به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مجموعه «ایما» دارای 42 غزل است با ویژگی سبک شعری کلاسیک انقلاب که از همه سبکها بهره میبرد. این کتاب هم توجهش به معنا است و پشت آن یک آدم صبور و فروتن و حساس نسبت به کلمات را هم میتوان پیدا کرد؛ شاعر در این مجموعه شعر، سعی کرده از همه دریاهای شعری کوزهای بردارد.
هر یک از سرودههای سامانی در این مجموعه عنوانی دارند که برگرفته از غزلیات بزرگان ادب فارسی از جمله حافظ و سعدی است. سروده ذیل نمونهای از اشعار سامانی است که با محتوای انتظار و با عنوان «دل ز تنهایی به جان آمد» منتشر شده است:
عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش
داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش
ای که میگویی طبیب قلبهای عاشقی
کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش
دشمنانت در پی صلحند اما چشم تو
دوستان را هم فدا کردهست، آنها پیشکش
بس که زیبایی اگر یوسف تو را میدید نیز
چنگ بر پیراهنت میزد، زلیخا پیشکش
ماهی تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
برکهای کوچک به من میداد، دریا پیشکش
فاضل نظری چندی پیش درباره سرودههای سامانی در این کتاب گفته بود: جفاست به سجاد سامانی بگوییم شاعر جوان؛ چرا که او در واقع شاعر «ایما» است و امیدوارم یک شهاب نباشد که در آسمان خاموش بشود.
در یکی از اشعار این مجموعه به نام «درمانده تقدیر» آمده است:
به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم
به سر ،هوای تو را دارم از زمین سیرم
دلم شبیه درخت آن چنان پر از مهر است،
که سایه از سر هیزم شکن نمی گیرم
که ام؟ مبارز سستی که در میانه جنگ،
به دست دشمنم افتاده است شمشیرم
به چاره سازی من اعتنا مکن ،من نیز
یکی از آن همه بازیچه های تقدیرم
بهار ، بی تو رسیده ست و من چو مشتی برف
اگرچه فصل شکوفایی است ، می میرم
در غزل دیگری با عنوان «تو گریزان و ما طلبکارت» می خوانیم:
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چه کرده ام که مرا از خودت نمی دانی؟
مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی دارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی
من از غم تو غزل می سرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب می خوانی
هزار باغِ گل از دامن تو می روید
به هر کجا بروی باز در گلستانی
قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی