام فکری دانشگاه را در دست بگیرد و سخن نو مطرح کند.
مسئول نهادی که نداند دانشجویش چه کتابی میخواند، نمیتواند از جهت فکری بر او مؤثر باشد
حجت الاسلام والمسلمین محمدیان افزود: بعضی از دوستان، خبر ندارند که دانشجویان چه کتابهایی میخوانند؟ مسئول نهادی که نمیداند دانشجویش چه کتابی را مطالعه میکند آیا میتواند از جهت فکری بر آن دانشجو مؤثر باشد؟! مسئول نهادی که نمیداند الان شبهات رایج در ذهن دانشجویان و استادان چیست، نمیتواند کار علمی درست انجام دهد.
ما برای جلسات و کلاسهایی که شرکت میکنیم، نیاز به طراحیهای قبلی داریم. با حضور عالمانه در دانشگاه است که میشود نیرو تربیت کرد، اگر حضور عالمانۀ ما تثبیت نشود، نمیتوانیم کادر بسازیم. افراد وقتی به ما اعتماد میکنند که احساس کنند ما عالمِ دینی و صاحبنظر هستیم. روحانیای که جایگاه علمیِ او در دانشگاه تثبیت شده است، رئیس دانشگاه و معاونین و مسئولین، بهتر از او مطلب میپذیرند.
مهمترین راهبرد نهاد «حضور عالمانه در دانشگاه» است/ اصلیترین کار ما در دانشگاه «کار فکری» است
وی ادامه داد: مهمترین راهبردی که در بین همۀ راهبردها داریم همین حضور عالمانه در دانشگاه است. اصلیترین کار ما در دانشگاه «کار فکری» است؛ مسائل اداری و اینکه در خوابگاه یا عرصۀ مدیریت دانشگاه چه اتفاقی میافتد، حداکثر باید 20درصد وقت ما را بگیرد، بقیۀ وقت ما صرف مسائل فکریِ مطرح در دانشگاه شود. ما اگر بخواهیم در دانشگاه منشأ اثر باشیم باید قضاوت دانشگاهیان(البته آنهایی که به حضور روحانیت در دانشگاه حساس هستند) دربارۀ ما این باشد که «این آقا یک عالم دینی است» آنهم با همۀ ویژگیهایی که یک عالم دینی دارد؛ یعنی هم بُعد علمی و فکریِ او و هم بُعد دلسوزی و لَیّن بودنش که فرمود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آلعمران/159) باید از او دلسوزی و صمیمیت ببینند و چنین حسی را نسبت به مسئول نهاد داشته باشند.
حجت الاسلام والمسلمین محمدیان گفت: بنده در جلساتی که با تشکلها و مسئولان دانشگاهها دارم، دقیقاً این حس خودشان را منتقل میکنند؛ آنجایی که یک مسئول نهاد از نظر علمی و اخلاقی و معنوی دارد میدرخشد و عطر معنویت از او به مشام میرسد بلافاصله منعکس میکنند. البته نقطۀ مقابلش را هم منعکس میکنند.
گلایههای برخی از تشکلها از دفاتر نهاد:
1. بعضی از دفاتر نهاد خیلی اداری شدهاند
در جلساتی که با نمایندگان تشکلهای دانشجویی داریم، آنها در کنار قدردانی از مسئولین نهاد در دانشگاهها-که از نیروهای انقلابی دفاع میکنند- یک گلایههایی دارند و یک تذکراتی میدهند که برداشت بنده این است که گلایههای آنها هم دلسوزانه است؛ هرچند ممکن است یکمقدار تند و تیز مطرح کنند اما بنده صمیمیت و دلسوزی را از کلام آنها احساس میکنم.
