بازاریابی علمی میانرشتهای است که به بررسی چگونگی تأمین نیازها و خواستههای مشتریان میپردازد. مصرفکنندگان دارای ابعاد گوناگونی هستند و بازاریابان به دنبال این هستند که مشتریان را بشناسند و به بهترین نحو ممکن رضایت آنان را به دست آورند.
همین تعریف کافی است تا متوجه میانرشتهای بودن علم بازاریابی بشویم. بازاریابی با انسانها سروکار دارد و بنابراین بازاریاب باید با علوم اقتصاد، روانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و بهتازگی علوم اعصاب آشنایی داشته باشند.
میتوان ریشه و مادر علم بازاریابی را علم اقتصاد دانست. بازاریابی در فضای بازار؛ جایی که عرضهکنندگان و خریداران کالا و خدمات با یکدیگر ملاقات میکنند جریان دارد و بسیاری از مبانی پایهای خود را از علم اقتصاد گرفته است.
آقای فیلیپ کاتلر که میتوان او را بزرگترین دانشمند بازاریابی دانست، دارای مدرک دکتری در رشته اقتصاد است و شاید همین تسلط وی بر علم اقتصاد بوده که منجر به ارائه آثار ارزشمند و ماندگاری از ایشان در زمینه بازاریابی شده است.
علم اقتصاد به دنبال تخصیص بهینه منابع محدود و کمیاب برای کسب بیشترین نتیجه است. برای مثال یک سازمان دارای تعداد محدودی نیروی انسانی، تجهیزات و دانش فنی است و باید از این منابع برای ارائه خدمتی به مشتریان خویش بهره ببرد. فرضیات کلاسیک اقتصادی، انسان را موجودی عقلایی و منطقی میدانست که میتوانست بهترین تصمیمات و گزینهها را انتخاب کند اما بهتازگی مکتب اقتصاد رفتاری در محافل علمی جهان نمایان شده است که مصرفکنندگان را چندان منطقی نمیداند و معتقد است که تصمیمات انسانها بر مبنای مجموعهای از خطاها و الگوهای ذهنی است که بهشدت با فرضیات اقتصاد کلاسیک فاصله دارد.
بر همین مبنا نیز دیدگاههای بازاریابی بهسرعت در حال تغییر هستند. درحالیکه بر پایه اقتصاد کلاسیک، بازاریابان انسان را موجودی منطقی میدانستند که الگوهای تصمیمگیری عقلایی را طی میکند تا خرید خود را انجام دهد، در فضای اقتصاد شناختی، بازاریابان به دنبال شناخت الگوهای ذهنی هستند که مصرفکنندگان واقعاً بهواسطه آنها تصمیمگیری میکنند. این رویکردها، طریقه عمل بازاریابان در فضای بازار را تغییر میدهد.
از طرفی زمانی میتوانیم مشتریان را بشناسیم که بتوانیم شخصیت، ادراکات و احساسات آنها را بهخوبی فهم کنیم و حالات مختلف آن را تشخیص دهیم. در اینجا روانشناسی به کمک علم بازاریابی میآید و در قالب شاخهای مطالعاتی به نام رفتار مصرفکننده، همه چیزهایی که برای تسلط بر جنبههای روانی مصرفکنندگان نیاز هست را به بازاریابان آموزش میدهد.
برای مثال در تبلیغات که یکی از ابزارهای ارتباطی علم بازاریابی محسوب میشود، بازاریابان باید با روانشناسی رنگها و چگونگی برداشتها و ادراکات افراد آشنایی داشته باشند؛ نحوه یادگیری و به خاطر سپاری مصرفکنندگان را بدانند و در یککلام کشف کنند که در ذهن مشتری چه خبر است!
درزمینه برندسازی نیز بازاریابان با کمک این دانش میتوانند پیامها و برند خود را در ذهن مشتری جای دهند. بدون تسلط کافی بر این حوزه، شاهد اشتباهات فاجعهبار از سوی بسیاری از شرکتها هستیم.
درنهایت انسانها به دور یکدیگر تشکیل جامعه میدهند که این جوامع مختلف و متنوع میتواند بر تصمیمات و رفتارهای آنان بهعنوان مصرفکننده تأثیر گذارد، در اینجا علم جامعهشناسی وارد میشود و دیدگاههای ارزشمندی به بازاریابان و دانشجویان این رشته عرضه میکند.
رویکرد ایران مدیر به بخش بازاریابی دقیقا منطبق با قبول پیشفرضهای بالاست. اینکه بازاریابی مفهومی کاملاً علمی است و نمیتوان بهصورت سطحی آن را بیان کرد. بازاریابی مفهومی چند رشتهای است و تنها با تسلط بر این رشتهها است که میتوان در این حوزه موفق گردید.
ایران مدیر بهعنوان یک استارت آپ تازه تأسیس در زمینه آموزش، تحقیقات و مشاوره مدیریت، به دنبال بیان علمی و روان بازاریابی برای مخاطبین خود است. مخاطبینی که اکثراً مدیران، کارشناسان و کارآفرینان را در برمیگیرد.
ایران مدیر توانسته ضمن حفظ ساختار علمی و دانشی، همزمان قابلفهم بودن و سلیس و روان بودن مطالب را هم حفظ کند و با بهکارگیری مثالها و موردهای فراوان از شرکتهای ایرانی، مطالبی کاربردی و مناسب با فضای کسبوکار ایران ارائه کند.
برای آشنایی بیشتر با رویکرد ایران مدیر در زمینه بازاریابی، یکی از مقالات این استارتاپ را موردبررسی قرار میدهیم. مقالهای با عنوان «بازاریابی چیست، فهم آسان مفهومی پیچیده در 30 دقیقه»
فهرست مطالب در ابتدای مقاله قرارگرفته است که کمک بسیار خوبی برای حفظ وقت و زمان مخاطب است. همچنین فهرست با مطالب درونمتن لینک است و با یک کلیک میتوان به مطلب موردنظر رفت.
مقاله با مقدمهای نسبتاً جذاب و جملهای بسیار معروف از یکی از متفکران اقتصادی، ام سی کنا، بیانشده است؛ «همهچیز بازاریابی است و بازاریابی همهچیز است».
این نوشته با تعاریف بازاریابی شروع میکند و از زبان متفکرین بزرگ مدیریت، مثل آقای پیتر دراکر، به بیان و تشریح مفهوم بازاریابی میپردازد. بعدازاین قسمت به بخشی برمیخوریم که کمتر در ادبیات بازاریابی دیدهایم و آن ماهیت بازاریابی است و اینکه اساساً بازاریابی چه چیز نیست و چه کجفهمیهایی از این علم در ایران رواج دارد.
مقاله سپس به تشریح روندها، مواردی که میتوان بازاریابی نمود و عوامل مؤثر بر آینده این علم میکند و درنهایت کار خود را با بیان دیدگاههای انتقادی و پستمدرنیستی به بازاریابی و معرفی دانشکدهها و اندیشمندان نامی و جهانی در این علم به پایان میرساند.
این نوشته توانسته همزمان و با در برگرفتن معتبرترین کتب جهانی (که در بخش منابع آورده شده است)، مخاطبین عام و کسانی که چیزی از بازاریابی نمیدانند را بهسادگی با این مفهوم پیچیده آشنا کند و به قول خود عمل کند: فهم آسان مفهومی پیچیده در 30 دقیقه!