اگر بخواهیم نگاهی به اولین کنکور کشور داشته باشیم؛ باید به 49 سال پیش یعنی 1348 برگردیم؛ سالی که پای این غول آموزش عالی برای اولینبار به ایران باز شد و 47هزار و 703 نفر را برای ورود به دانشگاهها به میدان مبارزه طلبید، میدانی که مبارزان آن بعد از گذشت پنج دهه و در سال 1397 به یکمیلیون و 11هزار و 360 نفر رسیده است، اما در مقابل تعداد دانشجویان کشور 9 سال بعد از برگزاری اولین کنکور تنها 175هزار و 675 نفر بود، درحالی که این آمار در سال 96 به چهارمیلیون و 83 هزار و 12 نفر رسیده است، رشدی که نشان از تحول آموزش عالی در کشورمان دارد.
در کنار همه آمارهایی که درباره کنکور و رشد جمعیت دانشجویی و ظرفیت پذیرش در سایتهای مختلف منتشر شده و میشود؛ مفهوم کنکور نیز در دهههای مختلف دستخوش تغییراتی شده و دستمایه طنزنویسان قرار گرفته است، تغییراتی که نشان از وضعیت دانشگاهها و همچنین دلیل حضور دانشجویان در این مراکز علمی دارد؛ به گونهای که در دهه 50 دانشگاه را میدان مبارزه، دهه 60 سنگر، دهه 70 تربیت تکنسین، دهه 80 همسریابی و دهه 90 نیز استندآپ کمدی و جشنواره غذا میدانند و اگر بخواهیم نگاهی واقعبینانه به وضعیت دانشگاهها داشته باشیم نیز باید بگوییم چنین نامگذاریهایی چندان دور از واقعیت هم نیستند.
نکته قابلتامل درباره کنکور این است که اگر این غول بیشاخ و دم برای همه داوطلبان استرسزا بود و فشار روحی و روانی زیادی را به علاقهمندان تحصیل در دانشگاهها وارد کرد و بعضا مسیر زندگی بسیاری از مردم را در طول پنج دهه دستخوش تغییرات غیرقابل پیشبینی کرده بود، اما برای عدهای نیز سودهای کلانی را به همراه آورد؛ سودهایی که پس از گذشت سالها از برگزاری عدهای را بر آن داشت تا با برگزاری کلاسهای مختلف تحت عنوان کلاسهای آموزشی و همچنین برگزاری کلاسهای تستزنی برای خود منبع درآمدی داشته باشند؛ منبع درآمدی که تماما از جیب خانوادههای داوطلبان ورود به دانشگاه تامین میشود و از قضا گردش مالی بسیار بالایی را برای آنها به همراه آورده است. سودهایی که بیشتر به جیب 10 موسسه بزرگ آموزشی در حوزه کنکور میرود که اگر نگاهی به قدیمیترین آنها داشته باشیم، باید بگوییم که این موسسات از دهه 70 پا گرفتند و هر روز نیز قویتر و فربهتر شدند، موسساتی که این روزها اینقدر قدرت گرفتهاند که نمیتوان به راحتی جلوی فعالیت آنها را گرفت و حتی بسیاری از فعالان حوزه آموزشی کشور معتقدند این موسسات هستند که مانع حذف کنکور شدهاند. درآمدهای هنگفت موسسات کنکوری به حدی است که سال گذشته فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی درباره این گردش مالی عنوان کرده بود: «کلاسهای کنکور و برگزاری آزمون و مسائل اینچنینی دارای هشتهزار میلیارد تومان گردش مالی است که افرادی اجازه نمیدهند کنکور حذف شود.» همین یک جمله خود نشانگر گردش مالی عجیب و غریب این موسسات است؛ موسساتی که عمری نزدیک به سه دهه دارند و در کنار آن نیز آنطور که آمار و ارقام نشان میدهند، از میان 40 درصد داوطلبان شرکت در کنکور، 72 درصد آنها کمتر از 10 میلیون ریال، 11درصد 20میلیون ریال، 12 درصد بیش از 20 میلیون ریال و یک درصد نیز 100میلیون ریال را برای کسب آمادگی لازم برای شرکت در کنکور هزینه میکنند.
در مقابل سودی که کنکور به جیب عدهای میریزد؛ اما برای داوطلبان نهتنها خبری از این سودها نیست بلکه بعضا برای آنها تبعات روحی و روانی نیز به همراه دارد؛ به طوری که براساس برخی آمار منتشرشده 43 درصد از شرکتکنندگان در کنکور به مقدار زیاد یا بسیار زیاد دچار نگرانی هستند و 52درصد خانوادهها نیز نسبت به قبول شدن یا نشدن فرزندانشان در کنکور حساسیت بسیار زیادی دارند، درمقابل این آمار، 30 درصد شرکتکنندگان در کنکور در صورت قبول نشدن در این آزمون دچار ناراحتی و فشار روحی شده و 44 درصد خانوادهها در صورت عدمقبولی فرزندانشان با چنین مشکلی روبهرو میشوند.
5- ذبح یادگیری مفهومی به بهانه موفقیت در کنکور
اسم کنکور که به میان میآید، همه داوطلبان استرس میگیرند؛ استرسی که دیگر با این غول عجین شده و شاید دلیل اصلی آن هم این باشد که نهتنها داوطلبان، بلکه خانوادههایشان نیز چنین تصویری دارند که تنها راه خوشبختی و ساخت آینده از مسیر کنکور میگذرد و اگر داوطلبی نتواند از سد کنکور عبور کند؛ دیگر هیچ آیندهای ندارد و نمیتواند شغلی مناسب برای خود پیدا کند؛ هر چند که امروزه دیگر با مدارک دانشگاهی نیز خبری از آینده شغلی مناسب نیست، اما همچنان این تصور در جامعه وجود ندارد؛ در مقابل این نگاه اشتباه، عدمآمادگی داوطلبان در مدارس کشور برای رویارویی با کنکور نیز بر استرس داوطلبان اضافه میکند. درحقیقت اکثر داوطلبانی که هر ساله قرار است به دانشگاهها وارد شوند تا چند ماه پیش در مدارس حضور داشتند، مدارسی که به دلیل شیوههای نادرست آموزشی بیش از پیش به استرس داوطلبان اضافه میکند و تبعات بد تربیتی را به همراه دارد. تبعاتی که باعث میشود دانشآموزان صرفا به دانشگاه فکر کنند و به همین دلیل از فراگیری درست مفاهیم آموزشی غافل شده و تمام تمرکزشان را روی تست زدن و تقویت شیوههای تستزنی بگذارند.
شاید در ابتدا اینگونه تصور شود که تنها راه موفقیت در کنکور همین شیوههای تستزنی است، اما نباید فراموش کرد که با این کار یادگیری مفهومی را به مسلخ برده و سرش را میبرند و دانشآموزان در صورت ورود به دانشگاه نیز با مشکلات زیادی روبهرو میشوند؛ مشکلاتی که گاه باعث میشود آنها درس را در دانشگاه رها کرده و به فکر چارهای دیگر بیفتند.
در کنار صحبتهای این استاد دانشگاه، آمارها نشان میدهند که 46 درصد دانشآموزان بهطور متوسط چهار ساعت در روز به کلاس کنکور میروند که با احتساب حداقل 6 ساعت در روز در مدرسه، دانشآموزان روزانه 10 ساعت از وقت خود را در کلاسها میگذرانند و 50 درصد دانشآموزان نیز کلاسهای آموزشی غیر از مدرسه استفاده میکنند که این مساله تاثیر مستقیم بر عملکرد آنها در کلاسهای درس و نهایتا در روش تدریس معلم میگذارد، همچنین 60 درصد از دانشآموزان حدود چهار ساعت در روز و 20 درصد آنها بیش از 6 ساعت در روز برای کنکور درس میخوانند، این مقدار ربطی به رفتن یا نرفتن آنها به کلاس کنکور ندارد، 50 درصد از دانشآموزان نیز روزانه کمتر از سه ساعت دروس مدرسه خود را میخوانند، در حالی که 36 درصد مطالب درسی مربوط به کنکور از کلاسهای کنکور و مطالعه شخصی آموخته میشود. به عبارت دیگر برای حجم قابل ملاحظهای از دانشآموزان، مدرسه، معلم و کتاب درسی فایده چندانی ندارد و 50 درصد از دانشآموزان نیز مطالب کتابهای درسی را برای موفقیت درسی کافی نمیدانند.
8- سال 86 شروع فراز و فرودهای کنکور
اگر همه مشکلاتی که کنکور برای داوطلبان ایجاد میکند را کنار بگذاریم، باید بگوییم خود کنکور نیز طی چند سال اخیر دستخوش تغییراتی شده است؛ تغییراتی که گاه امیدها را برای حذف آن زنده میکرد و گاه اینگونه القا میکند که این غول حذفشدنی نیست و باید با آن کنار آمد.
9- پیشینه تغییرات در کنکور
البته شاید عدهای اینگونه تصور کنند که کنکور از ابتدای ورودش به ایران تا دهه 80 بدون تغییر به راه خود ادامه داده است، موضوعی که تصور اشتباهی محسوب میشود؛ چراکه وقتی شورای مرکزی دانشگاهها در سال 1342 اولین کنکور را به شیوه سراسری و با سوالات تستی برگزار کرد و بعد از آن این نوع آزمون نامطلوب تشخیص داده شده و دانشگاهها به سوالات تشریحی روی آوردند، هرگز تصور نمیشد که تنها 6 سال بعد و با تشکیل وزارت علوم و آموزش عالی دوباره کنکور به شکل تستی برگزار شود. با این حال بعد از انقلاب اسلامی، نخستین آزمون سراسری در سال ۱۳۵۸ به دو روش متمرکز و نیمهمتمرکز و بدونشرط سنی برگزار شد، اما این روش نیز چندان دوام نیاورد و در سال ۱۳۶۱ آزمون سراسری فقط برای رشتههای پزشکی، فنی – مهندسی، کشاورزی و معارف اسلامی برگزار و تنها یکسال بعد از آن کنکور به شکل امروزی و برای همه رشتهها برگزار شد؛ روشی که تا به امروز نیز ادامه دارد.
با این حال بعد از مطرح شدن زمزمههای حذف کنکور، شیوههایی نیز برای جایگزینی آن مطرح شده است؛ شیوههایی که یا از حذف کامل آن سخن به میان میآورد یا از رجوع به سابقه تحصیلی داوطلبان؛ در حالی که قطعا نمیتوان این غول را به یکباره از سر راه برداشت و صرفا به سوابق تحصیلی داوطلبان متکی شد؛ چراکه همانطور که پیشتر «فرهیختگان» در گزارشهای متعدد حذف کنکور و شیوههای جایگزینی آن را آسیبشناسی کرده بود، باید عنوان شود که اتکای صرف به سوابق تحصیلی هیچگاه نمیتواند راهحل قابل اعتمادی باشد و بهرغم اینکه ریزنمرات دانشآموزان ملاک ارزیابی قرار خواهد گرفت، اما این نمرات به واسطه نیروی انسانی کسب خواهد شد و قطعا احتمال خطا در آن وجود دارد؛ از سوی دیگر امروزه زیرساختهای لازم برای برگزاری امتحانات دانشآموزان در مقطع دبیرستان و پیشدانشگاهی وجود ندارد، موضوعی که در صورت عدمتحقق آن نمیتوان از کسب نمرات عادلانه از سوی دانشآموزان سخن گفت و از طرفی نیز تجربه سالهای 93 و 94 نشان داده نتایج نمرات امتحان نهایی که آزمونی حدنصابی است با نتایج کنکور سراسری که آزمونی رقابتی است، قابلادغام نبوده و باعث ایجاد اعتراضات شدید خواهد شد.
شاید بتوان بهترین روش جایگزین را بسنده کردن به پذیرش 85 درصد بدون کنکور و رقابت 15درصد دیگر داوطلبان در رشتهمحلهای خاص دانست و در مقابل نیز طی فرآیندی چندساله به گسترش سالهای برگزاری امتحانات نهایی روی آورد تا از این طریق نمرات آن جایگزین نتایج کنکور سراسرى شود؛ که البته این کار نیز مخاطراتی را دارد که ازجمله آن میتوان به عدم امکانات و تجهیزات آموزش و پرورش برای برگزاری و تصحیح اوراق امتحانی در سه سال پایانی دبیرستان و پیشدانشگاهی، رواج فرهنگ مخرب تقلب میان دانشآموزان و حتی برخی مجریان امر و از میان رفتن قبح تقلب در سنین پایین، گستردهتر شدن بازار سودجویان عرصه کنکور و ورود گستردهشان به پایههای پایینتر به بهانه امتحانات نهایی، غیرممکن بودن جلوگیری از بروز تقلب و تخلف در سه مرحله پیش از آزمون، حین و پس از آزمون و... اشاره کرد.