یکی از گلایههای آنها این است که بعضی از دفاتر نهاد خیلی اداری شدهاند، مسئول دفتر یا معاون او در بین دانشجویان، کم حاضر میشوند، شأن خود را در آن میبینند که در جلسات رئیس دانشگاه و هیئت رئیسه و شورای فرهنگی حاضر شوند. اینکه بیایند با دانشجو صمیمی شوند، کمتر دیده میشود. البته این فقط مربوط به برخی از دفاتر نهاد است.
نمایندگان یکی از تشکّلهای خوب در یکی از دانشگاهها، میگفتند: در یکسال گذشته حتی یکجلسه هم با مسئول نهاد نداشتیم، آیا قابل قبول است که مسئول نهاد ما یک جلسه در سال با تشکلها نداشته باشد؟!
این احساس که «ما اداری شدهایم و در شأن خودمان نمیبینیم که با دانشجو نشست و برخاست کنیم» حسّ خوبی نیست. مثلاً بهنظر بنده این یک کار عادی است که مسئول نهاد، به سلف دانشجویی برود و در صفِ غذا بایستد، البته هر از گاهی هم میتواند به سلف استادان سر بزند، اما نه اینکه برعکس باشد! چنین برخوردهایی با بدنۀ دانشجویی برای ما باید عادی باشد، عزت ما هم در همین است.
2. برخی دفاتر نهاد با ما آمرانه برخورد میکنند نه اقناعی
گلایۀ دیگری که برخی تشکّلها مطرح میکنند این است که میگویند: بعضی دفاتر نهاد، نگاه پیمانکاری به مجموعههای تشکلها دارند، مثلاً میگویند: «فلان کار را باید انجام بدهید!» یعنی به ما امر میکنند!
این خیلی مهم است که ما گروههای دانشجویی را چگونه واردِ کار کنیم؟ نباید احساس کنند نگاه ما به آنها این است که «آنها کارمند یا پیمانکار ما هستند!» ما حتی رقیب آنها هم نیستیم، بلکه سعی میکنیم کارها را به آنها واگذار کنیم که انجام بدهند و رشد کنند؛ اما نحوۀ واگذاریِ کارها بهگونهای نباشد که احساس کنند ما آن بالا نشستهایم و دستور میدهیم! این حسّ خوبی نیست؛ اما میگویند در برخی دفاتر چنین حسّی وجود دارد و در توضیح آن میگویند: «ما را اقناع نمیکنند بلکه آمرانه برخورد میکنند؛ از بالا به پایین برخورد میکنند.»
3. برخی از مسئولان دفاتر، بهروز نیستند و نمیدانند آقا چه موضعی گرفته است؟
گلایۀ دیگری که مطرح کردهاند-و گلایه تلخی هست- این است که میگویند: گاهی احساس میکنیم برخی از دفاتر نهاد اصلاً نظرات آقا را نمیدانند! وقتی میگوییم که آقا این مطلب را گفتهاند، میگویند «کِی گفتهاند؟» در حالیکه آقا آن مطلب را در سخنرانیهای اخیر خودشان بیان کردهاند.
این گلایه را دارند که «برخی از مسئولان دفاتر نهاد، بهروز نیستند و نمیدانند که آقا چه موضعی گرفته و چه گفته است؟» البته ممکن است این فقط در پنج دفتر نهاد اتفاق بیفتد، ولی بههرحال، اتفاق خوبی نیست.
4. در مواقعی که باید موضعِ سیاسی اتخاذ کنند، اتخاذ نمیکنند
یکی دیگر از گلایههای آنها این است که میگویند: برخی از مسئولان دفاتر نهاد، در مواقعی که باید موضعِ سیاسی اتخاذ کنند اتخاذ نمیکنند، گاهی خیلی محافظهکارانه برخورد میکنند که «نکند رئیس دانشگاه خوشش نیاید! یا نکند معاون دانشگاه ناراحت شود!»
