تاریخ : 1397,چهارشنبه 17 بهمن13:06
کد خبر : 301270 - سرویس خبری : یادداشت

محمدرضا شهبازی

حمال طلا؛ احمق و احمق‌تر!

طرف با اینهمه سابقه تا شنید یک مروارید 60 سال پیش افتاده ته چاه مستراح سریع رفت کلی پول نزول کرد تا آن را پیدا کند آن هم روی حرف یکی از خودش یول‌تر! یا همینکه شنید یکی گفته سکه می‌کشد بالا هرچه داشت و نداشت را برد سکه خرید. یعنی طرف آنقدر احمق بود که اگر ما وسط فیلم گوشی‌مان را برمی‌داشتیم و زنگ می‌زدیم می‌گفتیم فردا فلفل دلمه‌ای گران می‌شود، هیچ بعید نبود همان روی پرده سینما سناریو را عوض کند و سکه‌ها را بفروشد و فلفل دلمه‌ای بخرد.

خبرنامه دانشجویان ایران: محمدرضا شهبازی//  علیت اینکه کارگردان فیلم «حمال طلا» به قوانین طبیعی و منطقی مثل قانون علیت اعتقادی نداشته باشد به خودش مربوط است اما اینکه فکر کند ما هم به این قوانین اعتقاد نداریم دیگر به او مربوط نیست. اگرچه اکنون در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که قیر هم سلطان دارد و طبق آمار، خیار در یک‌سال گذشته بیشترین درصد رشد قیمت را در میان میوه‌ها داشته است اما این دلیل نمی‌شود دیگر هر اتفاقی را که بدون دلیل در فیلم رخ می‌دهد باور کنیم.

از منظر عقل
بعید نیست صنف محترم زرگرها و طلافروش‌ها از این فیلم شاکی شوند. یعنی بزرگترین توهین به این صنف همین بود که شخصیت اول فیلم با آن میزان از حماقت، 15 سال در این صنف کار می‌کرد و آنقدر اعتبار کسب کرده بود که می‌توانست بصورت چکی کلی سکه بخرد. طرف با اینهمه سابقه تا شنید یک مروارید 60 سال پیش افتاده ته چاه مستراح سریع رفت کلی پول نزول کرد تا آن را پیدا کند آن هم روی حرف یکی از خودش یول‌تر! یا همینکه شنید یکی گفته سکه می‌کشد بالا هرچه داشت و نداشت را برد سکه خرید. یعنی طرف آنقدر احمق بود که اگر ما وسط فیلم گوشی‌مان را برمی‌داشتیم و زنگ می‌زدیم می‌گفتیم فردا فلفل دلمه‌ای گران می‌شود، هیچ بعید نبود همان روی پرده سینما سناریو را عوض کند و سکه‌ها را بفروشد و فلفل دلمه‌ای بخرد.

از منظر پایان بندی
هر وقت وسط انشا یا قصه‌بافی کم می‌آوردیم می‌نوشتیم: «... و از خواب بیدار شدم!» و قصه هم تمام می‌شد و خلاص. حالا نقش آن خواب را یک عدد نیسان آبی در سینمای ایران بازی می‌کند. فیلمسازان محترم ترجیح می‌دهند بجای اینکه کلی فسفر بسوزانند و با دو دو تا چهارتا فیلم را تمام کنند، درخواست یک عدد نیسان آبی را بدهند به مدیر تولید تا همینکه 90 دقیقه داشت تمام می‌شد یکهو ویژژژژ... بیاید بزند به شخصیت‌ها و فیلم تمام شود. تاثیرگذار هم هست. فاتحه...

از منظر سیاست‌های اقتصادی
آقای تورج اصلانی در فیلمبرداری که افت کرده و در کارگردانی هم که نتوانست بترکاند اما قول می‌دهم اگر بروند و خود را وقف درمان مشکلات اقتصادی مملکت کنند به یک چهره ماندگار تبدیل می‌شوند. یعنی شما ببین، کل مملکت چند سال است که درگیر حباب سکه و ارز و... است و به هر کس دست می‌زنی کف می‌کند، آنوقت آقای اصلانی در فیلم‌شان یکجور سیاست‌های اقتصادی را چیدند که سکه رفت بالا و حباب‌دار شد و دو روز بعد حبابش ترکید و از قیمت اولیه‌اش هم 400 هزارتومان ارزان‌تر شد! دو روزه‌ها... فقط دو روز. لامصب برنده نوبل اقتصاد تویی، بقیه به زور ادایت را در می‌آورند! حالا درست است مدیر تولید نیسان آبی را آورده اما یک کم بیشتر صبر کن مرد، ما هم توی همین کشور زندگی می‌کنیم خب!