تاریخ : 1398,دوشنبه 28 مرداد03:29
کد خبر : 324460 - سرویس خبری : خبرهای ویژه

یادداشت پرویز امینی پیرامون حواشی اخیر؛

منطق محکوم طوفان نقدها علیه آملی لاریجانی

این منطق که نقد در دوره قدرت «حداقلی» و در دوره کم‌قدرتی یا بی‌قدرتی «حداکثری» اعمال بشود، از نظر شرافتمندانه بودن و از نظر تأثیرگذاری در اصلاح امور، منطق محکومی است. درواقع به عکس باید تیغ نقد را در دوره قدرت افراد تیز و تند کرد و البته هزینه‌هایش را داد...

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آیت الله محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین طی چند روز گذشته در انتقادات تند و تیزی نسبت به آیت‌الله آملی لاریجانی گفت: «...فلانی می‌گوید اگه این کار را نکنید نجف می‌روم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم بهم می‌خورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رییس دفتری که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر می‌شود، بعد اعتراض می‌کند که چرا گرفتید؟ به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! از کجا آوردی ساختی؟»

اگرچه این سخنان از سوی روابط عمومی جامعه مدرسین حوزه علیمه قم تکذیب شد، اما آیت الله مقتدایی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفته آقای یزدی اینگونه مطالب را که در ذهنشان بود گاهی در جلسات جامعه مدرسین مطرح می‌کردند و حالا علنی آن را بیان کرده‌اند.

پس از کش و قوس‌های فراوان، پرویز امینی طی یادداشتی درباره حواشی اخیر نوشت:

کمیت نقدها به آملی لاریجانی که در چند روز اخیر به مثابه یک وضعیت طوفانی درآمده است و نیز کیفیت نقد کنندگان به وی از جمله صداوسیما و برخی رسانه‌های حاکمیتی مثل خبرگزاری فارس، تفاوت چشمگیری نسبت به دوره ریاست او بر قوه قضائیه در مقایسه با این روزهایی که وی این کرسی قدرت را رها کرده است، نشان می‌دهد.

به نظر فهم منطق این تفاوت که در سپهر سیاسی ایران محدود به آملی لاریجانی هم نیست، مهم است. این منطق به شکل خلاصه عبارتند از این است که «دّر و بّر قدرت بودن یا برکنار و در حاشیه قدرت بودن؛ مسئله این است».

مواجهه انتقادی با هاشمی رفسنجانی در قدرت و مابعد قدرت، بازگوکننده همین تجربه است. دوره قدرت و اقتدار هاشمی از سال های ۶۸ تا ۷۶ را در مطبوعات و رسانه‌های رسمی‌تر مثل صداوسیما مقایسه کنید با سال‌های بعد از دوم خرداد که از سردار سازندگی به عالیجناب سرخ پوش تغییر کرد و کرباسچی‌ها از معمار تهران جدید به مفسد اقتصادی که باید اعدام گردد، در نماز جمعه‌ها تبدیل شدند. هاشمی بعد از سوم تیر ۸۴ از یار امام و یاور رهبری به ام‌المسائل جمهوری اسلامی تبدیل شد و به شکل باورنکردنی فرزندانش با طعم دادگاه و محاکمه و زندان آشنا شدند. همین تجربه درباره خاتمی و احمدی‌نژاد نیز اتفاق افتاده است و احتمالا اگر در بر همین پاشنه بچرخد در آینده برای روحانی نیز اتفاق خواهد افتاد‌.

این منطق که نقد در دوره قدرت «حداقلی» و در دوره کم‌قدرتی یا بی‌قدرتی «حداکثری» اعمال بشود، از نظر شرافتمندانه بودن و از نظر تأثیرگذاری در اصلاح امور، منطق محکومی است. درواقع به عکس باید تیغ نقد را در دوره قدرت افراد تیز و تند کرد و البته هزینه‌هایش را داد. اساسا این منطق، منطق خطرناکی است چرا که «واقعیت»، تحت‌الشعاع قدرت و سیاست، قبض و بسط پیدا می‌کند.

مجادله بی‌حساب و کتاب و بی‌دروپیکر از نظر اخلاق و آداب و مصلحت عالی جنابان یزدی و آملی لاریجانی که به قول معروف از بانی و ذاکر و مستمع، سلب آبرو کرده است، نوعی دیگر از ظهور همین منطق است. اگر کاری باید کرد این است که این منطق واژگون‌شدهِ نقد را بر جای درست و اصولی آن بازگرداند وگرنه تا ثریا می‌رود دیوار کج!


کد خبرنگار : 38