گلایۀ دیگر هم این است که میگویند: در برخی از دفاتر نهاد، طرح راهبری باعث شده است که بگویند «همۀ کارها را شما انجام بدهید؛ ما هیچکاری بنا نیست انجام بدهیم، ما بناست فقط راهبری کنیم!» این هم در بعضی دفاتر اتفاق میافتد.
5. برخی دفاتر میخواهند در فعالیتهای مختلف، حتماً اسم نهاد بیاید
یکی از گلایهها هم مربوط به بحث «نام و عنوان» است. در بعضی جاها مسئول نهاد اصرار دارد که «حتماً باید اسم نهاد باشد تا کمک کنند!» دوستان، بیایید از این اسم بگذریم؛ عزت را خدا میدهد «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنین» (منافقون/8)
در هفته گذشته یک کار زیبا در مسابقات سراسری قرآن انجام گرفت و سازمان اوقاف اسم خودش را بهکل حذف کرد. شما دیگر هیچ کجا در جریان مسابقات قرآن، اسم اوقاف را نمیبینید. این خیلی کار ارزشمندی بود. هیچ ضرورتی ندارد که ما در دانشگاه اصرار کنیم که حتماً اسم نهاد در بَنرها باشد؛ آنهایی که باید بفهمند خودشان میفهمند.
6. در شوراهای فرهنگی، به تشکلها نگاه عادلانه نمیشود
یکی دیگر از گلایهها این است که میگویند: برخی از شوراهای فرهنگی، مثل شورای تقسیم غنایم است که غنایم را تقسیم میکنند و نهاد هم دنبال این است که سهم خودش را بگیرد و به اینکه «سهم تشکلها چه میشود؟» خیلی توجه نمیکنند.
گلایۀ دیگر، بحث تقسیم کار است. میگویند: «مسئولین دفاتر در بعضی جاها تقسیم کار را بین مجموعهها بهدرستی رعایت نمیکنند.» همانطور که میدانید، بین مجموعهها یک نگاه رقابتی وجود دارد و خیلی برای آنها مهم است که «نهاد به چه کسی بیشتر توجه میکند و به چه کسی کمتر توجه میکند؟» هرچند عدالت را در دل(از نظر محبت) نمیشود رعایت کرد، اما در عمل باید رعایت کنیم و مراقبت باشیم که تشکلها احساس نکنند که ما به برخی از آنها بیشتر توجه داریم و به برخی کمتر.
7. برخی اساتید معارف برای نظام و دین «زینت» نیستند
یکی دیگر از گلایهها هم مربوط به دروس معارف است. زحمات فراوانی که در دروس معارف کشیده میشود را قبول داریم، اما آن انتظاراتی که در بدنۀ دانشجویی وجود دارد، هنوز برآورده نشده است. کلاسهای معارف، خیلی کلاسهای زندهای نیست و نیاز دانشجو تأمین نمیشود. مهمتر اینکه، آن ارتباط قلبی بین استاد و دانشجو برقرار نمیشود.
دروس معارف برای ما بسیار حیاتی است و فرصت بینظیری است که خداوند به ما عنایت کرده است اما برخی از اساتید معارف، در کلاس درس، برای نظام و دین «زینت» نیستند. ما باید حساسیتمان را در این زمینه بیشتر کنیم. اگر معدّل یک استاد از آن حدّ قابلقبول پایینتر است، حتماً تذکر بدهید. ما چارهای نداریم؛ باید معدلگیری کنیم و ببینیم اگر استادی حضورش واقعاً ضرر دارد، حتماً تذکر بدهیم. البته این حداقلِ ماجراست، ما باید بهدنبال این باشیم که تأثیرگذاریمان بیشتر باشد.
بالاخره کلاس معارف چون اجباری است همین اجباریبودن یک لطماتی میزند، در کلاس اجباری خیلی نمیشود موعظه کرد، یعنی جایگاه وعظ نیست، در این جایگاه باید کمی هنر بهخرج دهیم تا یکمقدار از بار روانی اجباریبودنِ آن بکاهیم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها