به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، بعد از فتنه 88 بود که شاهد دست به دست شدن قطعههایی از سخنرانی شهید عبدالحمید دیالمه در مجلس شورای اسلامی درباره میرحسین موسوی، گزینه پیشنهادی برای تصدیگری وزارت امور خارجه بودیم و این ویدیو که محتوایی افشاگرانه داشت، بیننده را از شجاعت بالا و نطقهای بدون رودربایستی این نماینده 26 ساله پشت تریبون به تحسین وا میداشت.
جوانانی که کمکم با نام این نماینده جوان مردم مشهد در مجلس اول آشنا شدند و هر سال به مناسبتهای مختلف، ویدیوی نطقهای افشاگرانه و جنجالی زمانه خود را بازنشر داده و بصیرت این نماینده جوان را تحسین میکنند.امّا چیزی که ما را به مصاحبه با همراه همیشگی و خویشاوند شهید دیالمه تشویق کرد، نه فقط بصیرت این شهید بزرگوار، بلکه تخصص این نماینده 26ساله مجلس در کادرسازی و تربیت نیرو برای خدمت به انقلاب نوپای اسلامی است!
به همین جهت به سراغ جمال آریایی، دوست نزدیک شهید عبدالحمید و داماد خانواده دیالمه رفتیم تا به طور عمیقتر با ویژگیهای «تشکیلاتی» و «جامعهساز» این نماینده متقی و خودساخته مردم مشهد در مجلس اول، آشنا شویم.
بخش اول گفتگو//آریایی: شهید دیالمه معتقد به «انقلابیگری عقلانی مبتنی بر وحی» بود/ دیالمه و شاگردانش به سبب بنیانهای قوی اعتقادی بود که منحرف نشدند
شروع ارتباط شهید دیالمه با آیتالله خامنهای از کجا بود؟
خب شهید دیالمه خیلی به ما توصیه میکردند که حتماً علاوه بر جلسات خودمان پای منبر و سخنرانی فقها و علما هم حاضر شویم و خودش هم با ما همراه بود. در مشهد به جلسات نهجالبلاغه میرفتیم، به مسجد کرامت و مسجد امام حسن مجتبی علیهالسلام هم رفت و آمد داشتیم که رهبر معظم انقلاب در آن زمان آنجا جلسات درس داشتند و شروع آشنایی ما از آنجا شروع شد.
با اینکه در آن دوران قدرت ساواک همه بر خطر وجود این دوستیها واقف بودند ولی ما بعدها به منزل ایشان هم رفت و آمد داشتیم.
دوستی ایشان و شهید دیالمه از دوران نمایندگی در مجلس اول شکل گرفت و ما با ایشان آنقدر نزدیک شده بودیم که به خاطر دارم ایشان بنده وشهید دیالمه را را به نام کوچک صدا میزدند.
بعد از انقلاب و در دوران انتخابات ریاستجمهوری بنیصدر بود که بنیصدر مرا سر قضیه تحصن درروزنامه انقلاب اسلامی شبانه دستوربازداشت داد.
شهید دیالمه همان شب به منزل آیت الله خامنهای در تهران رفت و مسئله را شرح داد و به یاد دارم فرمانده طرفدار بنیصدری که جلوی من نشسته بود بعد از جواب دادن تلفن چطور چهرهاش تغییر میکرد و من از آنجا حدس زدم که شهید دیالمه کارها را از طریق آیتالله خامنهای پیگیری کرده است،
تلفن که قطع شد آن فرمانده کنایهای هم در این رابطه به من زد. متوجه شدم آیتالله خامنهای او رادستورداده اند که شبانه مرا با ماشین به منزل بفرستند و این اتفاق هم افتاد.
چه شد که شهید دیالمه به این نتیجه رسید که در انتخابات مجلس اول شرکت کند؟
او با توجه به رفت و آمد و نشست و برخاستی که با فقها و علما داشت موجب شد علمای مشهد با ابعاد شخصیتیاش کاملا آشنا بشوند.
به خاطر دارم همواره میگفت نگذارید هرکسی در جایگاه سخنران هرچه می خواهد بگوید وپاسخگوی کلامش نباشد، او را به چالش بکشید؛ مثلا درسخنرانی های خودش میگفت مراهم آزمایش کنید، صحبتهایی که میکنم را با فقهای بزرگ درمیان بگذارید و ببینید چقدر درست است و دائم ما را به نشستن پای صحبت علما دعوت میکرد و خودش هم با ما به جلسات میآمد و این باعث شده بود که علمای مشهد با وی آشنا بشوند و در موعد انتخابات مجلس[طی حرکتی بینظیر] از او خواستند تا در انتخابات شرکت کند و نامهای را امضا کردند که دکتر عبدالحمید دیالمه 26 ساله نماینده مورد تایید ماست.
آیات عظام میرزا علیآقا فلسفی، میرزا جوادآقا تهرانی، میرزا مهدی روحانی و آیتالله شاهرودی از علمایی بودند که امضا کردند. در آن دوران از علما و فقها کسی مکلا(کسی که عمامه بر سر ندارد) را تایید نمیکرد ولی شناخت این علمای مشهد از شهید دیالمه به حدی بود که وی را تایید کردند.
