تاریخ : 1397,شنبه 13 بهمن17:06
کد خبر : 300713 - سرویس خبری : یادداشت

میکائیل دیانی

ادای ضعیف از کیمیایی!

موضوع فیلم فرار از سال‌های جنگ است و همه خانواده لطمه‌دیده از دوران دفاع‌مقدس‌ هستند و نسبت به آن فوبیا دارند! «ضد جنگ بودن» در صحنه‌آرایی و دیالوگ بازیگران مشهود است و کارگردان با تصاویری سرد و بی‌روح و ریتم خسته‌کننده تلاش کرده این مفهوم را بیشتر منتقل کند.

خبرنامه دانشجویان ایران: میکائیل دیانی// در سینما همیشه آدم‌هایی هستند که مقلدینی دارند، بعضا تقلید را خوب انجام می‌دهند و عمدتا ضعیف! «درخونگاه» از آن تقلیدهای به غایت ضعیف از کیمیایی است؛ هرچند کارگردانش ابتدای فیلم نوشته باشد، تقدیم به مسعود کیمیایی! نیما نادری فکر کرده اگر یک‌سری دیالوگ‌های هم‌وزن و مقطع و پشت سرهم را بچیند و سیاوش اسعدی آن را از زبان امین حیایی تکراری با سرعت بیرون بکشد، و در دستانش چاقو باشد و چشمانش را خون گرفته باشد، می‌شود قیصر، در حالی که فیلم از ضعیف‌ترین کارهای مسعود کیمیایی هم ضعیف‌تر است.

موضوع فیلم فرار از سال‌های جنگ است و همه خانواده لطمه‌دیده از دوران دفاع‌مقدس‌ هستند و نسبت به آن فوبیا دارند! «ضد جنگ بودن» در صحنه‌آرایی و دیالوگ بازیگران مشهود است و کارگردان با تصاویری سرد و بی‌روح و ریتم خسته‌کننده تلاش کرده این مفهوم را بیشتر منتقل کند.

جمع‌بندی مخاطب درباره بدبختی خانواده در سکانس‌های مختلف در نمایی شکل می‌گیرد که دوربین از بالا به کوچه فرود می‌آید و در این صحنه شما تنها ریسه پرچم جمهوری اسلامی و چراغانی‌ای را می‌بینید که انگار ایام 22 بهمن است. نسبت «درخونگاه» با دفاع‌مقدس را می‌توان همان نسبت «یک خانواده محترم» با دفاع‌مقدس دانست با این تفاوت که موضع‌گیری‌اش به جنگ 8 ساله مثل مسعود بخشی در آن فیلم تا آن حد گل‏درشت نیست و بیشتر از نشانه‌گذاری‌ها برای انتقال این مفهوم استفاده کرده است.

کارگردان این نشانه‌گذاری‌های منفی نسبت به دفاع‌مقدس را با آوردن چند شخصیت بسیجی و مذهبی که نماد تندروها و قلدرها در فیلم هستند تکمیل کرده است. داستان ریتم قصه‌گویی کلاسیک فیلمنامه را ندارد؛ نقاط عطف و تعلیق قصه مشخص نیست و مخاطب با یک ریتم یکنواخت و کند مواجه است.

طبق اصول فیلمنامه، اساس یک فیلمنامه دنبال چرایی یا چگونگی یک اتفاق است یا دنبال آن است که چه کسی اتفاق را رقم زده یا اتفاق چیست اما «درخونگاه» هیچ‌کدام از حالت‌های موجود را ندارد! همه از ابتدای قصه می‌دانند که داستان از چه قرار است، چه کسی یا کسانی مسبب داستانند و روند چگونه پیش خواهد رفت، حتی در همان دقایق اولیه، انتهای فیلم هم مشخص و معلوم است! لذا برای مخاطب جذابیتی ندارد خود را درگیر قصه کند و این در شرایطی است که کارگردان تم سردرنگ را با ریتم خسته‌کننده و دق‌آوری همراه کرده است که دیدن فیلم را زجرآور می‌کند!