تاریخ : 1397,چهارشنبه 30 خرداد21:24
کد خبر : 269879 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

سیدمهدی ناظمی‌قره‌باغ؛

فوتبال، سینما و سرآغازی مشترک

آیا احتمال دارد در یک پرسش فلسفی بین سینما و فوتبال، سرآغاز مشترکی منکشف شود؟ اگر سرآغاز ورزش مدرن را به استادیوم یونانی محل بازی‌های المپیک نسبت دهیم و سرآغاز سینما را در نمایش‌های تراژیک یا کمدی همین قوم بدانیم؛ یعنی اینکه از هر دو جهت به یک اتفاق فرهنگی نسبتا مشترک رسیده‌ایم.

خبرنامه دانشجویان ایران: سیدمهدی ناظمی‌قره‌باغ*// نه به اندازه سینما، اما در حد خود فوتبال هم مهم است و در مواجهه پرسش‌های فلسفی هم قرار گرفته است. پرسش فلسفی از سینما و فیلم فلسفی امروز دیگر نابهنگام نیست، اما پرسش از فوتبال همچنان عجیب به نظر می‌رسد؛ مگر آنکه از قبل در مقابل فوتبال دچار حیرت شده باشیم. فوتبال فقط انسان‌ها را به هیجان درنمی‌آورد؛ بلکه حداقل برخی از انسان‌ها در برابر فوتبال حیرت می‌کنند که می‌تواند سرآغاز تامل درباره این پدیده شگفت دنیای مدرن باشد.

اما آیا احتمال دارد در یک پرسش فلسفی بین سینما و فوتبال، سرآغاز مشترکی منکشف شود؟ اگر سرآغاز ورزش مدرن را به استادیوم یونانی محل بازی‌های المپیک نسبت دهیم و سرآغاز سینما را در نمایش‌های تراژیک یا کمدی همین قوم بدانیم؛ یعنی اینکه از هر دو جهت به یک اتفاق فرهنگی نسبتا مشترک رسیده‌ایم. نمایش‌های یونانی، بخشی مهم از آیین‌های مذهبی یونان بودند که در آنها واقعه مقدسی به صورت یک روایت دراماتیک طرح می‌شد. نمایش‌ها فاصله کمی با اسطوره‌ها داشتند؛ چرا که اصلا آنها بیان و تفسیری از اسطوره‌ها بودند. در این نمایش‌ها، کم کم، چگونه به نمایش در‌آمدن و نیز چیستی خود نمایش تبدیل به مساله شد؛ مساله‌ای که به‌طور طبیعی بارزترین بیانگر آن را ارسطو در کتاب شعر می‌دانیم. ماجرای نمایش در دوره رومی ادامه یافت. با این تفاوت بزرگ که نمایش بیش از این قرار نبود بیانگر یک ماجرای قدسی و برجسته تاریخی باشد؛ بلکه پیش از آن، باید بهانه‌ای باشد برای به تصویر کشیدن شکوه و قدرت رومیان یا گاهی رفع کسالت و روزمرگی از دنیای یونانی‌مآب.

سرنوشتی‌‌که درام، از مرحله «به حرکت و پیش‌چشم‌آوردن ماجراهای اسطوره‌ای» تا مرحله «رفع ملال و خستگی» و «پیش‌چشم‌آوردن قدرت و شکوه» طی کرد، کمابیش همان سرنوشتی است که برای بازی‌های المپیک رخ داد. بازی‌های المپیک که هر چهار سال یک‌بار در المپیا برگزار می‌شد، یک مراسم مذهبی در مکانی مذهبی بود. یونانی‌ها برای این بازی‌ها، باز هم به ماجراهای اسطوره‌ای استناد می‌کردند. بنابراین شاید تنها چیزی که در بازی‌های المپیک یونانی نبود، سرگرمی- به معنای امروزی کلمه- باشد. همچنان که نمایش اسطوره‌ها، ابتدا به دلیل اینکه اصلا یک آیین مذهبی بود، تفکیک زیادی بین تماشاگران و بازیگران نداشت و این تفکیک به تدریج ایجاد شد. در بازی‌ها نیز به مرور و با حرفه‌ای‌تر شدن بود که بین مشارکت‌کنندگان صرفا بیننده و مشارکت‌کنندگان بازیکن، فاصله ایجاد شد.

همچنان که درام در دوره رومی از رونق افتاد و به ویژه روح فرهنگی خود را از دست داد، بازی‌های المپیک نیز اهمیت خود را از دست داد و حتی بنابر دستور امپراتوران روم، ممنوع شد. بازی‌ها دیگر بازی‌هایی در پیش چشم خدایان المپیا نبودند؛ بلکه بازی‌های رومی، بازی‌های عظیم و پرجمعیت و پر‌زرق و برقی پیش‌روی بزرگان امپراتوری بودند. این بازی‌ها مقصدی نداشتند جز اثبات قدرت امپراتوری و به جشن درآوردن این شکوه و قدرت در پیش چشم مردم.بنابراین و قبل از اینکه بخواهیم به تفاوت‌ها بپردازیم، باید در نیای مشترک بازی‌ها -که امروز فوتبال پرآوازه‌ترین وارث آنهاست- و هنرهای نمایشی- که امروز سینما برجسته‌ترین میراث‌دار آن است- از دو چیز پرسش کنیم:

نخست؛ نقش اسطوره یا شعر در شکل‌دهی تفسیر انسان از بازی ورزشی یا بازی نمایشی: هر دوی این بازی‌ها با اتکا به یک درونمایه شاعرانه آغاز شدند. ماجرایی شاعرانه به انسان یونانی این امکان را داده بود که در آیینی، ماجراهای خدایان را به نمایش بگذارد و در آیین دیگری آمادگی خود را برای مشارکت در ماجراها به نمایش بگذارد. این درونمایه اسطوره‌ای در عصر رومی تغییر کرد و به همین خاطر، هم بازی‌های نمایشی و هم بازی‌های ورزشی در این دوران تغییر کرد. همین تغییرات بود که هنر مدرن و ورزش مدرن را نیز در آینده معنادار و ممکن ساخت.

دوم؛ هم بازی‌های نمایشی و هم بازی‌های ورزشی، با تمایزی در فرهنگ انسان ایجاد شدند که می‌توان نام آن را بصری شدن تفکر گذاشت. ماجرای خدایان در برخی فرهنگ‌ها تمثل‌های مجسم پیدا می‌کرد. به این تمثل‌ها، بت می‌گویند. بت‌ها و دیگر اجسامی که به صورت تمثیلی ماجراهایی را بیان می‌کردند، در آیین‌های مذهبی مردم به‌کار می‌آمدند. اما به نمایش درآمدن این ماجراها، یعنی به‌کارگیری حرکت‌های نمادین بازیگران و روایت راوی و موسیقی و... اتفاق ممتاز خاص یونان بود. همین اتفاق بود که تراژدی و کمدی را ممکن کرد و ادامه همین اتفاق بود که هنرهای نمایشی را تا عصر مدرن، افتان و خیزان حفظ و در این عصر متحول کرد.

تفکر بصری تنها در هنر بسط نیافت؛ بلکه در فعالیت‌های ورزشی نیز بسط یافت. به دلایلی که باید در مجال بهتری بررسی کرد، همچنان که در هنر، در بازی‌های ورزشی روم نیز دست بر قضا وجهه بصری‌تری از دوره یونانی وجود دارد. به‌خاطر همین بصری‌اندیشی بود که فاصله تماشاگر از بازیکن باز هم بیشتر شد، تا جایی که بازیکن در راه شکوه و قدرت ایشان جان خود را نیز فدا می‌کند.پس تفکر بصری و بطن شاعرانه- اسطوره‌ای، دو پایه اصلی برای ممکن شدن واقعه‌هایی باستانی هستند که امروز ورزش مدرن و هنر نمایشی مدرن را ممکن کرده است. سینما چنان‌که گفته شد، بزرگ‌ترین وارث هنر مدرن یا حداقل هنر نمایشی مدرن در دوره معاصر است و فوتبال پرتوفیق‌ترین ورزش مدرن در بین همه رقیبان خود. بی‌هیچ شک و تردیدی این تمهیدات نه ماجرای فوتبال را روشن کرده است و نه ارتباط فوتبال و سینما را بیان. اما شاید توجه به تفاوتی بین این دو پدیده، تا حدی بتواند پرسشی برای روشنگران آینده ایجاد کند.

هر چند هم سینما و هم فوتبال در پی تفکر بصری و نیای یونانی و رومی خود آمده‌اند، اما بازی ورزشی استعداد کمتری برای بصری شدن دارد تا هنرهای نمایشی. هنر نمایشی – چنان‌که در سینما می‌بینیم- هیچ اساسی مهم‌تر از تفکر بصری ندارد. اما بازی ورزشی متکی بر خودسازی و مشارکت در این خودسازی است. به همین خاطر حتی امروز هم که امروز است، ورزش مدرن و به ویژه فوتبال که در اوج وابستگی رسانه‌ای خود قرار دارد، بدون روایت یک ماجرای واقعی ارزش ندارد و این ماجرا، هر چقدر واقعی‌تر باشد و بیشتر متکی بر یک سنت مشخص، بیشتر انسان را درگیر خود می‌سازد. در مقابل، سینما در همان اساس خود با واقعیت فاصله دارد. سینما مرکب خیالی دارد و به همین خاطر تکنیکی بودن و خیال ورزانه بودن آن «چه‌بسا» باعث قدرت و غنای بیشتر آن هم بشود. ماجرای ورزشی ولی، اگر صرفا متکی بر تکنیک شود و بدون تماشاگری که «از نزدیک» آن را مشاهده و تشجیع کند، نمی‌تواند ماجرای ورزشی باشد و به خاطر همین «پای در واقعیت داشتن» است که می‌توان گفت ماجرای ورزشی یکی از بن‌مایه‌های مهم تداوم فرهنگ بصری مغرب زمین است.

* پژوهشگر فلسفه


کد خبرنگار : 23