به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اخیرا سعید حجاریان در گفتوگویی با یک نشریه الکترونیکی (مشق نو) به ترسیم وضع ایران امروز و نسخهپیچی برای آینده پرداخته که برخلاف اظهارات سابق وی، نهتنها بوی عبور از اصلاحات میدهد که درواقع نسخهای برای براندازی نظام است. وی ابتدا بدون اشاره به عملکرد دولت روحانی و اصلاحطلبان حاضر در قدرت، مدعی شده «مساله مسالهها» در ایران امروز، دو مساله «بحران کارآمدی و مشروعیت» است و سپس طبق معمول با متهمکردن نظام و طیف مقابل اصلاحات به خودکامگی و تمامیتخواهی و حمله به نظارت استصوابی شورای نگهبان و... دو راهحل «نافرمانی مدنی» و پیروی از مدل اصلاحات «آتاتورکی» (بخوانید اسلامستیزی) را برای برونرفت از وضع فعلی ارائه کرده است!
بیشتر بخوانید// حجاریان: اصلاحطلبان بگویند دولت روحانی، دولت ما نیست
اما اظهارات او که بهعنوان تئوریسین پیر و «بیرون گود» اصلاحطلبان مطرح است، متضمن چند نکته است:
۱- سیر اظهارات حجاریان نشان میدهد او در ماههای اخیر مرتبا با ادعاهای متناقض و متشتت به خوداظهاری در رسانهها دست زده است. کمتر از سه ماه از آخرین تز حجاریان در رابطه با «دورنمای براندازی» در مصاحبه با «عصر نو» نمیگذرد، آنجا که وی براندازان را به کیسه دوغی تشبیه کرد که توان مقابله و برانداختن جمهوری اسلامی را ندارند! او سپس در مصاحبهای دیگر با «ایسنا»، تز «عبور از روحانی» را مطرح کرد و مدعی شد: «دولت اساسا عقدی با اصلاحطلبان منعقد نکرد که بخواهد از آن عبور کند.» باوجود این اظهارات و تلاش حجاریان برای ایجاد فاصله انتقادی با دولت، وی به سرعت درک کرد که محال است افکار عمومی، تفکیکی بین اصلاحطلبان و دولت روحانی قائل شوند. مگر آنکه بالکل کلیپ «تکرار میکنم» و جملات قصار اصلاحطلبان برای بوسیدن دست روحانی و ظریف از صفحه اذهان پاک شود! و اینک او نومید از دولت و اصلاحطلبان هر دو، خروج از حاکمیت و براندازی با تکیه بر نافرمانی مدنی را بهعنوان راهحل ایران ترسیم میکند و با زبان بیزبانی اذعان میکند «اصلاحطلبی به پایان خود رسیده» و در یک کلام: «اصلاحات مرد، زندهباد براندازی!» اما چرا؟!
۲- سیر پرشتاب و مملو از تناقض حجاریان و اصلاحطلبان دیگری چون او در وهله اول، نشان از ناامیدی، اضطرار و عصبانیت از بیکفایتی دولت روحانی خصوصا در حوزه اقتصادی و سیاستخارجی دارد. اصلاحطلبان از دولت ناامیدند و پس از عیانشدن طبل توخالی دولت روحانی، برخی چهرههای آنها از شکوریراد تا تاجزاده و عارف و جلائیپور، ادعا کردند حمایت از روحانی از سر استیصال و اضطرار بوده است. علت اصلی این تغییر پی در پی راهبردها و تاکتیکها، آگاهی اصلاحطلبان از افول محبوبیت و سرخوردگی و نارضایتی مستمر پایگاه اجتماعی آنهاست. آنها به خوبی رویبرگرداندن اقبال عمومی از خود را احساس میکنند و میدانند نهتنها در انتخابات آتی به حدی از ضعف و ناتوانی خواهند رسید که ماندن با آن حتی بین برخی نخبگان اصلاحطلب به یک ننگ و بدنامی تبدیل شده است. تا جایی که حتی اصلاحطلب دوآتشهای چون الیاس حضرتی برای انتقاد آزاد از وزرای روحانی، از فراکسیون امید استعفا میدهد.
اصلاحطلبان هیچگاه تصویر رئالیستی و واقعبینانهای از مشکلات کشور و راهحلها نداشتهاند. حتی در وجه تئوریک و نظری.
مورد اول: درست وقتی که حجاریان «نظارت استصوابی» و «شورای نگهبان» را علتالعلل مشکلات و ناکارآمدی کشور میخواند، از او سوال میشود که «مگر انتخابات شورای شهر با نظارت استصوابی بوده است؟!» چرا شورای پنجم با قاطبه اصلاحطلب، ضعیفترین چهرهها و بدترین عملکرد در مدیریت شهری در کل کشور خصوصا تهران را داشتهاند و حتی باعث شکلگیری نوستالژی بازگشت به عصر قالیباف شدهاند؟!
مورد دوم: وقتی هر سه نهاد تصمیمگیر و تصمیمساز کشور در اختیار اصلاحطلبان بوده و اینک آنها مشکلات کشور را به گردن اصولگرایان، دولت قبل، دولت پنهان، تحریم و هر آنچه جز مسئولیت خودشان میاندازند، فورا از آنها سوال میشود که «بودجه هزار میلیاردی کشور در اختیار کدام قوه است؟!» دولت با این بودجه چه کارنامهای داشته؟! کدام سنگ را از جلوی پای مردم برداشته؟! بر فرض که سایر ارگانهای کشور بودجههای دیگری دارند، آیا بودجههای آنها باری بر دوش مردم گذاشته یا باری از دوش دولت برداشته؟! چرا قوه مجریه نباید درقبال بودجه هنگفتی که دراختیار وزارتخانههایش قرار داده، پاسخگو باشد؟! در همین حد، نه بیشتر! مشخص است که قرار نیست دولت در برابر کمکاری قوه قضائیه یا مقننه پاسخ دهد، اما آیا قرار نیست در برابر عملکرد خود نیز پاسخگو باشد؟!
بیشتر بخوانید// اصلاحات حذف «خاتمی» را کلید زد
مورد سوم: حجاریان درحالی از تمامیتخواهی حاکمیت و رقبا و دیگران مینالد که خود از اینکه قوه قضائیه، صداوسیما و فلان بنیاد دراختیار دولت نیست، شکوه دارد و متوقع است دولت که در نظام تفکیک قوا تنها یک رکن است، قوه قاهره باشد و دیگر قوا در ذیل ید آن! آیا این تمامیتخواهی نیست؟! و آیا این بهانهجویی برای فرار از پاسخگویی نیست؟!
مورد چهارم: حجاریان و اصلاحطلبان تندرو چون او همچنانکه در مقاله دیگری گفتهام، دچار بیماری بتوارگی دموکراسی و غربزدگی هستند. در دنیای فکری آنها راهحل «بحران کارآمدی» تکیه بر مدلهای بومی پیشرفت اقتصادی و دولت رفاه و رسیدگی به حقوق پاییندستان و طبقه متوسط نیست. راهحل از نظر آنها فقط مدلهای توسعه غربی، افسارگسیختگی سیاسی و بازیهای قدرت است، حتی فراتر از دموکراسیهای غربی. چراکه آنها بهعنوان نمونه، نظام دوحزبی انگلستان را میستایند و برای ایران تجویز میکنند، اما نظام پارلمانیاش برای ایران را نه و چنین نظامی را انتخاب کاندیداهای دستچین شده حاکمیت میخوانند! شورای نگهبان در ایران را دشمن اصلی خود و دموکراسی میخوانند اما سانسور میکنند که این شورا متناظر «شورای قانون اساسی فرانسه» و اصلا برگرفته از آن است! درحالی از «فرآیند ردصلاحیت» دندان بههم میفشارند که گویی نمیدانند «دادگاه قانون اساسی آلمان» یا «دیوان عالی آمریکا» یا «دادگاه ویژه انگلستان» دقیقا همان مسئولیت تایید یا ردصلاحیت کاندیداها را انجام میدهند! ردصلاحیت برای ایران نه! برای غربیها بله! اصلاحطلبان و جریان لیبرال در ایران، حتی در تقلید از غربیها نیز آلوده به افراط هستند و گزینشی رفتار میکنند.
۳- راهحل چیست؟! اصلاحطلبان چگونه باید خود را از ورطه شکستهای سیاسی نجات دهند؟! تصویر ایران فردا چه خواهد بود؟!
اصلاحطلبان ابتدا باید واقعبینانه اذعان کنند که شکست خوردهاند و واقعیت شکست نسخهها و عملکرد خود را بپذیرند. چه در سیاستخارجی و سیاست سازش بیقید و شرط و چه در عرصه اقتصادی و سیاستهای لیبرال سرمایهداری و بیتوجهی به اقشار فرودست و چه در عرصه فرهنگی و سکولاریزه کردن حیات اجتماعی کشور. تداوم این وضعیت باعث تحقیر ملی و بازشدن درهای واردات، تعطیلی تولید و نارضایتی کارگران و تولیدکنندگان، تورم سرسامآور و کاهش شدید ارزش پول ایران شده است.
در عرصه اجتماعی و فرهنگی، معضلات اجتماعی از طلاق تا خیانت و بزهکاری خرد و کلان از دولت اصلاحات به این سو خصوصا در دولت روحانی شتاب تصاعدی داشته است. پس از آن، دولت روحانی، شوراهای شهر و مجلس در سیطره اصلاحطلبان را وادار کنند به مسالهها و اولویتهای اصلی کشور مشغول شوند. سه سال زمان کمی برای ترمیم چهره ورشکسته دولت روحانی و اصلاحطلبان نیست.
۴- درصورت تداوم ناکارآمدی دولت روحانی، آقای حجاریان و دیگر اصلاحطلبان به روشنی خواهند دید رای مردم ایران در انتخابات 1400 نه به یک چهره سیاسی، بلکه به شخص یا جریانی خواهد بود که با برنامه و کارنامه پیشرفت اقتصادی به میدان بیاید. آنها خود به خوبی میدانند «دنگ شیائو پینگ» در چین، «پارک چونگ هی» در کرهجنوبی و «لی کو آن یو» در سنگاپور بدون شعار یا ادعای «دموکراسی» کشورهایشان را به اقتصادهای برجسته جهان تبدیل کردهاند و در ایران با دموکراسی تثبیتشده، (بهرغم ذهنیتسازیهای دروغ اصلاحطلبان) مردم سرانجام به همین نسخه روی خواهند آورد. آقای حجاریان نسخه شفابخش ایران، براندازی نیست که براندازان چیزی جز عصاره و سوپر ورژن همین اصلاحطلبان پرمدعا نیستند، نسخه شفابخش ایران، جریان اصولگرای رانتخوار و مذبذب و فرسوده نیز نیست، نسخه شفابخش ایران، «کارآمدی اقتصادی» و عدمدخالت در پایههای هویتی و فرهنگی ایران است.
* نوشته محمد عبداللهی