تاریخ : 1398,یکشنبه 17 شهريور13:58
کد خبر : 327374 - سرویس خبری : خبرنامه

امروز در صحیفه// ۱۷ شهریور ۱۳۵۸؛

تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال نکنید

اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملتی هستید بشناسند و بشوید یک ملت، از این تقلید غرب باید دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید. تا این نویسنده‌های ما، نویسندگان ما، همه حرفهایشان غربی است، این را دست از آن برندارند، امید نداشته باشند که ملتشان مستقل بشود.

 به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی کشور و طرح ادعاهایی از سوی جریان های مختلف سیاسی مبنی بر پیروی از خط امام(ره)، بازخوانی صحیفه امام خمینی(ره) از اهمیت فراوانی برخوردار است، چرا که اتفاقات روی داده در آن زمان بی شباهت به مسائل جاری کشور نیست.

سخنرانی
زمان: ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ / ۱۶ شوال ۱۳۹۹
مکان: قم، مدرسه فیضیه
موضوع: رهایی از غرب زدگی - تبیین «ایام الله»
مناسبت: سالگرد ۱۷ شهریور
حضار: اقشار مختلف مردم

بسم الله الرحمن الرحیم

هدف بعثت انبیا
در قرآن کریم می‌فرماید که ما موسی را فرستادیم به سوی قومش: أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللهِ (سوره ابراهیم، آیه 5: «و به او دستور دادیم که قومت را از ظلمات جهل و گمراهی بیرون آور و به عالم نور برسان. و روزهای خدا را به یاد آنها بیاور.) دو تا مأموریت به حضرت موسی می‌دهد خدای تبارک و تعالی: یکی اینکه مردم را از ظلمات خارج کن به نور. و یک مأموریت دیگر اینکه: ذَکّرْهُمْ بِأَیّامِ اللهِ اینها را متذکر کن به ایام خدا. همه انبیا مبعوث‌اند به اینکه مردم را از ظلمتها به نور خارج کنند. خدای تبارک و تعالی هم می‌فرماید که اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَولِیَاؤُهُمْ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إلَی الظُلُمَاتِ (سوره بقره، آیه 257: «خدا یار اهل ایمان است. آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالم روشنایی برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیطان و دیو راهزن است. آنها را از جهان روشنایی به تاریکیهای گمراهی افکند».) طاغوت را در مقابل خودش قرار می‌دهد. خدای تبارک و تعالی شغل طاغوت را هم بیان می‌فرماید. همان طوری که خداوند ولیّ مؤمنین است و مؤمنین را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تیرگیها به سوی نور می‌برد؛ در مقابل، ولیّ کفار طاغوت است، و آنها را از نور به ظلمات می‌کشد. این دو مطلبی است مقابل هم: اخراج از ظلمات به نور؛ ظلمتها و تاریکیها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بین بردن و مردم را به ظلمت کشیدن. این شغل طاغوت است؛ آن هم امر خدا.

غرب زدگی و ظلمت
تمام نارواییها ظلمات است. تمام عقب افتادگیها ظلمت است. تمام توجه‌های به عالم طبیعت ظلمت است. همه غربزدگیها ظلمت است. اینهایی که توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبله‌شان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اینها در ظلمات فرو رفته‌اند؛ اولیایشان هم طاغوت است.

ملتهای شرقی که به واسطه تبلیغات داخل و خارج، به واسطه تعلیمات عمّال داخلی و خارجی، رو به غرب آورده‌اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته‌اند و نمی شناسند خودشان را، مَآثِر و مَفاخِر خودشان را گم کرده‌اند و خودشان را باخته‌اند و گم کرده‌اند و به جای آنها یک مغز غربی نشسته است، اینها اولیایشان طاغوت است؛ و از نور به ظلمات وارد شده‌اند. و همه بدبختیهای شرقیها هم، از آن جمله ماها، همه گرفتاریهای ما و بدبختیهای ما هم، همین است که خودمان را گم کردیم، یک کس دیگر به جای ما نشسته است ولهذا می‌بینید که هر چیزی که در ایران هست تا یک اسم غربی نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم باید اسم غربی داشته باشد. کارخانه‌های ما هم که پارچه می‌بافند باید آن حاشیه‌اش خط غربی باشد؛ اسم غربی هم رویش بگذارند. خیابانهایمان هم باید یک اسم غربی داشته باشد. همه چیزمان باید رنگ غربی داشته باشد. کتاب هم که می‌نویسند همین کتاب نویسها، همین روشنفکرها، بعضیشان کتاب هم که می‌نویسند، یا یک اسم غربی روی آن می‌گذارند؛ یا مطالب را وقتی ذکر می‌کنند، استشهاد می‌کنند به قول یک نفر غربی. عیب هم این است که هم آنها غربزده هستند، و هم ماها! اگر کتابها آن اسمها را نداشته باشد، اگر فاستونی آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد، کمتر به آن توجه می‌شود. وقتی به کتاب زیاد توجه می‌شود که از اول که انسان وارد می‌شود هی اصطلاح غربی ببیند؛ هی الفاظ غربی ببیند. الفاظ خودشان را فراموش کنند؛ لغت خودشان را فراموش کنند؛ مفاخر خودشان را بکلی فراموش کرده‌اند؛ دفن کرده‌اند؛ و به جای آن دیگران را نشانده‌اند. اینها همه ظلمتهایی است که طاغوت ما را از نور به این ظلمتها وارد کرده است.

گسترش غرب زدگی توسط رژیم پهلوی
همین طاغوت زمانهای اخیر، زمانهای ما، همینها، دامن زدند به این غربزدگی. هر چیزی را به غرب نسبت داده‌اند. هر مطلبی را از غرب گرفته‌اند. هر مَفْخَری را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاه‌های ما هم در آن زمان دانشگاه‌های غربی بود. اقتصادمان هم غربی؛ فرهنگمان هم غربی. اصل خودمان را بکلی از یاد بردیم؛ و به جای خودمان یک موجود غربی نشاندیم. به مجرد اینکه یک کسی مریض می‌شود، می‌گویند باید برود انگلستان، باید برود اروپا، با اینکه اطبا اینجا هم هست. در ذهن من این است که یکی از بستگان محمدرضا مخلوع ملعون، لُوزَتَیْن پیدا کرده بود؛ از اروپا برای او یک کسی که عمل لوزه بکند، آوردند! در صورتی که برای اطبای اینجا عمل لوزه یک عمل آسانی است. این چه می‌فهماند به عالم که یک کسی که در رأس یک مملکت به زور واقع شده و او را شناختند به اینکه شاه مملکت است برای لُوزَتَیْن هم طبیب قائل نباشد که در ایران هست؟ این به طب ایران و به طبیب ایران چه لطمه وارد می‌کند؟ چه خیانتی است این به ملت ایران که ملت ایران معرّفی بشود به اینکه در سرتاسر کشور ما یک طبیبی که لُوزَتَیْن را بتواند عمل بکند نیست، از این جهت از خارج می‌آورند که لُوزَتَیْن را عمل کند؟ این چه قدر کمک می‌کند به استعمار؛ چه قدر کمک می‌کند به غرب؛ و چه قدر حیثیت ملت ما را از بین می‌برد. وقتی که او این کار را کرد، مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به این بود که چه می‌کند این آدم، آنها هم وقتی که مریض پیدا می‌کردند حتی الامکان باید بروند به خارج، در صورتی که اطبا ما داریم. در آن زمانِ جوانی، من یادم هست که چشم من ضعیف شد، که الآن هم ضعیف هست. و در آن وقت امین الملک - خداوند رحمتش کند - طبیب چشم بود. من رفتم تهران برای اینکه چشمم را معالجه کنم. یک کسی که با ما آشنا و با او آشنا بود گفت برویم پیش امین الملک. و ایشان نقل کرد - آن آقا نقل کرد - که فلان الدوله چشمش [ضعیف‌] شده بود، رفته بود اروپا پیش اطبای آنجا. آنجا پیش آن طبیبی که رفته بود، پروفسوری که رفته بود، گفته بود که اهل کجا هستی؟ اهل ایران، تهران. گفته بود مگر امین الملک‌ نیست آنجا؟ گفته بود یا هست، یا نمی‌شناسیم. آن طور که آن آقا نقل می‌کرد، گفته بود امین الملک از - مثل اینکه همچو چیزی از ما بهتر است. طبیب خوب داریم، لکن مغزهایمان مغزهای غربی شده است، خود طبیبها هم همین طورند. خودشان هم وقتی پیش خودشان بروید می‌گویند دیگر باید بروی اروپا. برای اینکه خودشان هم مغزشان این طوری شده، خودشان را گم کرده‌اند. قدرت را از دست داده‌اند. حیثیت [و] ملیت خودشان را از دست داده‌اند؛ و [از] دست داده ایم همه‌مان.

استقلال در گرو خروج از غرب زدگی
تا این ملت از این غربزدگی بیرون نیاید استقلال پیدا نمی‌کند. تا این نویسنده‌های ما کتابهایشان به این وضع است که هر مطلبی که مال خود ما هم هست وقتی بخواهند بیان بکنند استشهاد به قول فلان خارجی می‌کنند، فلان غربی می‌کنند، تا از این وابستگی شماها در نیایید، استقلال پیدا نمی‌کنید. تا این خانمها - شما را نمی‌گویم. شما توده هستید، آن خانمها را می‌گویم - تا اینها توجهشان به این است که فلان چیز باید، فلان مد [باید] از غرب به اینجا بیاید، فلان زینت باید از آنجا به اینجا سرایت بکند، تا یک چیزی آنجا پیدا می‌شود اینجا هم تقلید می‌کنند، تا از این تقلید بیرون نیایید، نه می‌توانید آدم باشید؛ و نه می‌توانید مستقل باشید. اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملتی هستید بشناسند و بشوید یک ملت، از این تقلید غرب باید دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید. تا این نویسنده‌های ما، نویسندگان ما، همه حرفهایشان غربی است، این را دست از آن برندارند، امید نداشته باشند که ملتشان مستقل بشود. تا این اسمهایی که در خیابانها و در داروخانه‌ها و در کتابها و در پارچه‌ها و در همه چیزتان، فقط مساجد است که اسماء خارجی را ندارند! آن هم برای اینکه روحانیون تا حالا به حسب نوعشان آن جور نشده‌اند؛ و الّا همه چیز باید یک اسم غربی داشته باشد. هم آنهایی که می‌نویسند اسم غربی می‌گذارند؛ هم شما که می‌خواهید بخوانید. اینهایی که می‌خواهند بخوانند تا یک اسم آن طور نباشد به آن اقبال نمی‌کنند. وَالَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتِ آنهایی که کافر هستند، کفران نعمت خدا را می‌کنند؛ مستور است واقعیات پیش آنها، در سطح و در تیرگی هستند، که اینها اولیایشان طاغوت است. کار طاغوت چیست؟ یُخْرِجُهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ از نور، از نور مطلق، از هدایت، از استقلال، از ملیت، از اسلامیت، اینها را بیرون می‌کند و وارد می‌کند در ظلمتها. در این ظلمات اینها را وارد می‌کنند.

منبع: جلد ۹ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۴۵۹ تا صفحه ۴۶۳


کد خبرنگار : 85