تاریخ : 1398,یکشنبه 26 خرداد20:18
کد خبر : 315870 - سرویس خبری : آخرین اخبار صنفی آموزشی

روایتی از ضرب و شتم یک دانشجوی دانشگاه شریف

روز جمعه به دانشگاه آمدم. در درمانگاه دانشگاه باند روی بخیه‌های سرم را عوض کردند. بعد از آن به حراست در اصلی مراجعه کردم و موضوع را برایشان توضیح دادم و اظهارنامه را تکمیل کردم. شنبه بعد از امتحانم به حراست دانشگاه رفتم و با آقای صیامی صحبت کردم و قرار شد ماجرا را با همکاری نیروی انتظامی پیگیری کنند.

خبرنامه دانشجویان ایران: کانال دانشجویی دانشگاه شریف نوشته است: چهارشنبه شب هفته گذشته یکی از دانشجوهای تحصیلات تکمیلی دانشگاه در خیابان آزادی دچار خفت‌گیری می‌شود. نکته قابل تأمل این ماجرا البته قصد و نیت خفت‌گیرهاست که قبل از هرگونه درخواست یا صحبتی شروع به ضربه زدن با قمه به سر دانشجو کرده‌ و هدف‌شان بیشتر تفریح بوده تا دزدی. خلاصه ماجرا را از زبان دانشجوی حادثه دیده بخوانید:

حدود ساعت یازده و نیم شب بود و در خیابان میمنت با موبایل مشغول صحبت با خانواده بودم. به دلیل سر و صدای خیابان آزادی سر خیابان میمنت توقف کردم تا تماسم با خانواده تمام شود. وارد خیابان آزادی که شدم، بدون اینکه متوجه چیزی بشوم، ضربه‌ای به صورتم خورد و بعد در اثر ضربه به پاها و کتف روی زمین افتادم.

چهار نفر که سوار بر دو موتورسیکلت بودند، شروع کردند به زدن من. یکی از آنها به صورت پیوسته با قمه به سر من ضربه می‌زد. سرگیجه داشتم، ولی فقط فریاد می‌زدم که «چرا؟» در حین ضربه زدن الفاظ رکیکی هم به کار می‌بردند. یک لحظه قمه را با دست گرفتم و از ضارب پرسیدم که از من چه می‌خواهد؟ به من گفت گوشی‌ام را بدهم و من هم موبایلم را دادم. دوباره چند ضربه دیگر به من زدند و بعد رهایم کردند و رفتند.

با لباس خونین و حالت سرگیجه و دردی که در سر و پاها و صورت احساس می‌کردم، خودم را بلند کردم و به سمت درمانگاه یادگار راه افتادم. دوتا نگهبان آتش‌نشانی به سمتم آمدند و بدون اینکه هیچ کمکی کنند، فقط گفتند که چرا مقاومت می‌کردم، در حالی که من هیچ مقاومتی نداشتم و خفت‌گیرها بدون هیچ درخواست یا صحبتی شروع به زدن من کرده بودند. به درمانگاه یادگار رسیدم ولی با وجود دیدن سر و وضع من گفتند بنشینم تا نوبت به من برسد.

آقایی که ماجرا را در خیابان دیده بود، با ماشین به دنبال ضاربان رفته بود ولی نتوانسته بود به آنها برسد. بعد از دنبال کردن خفت‌گیرها به درمانگاه آمده بود تا ببیند حال من چطور است. با موبایل خودش به اورژانس و پلیس زنگ زد و بعد موبایلش را به من داد تا به رفیقم خبر دهم و به کمکم بیاید. با آمبولانس به درمانگاه حکیم رفتیم و آنجا چهار بخیه به سرم زدند. در آمبولانس مأمور نیروی انتظامی شرح ماجرا را از من پرسید و پرونده را تشکیل داد.

روز جمعه به دانشگاه آمدم. در درمانگاه دانشگاه باند روی بخیه‌های سرم را عوض کردند. بعد از آن به حراست در اصلی مراجعه کردم و موضوع را برایشان توضیح دادم و اظهارنامه را تکمیل کردم. شنبه بعد از امتحانم به حراست دانشگاه رفتم و با آقای صیامی صحبت کردم و قرار شد ماجرا را با همکاری نیروی انتظامی پیگیری کنند.

موضوعی که در این ماجرا برای من قابل توجه است، هدف و قصد خفت‌گیرها بود. به نظرم آنها پول و موبایل و لپتاپ و ... نمی‌خواستند و بیشتر دنبال تفریح به وسیله زدن یک نفر بودند. خفت‌گیرها معمولا فقط تهدید می‌کنند و دنبال آسیب رساندن جسمی به سوژه نیستند. حتی از آنجا که اینترنت موبایلم وصل بود و پیام‌های تلگرام را در حالت قفل موبایل هم می‌توان جواب داد، خفت‌گیرها به چند نفر از مخاطبان من پیام داده و حرف‌های ناشایستی به کار برده بودند. با توجه به این موارد می‌گویم که قصدشان تفریح بوده نه دزدی.