تاریخ : 1398,پنجشنبه 29 اسفند11:56
کد خبر : 349444 - سرویس خبری : فرهنگی اجتماعی

خاطرات کرونایی یک پزشک// قسمت دوم

وقتی «مشکوک به کرونا» را خواندم؛ خشکم زد!

گذشت. هفته بعد باز شیفت داشتم. بعد از غروب بود که یکدفعه پرستار اورژانس وحشت زده با یک کاغذ وارد اتاقم شد. گفت دکتر فلانی یک مریض فرستاده. نامه را گرفتم. میان خط میخی دکتر فلانی، «مشکوک به کرونا» را خواندم؛ خشکم زد! به دنبال پرستار از اتاق خارج شدم و پرسیدم الان کجاست؟

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آرش نکویی از پزشکان استان اصفهان و فعالین سابق دانشجویی در بخش دوم یادداشت (بخش اول) اختصاصی خود پیرامون خاطرات کرونایی خود نوشت: آخرین روز بهمن بود؛ یک شیفت ۲۴ ساعته سنگین داشتم. مردم وحشت زده از ویروسی که اولین بار در چین گزارش شده و کم کم  از طریق اخبار به زندگی ایشان راه پیدا کرده بود، با کوچکترین علائمی به اورژانس مراجعه می کردند. آن روز اخبار ندیده بودم.

یکی از بیماران که مختصر سرماخوردگی داشت در مورد ویروس جدید پرسید.

مردمان شهرستان عادت داشتند هر از گاهی پی شایعات را بگیرند. گفتم تا دیشب که وزیر اعلام کرد این ورا نیومده. دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در چین هم به سلامتی از قرنطینه دو هفته ای خارج شده اند. اما آن شخص با کمال تعجب به من اطلاع داد که دو مورد مبتلا به ویروس کرونا در قم گزارش شده. گفت اخبار اعلام کرده.

باز هم دلداری اش دادم که از قم تا اینجا فاصله زیاد است و طبق اطلاعاتی که از بیماران چینی در رسانه ها گفته شده بود، ویروس بیشتر برای کسانی که بیماری زمینه ای داشته باشند یا دچار نقص ایمنی باشند خطرآفرین است.

گذشت. هفته بعد باز شیفت داشتم. بعد از غروب بود که یکدفعه پرستار اورژانس وحشت زده با یک کاغذ وارد اتاقم شد. گفت دکتر فلانی یک مریض فرستاده. نامه را گرفتم. میان خط میخی دکتر فلانی، «مشکوک به کرونا» را خواندم؛ خشکم زد! به دنبال پرستار از اتاق خارج شدم و پرسیدم الان کجاست؟

به اتاقی که به عنوان ایزوله اورژانس برای همین منظور در نظر گرفته شده بود اشاره کرد.

صبر کردم تا سوپروایزر هم آمد. دکتر فلانی را می شناختم. زنگ زدم و دلیل ارجاع را پرسیدم. گفت با توجه به اپیدمی کرونا و اینکه بیمار از تنگی نفس شکایت داشته ارجاعش داده.

یکی دو تا بیمار سرپایی را که تازه مراجعه کرده بودند دست به سر کردیم تا قبضشان را پس بدهند و برای ویزیت به درمانگاه (که آن موقع متخصص داخلی نشسته بود) مراجعه کنند.

لباس محافظ و ماسک n95  که تازه چند تایی بهمان داده بودند پوشیدم و به اتاق ایزوله رفتم. ظاهرم وحشتناک شده بود!

بیمار خانم جوانی بود که حدود یک هفته ای بود با علائم سرماخوردگی بین مطب دکتر ها و بیمارستان سرگردان بود. از جمله هفته ی قبل پیش خودم هم آمده بود. اما به تدریج علائمش تشدید شده بود و کمی هم تنگی نفس پیدا کرده بود.

بیچاره نشسته بود به گریه کردن. به نظرم بدحال نمی آمد. گفتم نگران نباشد و اینکه لباس مخصوص پوشیده ام فقط به خاطر رعایت دستورالعمل هاست.

بعد از معاینه، تشکیل پرونده دادیم و آزمایشات اولیه و عکس قفسه سینه درخواست کردیم.

در این بین متخصص داخلی مان هم آمد. نظر او هم این بود که احتمال ابتلای ایشان به ویروس کرونا کم است، اما به هرحال در بخش ایزوله بستری اش کرد.

این، اولین بیمار بومی مشکوک به کرونا در شهرستان ما بود. چند روز بعد جویای حالش شدم. گفتند تست کرونایش منفی بوده و با حال عمومی خوب ترخیص شده.

اما ماجرای ما و کرونا به همینجا ختم نشد.


کد خبرنگار : 16