1. پرگماتیسم به «صلاح عملی» نظر دارد و توجه به صلاح عملی، بدون فکر و علم ممکن نیست. مساله اینجاست که کدام طرز تلقی و کدام یک از نظریههای علمی میتوانند بیشتر موجبات صلاح عملی را فراهم آورند و تنگی معیشتی را مرتفع سازند. سیاستمدارانی که از «کاندیدای قائل به پرگماتیسم» یا «رای دادن پرگماتیک مردم»دفاع میکنند باید به این پرسش پاسخ دهند که چطور بناست مراد و مقصود معیشتی مردم را تحصیل و تامین کنند؟ گرچه اصحاب مذهب پرگماتیسم برآنند که باید «عمل وافی به مقصود» را پی گرفت، پس از بحرانهای علمی عصر حاضر، دیگر سخن گفتن از «عمل وافی به مقصود» آسان نیست، بلکه حتی میشود گفت با نحوی عوامفریبی ملازم خواهد بود؛ حتی اگر تحلیلگران محترم از لوازم سخنشان آگاه نباشند.
2. با شدت یافتن مضیقه معیشتی، معمولا تحلیل و علم به حاشیه میرود و تامین نیازهای اولیه حیات اولویت مییابد، ولی نه اهمیت علمی و نظری. آیا مردم میزان علم و اطلاع و نظریههای مورد اتباع کاندیداها را بررسی خواهند کرد و پس از تحلیل علمی، میان کاندیداها به داوری خواهند پرداخت؟ زمین مزاعم همگانی و آرای عمومی آیا جای بحثهای دانشگاهی و نظری است و آیا فرصت انتخابات، جای مباحثی از این دست است؟ بهنظر میرسد سیاستمداران محترمی که از چنین فرصتی بر سر ذوق آمدهاند یا به مزاعم عمومی و آرای همگانی و لوازم سخن گفتن با مردم توجه لازم را ندارند یا آنکه از ابتدا قصد کردهاند از اضطرار مردم بهره ببرند.
3. در هر یک از دو صورت فوق، آن سیاستمداران فوقالاشاره آن دسته از «انتخابها و تصمیمات عموم» را که ناشی از سختی و دشواری معیشتی است، بهعنوان «فرصت» خود در انتخابات در نظر گرفتهاند. به این ترتیب آیا میتوان از آن سیاسیون مدنظر پذیرفت که تا زمان امتداد دولت فعلی، تلاششان را برای تسهیل معیشت عموم به کار میگیرند؟ یا باید به ایشان این ظن را داشت که از وخیمتر شدن شرایط جهت استفاده در انتخابات استقبال میکنند؟ این خود میتواند محک و معیاری برای سنجش صداقت آنان باشد تا نشان دهند به چه میزان در «دغدغه تسهیل معیشت» جدی هستند و تا چه حد با «استفاده ابزاری از تنگی معیشت مردم» بیگانهاند. باید منتظر ماند و دید. بههرحال مشخص است که با فرصت تلقی شدن «تنگنای معیشتی» نمیتوان اقدامات عملی احتمالی آن سیاستمداران را در بازه منتهی به انتخابات چندان جدی تلقی کرد. یا مضیقه معیشت مردم «فرصت انتخاباتی ۱۴۰۰» نیست یا بنا دارند فرصت حاضر و آماده انتخابات آتی را از دست بدهند. خوب است تکلیف این تناقض را با خود و مردم روشن کنند.
4. بدترین قسمت این تحلیل و این «تشخیص فرصت» آن است که حضرات میان آرمان و شعارهای پیشین خود و مساله معیشت مناسبتی نمیبینند یا از روشن کردن نسبت آرمانها با معیشت عموم عاجزند. مساله از تحقق آرمانها اعم از آزادی، عدالت و... گذشته و به «برد و باخت انتخاباتی» رسیده است. پیشتر هم بعضی سیاسیون از آرمان «انتخاب عقلانی و مستقل» به «تکرار مبتنیبر اتوریته» رسیده بودند. سیاسیون فرصتشناس مذکور نیز نه روی گفتار (discourse) خود، بلکه روی تصمیمات عاجل معیشتی مردم حساب باز و آن را فرصت تلقی کردهاند. اگر چنین نیست و راقم این سطور برخطاست، بفرمایند «آرمانها در این فرصتشناسی کجایند؟» یا بگویند «آگاهیبخشی عمومی کجا رفت؟» مقصود از آرمانها، آرمان عدالت، آزادی، امنیت و... است که مورد اتفاق اغلب رایدهندگانند. بهعبارت دیگر، گویا هیچ «ایدهای برای حکمرانی» در کار نیست که بتوانند با آن آرای عمومی را جلب کنند، بلکه نهایت دامنه دید سیاسیون مدنظر «ایدههای تبلیغاتی انتخاباتی» است. «واقعیتر شدن رویهها» و «پیگیری عقلانی ایدهآلها» امر مهمی است. چه اصلاحطلب و چه اصولگرا پیشتر نیز بر مساله معیشت مردم سرمایهگذاری کرده بودند و خصوصا در انتخابات 96، هر دو جناح شعارهای معیشتی داشتند. ایده اصولگرایان برای معیشت در انتخابات با اقبال مواجه نشد و ایده دولت در تسهیل معیشت نیز به شهادت جیب مردم و آمارها با شکست مواجه شد. پس آیا بهتر نیست بهجای مانور تکراری در شب انتخابات روی مساله معیشت، قدری به فکر کار جدی و «ایدههای حکمرانی» باشند؟ واقعیتر یا عاقلانهتر شدن رویهها، لوازم و سیاستورزی خاص خود را میطلبد.