ببرای نمونه آیتالله میرزاجوادآقا تهرانی همان بزرگواری بود که امام خمینی به ایشان احترام خاصی قایل بودند و با توصیه چنین علمایی دیالمه را تایید شد
در آخر، از افشاگریهای فسادستیزانه و مشی عدالتخواهانه شهید دیالمه بعد از ورود به مجلس برایمان بگویید
در حق شهید دیالمه خیلی جفا شد! مثلا در قضیه بنیصدر به خاطر دارم خیلیها اسناد و مدارک را نمیپذیرفتند و باور نمیکردند و بسیاری از همین آقایان بهاصطلاح انقلابی امروز، آن موقع حامی بنیصدر بودند.
یک هفته با جمعی از دوستان در منزل شهید دیالمه نشستیم و نوشتههای بنیصدر قبل و بعد از انقلاب را استخراج کردیم و به نکاتی برخوردیم که خب بعضا خودمان هم از مواجهه با آن متعجب میشدیم.
به کمک دستگاه فتوکپی که شهید دیالمه داشت این اسناد را به یک آلبوم تبدیل کردیم و این همان آلبومی شد که در فیلمها میبینیم وی در مجلس به دست گرفته و به آنان استناد میکند.این اسناد را به برخی از علما و سیاستمداران که نشان میدادیم، از ما نمیپذیرفتند و باور نمیکردند.
برای نمونه به یک سخنرانی عجیب از وی رسیدیم که همزمان با تدوین قانون اساسی در تهران دراصل ولایت فقیه ،بنی صدردرشهر همدان گفته بود این جامعه رهبری جوان میخواهد! (با اشاره به خودش)
از نمونههای دیگر دغدغهمندی و افشاگریهای شهید دیالمه میتوان به افشاگری علیه منافقین وتفکرات التقاطی اشاره کرد که برای اثبات آن هم شهید دیالمه رنجهای بسیاری را تحمل کرد تا درنهایت حرفش برای همگان به اثبات رسید، اما با گذشت زمان و بعد از ضرباتی که به انقلاب نوظهور اسلامی زدند و اما آنچه که این شهید والامقام در زندگی اش انجام داد که از همه اینها مهمتر وارزشمندتر بود، شناساندن ابعاد اقدامات انبیای عظام واهل بیت نبی مکرم اسلام وعلمای گذشته ومعاصر بود.
*اسلام در جامعه بشری مىتواند چهار گونه وجود داشته باشد:
1- وجود اسمى
2- وجود مفهومى
3- وجود عملى یا شخصیّت اسلامى
4- وجود جامعه اسلامى
وجود اسمى در مجموعه احکام فردى و اجتماعى و اخلاقیات و اعتقادات اسلامى ، به یک سرى از اصطلاحات بر مىخوریم که از جانب خداوند وضع شده اند؛ نبی خاتم(ص) مبعوث مىشود و حکم «صلاة» ، «وضوء» ، «جهاد» و ... را مىآورد .
«وضوء» در لغت عرب به معناى پاکیزگى ، و «صلاة» به معناى نیایش ، و «جهاد» گرفته شده از «جُهد» ، به معناى وسع و طاقت است.
پیامبر این واژهها را استخدام مىکند وآنها را بر یک رشته رفتارها و اعمال ـ که بر اساس وحى تعیین و تنظیم شده ـ نامگذارى مىنماید ، و رنگ اسلامى مىگیرند ، و وجود اسمى اسلام را تشکیل مىدهند .
وجود مفهومى آنگاه که انبیای الهی مبعوث مىشوند ، اصطلاحات دینى را به همراه مفاهیم حقیقى آنها ، با هم مىآورند و آنها را به عنوان رسالت الهى تبلیغ مىکنند و مىدانیم که وظیفه اوّلیه و اصلى همه پیامبران ، درسراسر تاریخ تبلیغ رسالات الهى است «فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلَـغُ الْمُبِینُ »،
پیامبران داراى دو شخصیت متمایز از هم هستند : در مرحله اوّل ، یک مسلمانند ؛ بلکه نخستین مسلمان امّت خویشتند ، چنان که قرآن کریم در این مورد اشاراتى دارد.
در مرحله دوم ، پیامآور خدایند . اینان بنابر هریک از دو شخصیت خویش ، داراى وظایفى هستند ؛ بنابر شخصیت اوّلیه خود که یک مسلمان مىباشند ، مأمورند نماز بخوانند ، روزه بگیرند ، مردم را به پاکى دعوت کنند واز فساد و تباهى بازدارند ، به جهاد و حج بروند و خلاصه تمام وظایف مسلمانى را به نحو احسن انجام دهند .
امّا بنابر شخصیت دوم ، مأمورند تبلیغ کنند ، نه چیز دیگر .اینان چون انبیای الهی هستند ، باید سخن خدا را به گوش مردم برسانند و در این راه ، ازهیچ مانعى نهراسند و تا پاى مرگ بایستند ، امّا سخن خدا را ـ که در اصطلاحات اسلامى و مفاهیم صحیح آن خلاصه مىگردد ـ به مردم امّتشان گوشزد کنند.
در سراسر تاریخ ، انبیا هم اسم و هم مفهوم اسلام را در جامعه عرضه مىنمایند. تازه این کار اوّل آنهاست ، نه تمام آن.
آنگاه که در جامعه ، مردم با واژههاى اسلامى ـ مثل صلاة و وضوء و جهاد ـ و مفاهیم اسلامى آنها آشنا شدند، پیامبران به کوشش تازهای دست مىزنند؛ که این تفکّر و این شناخت و این رسالت ، به مرحله فعلیّت و عمل برسد. یعنى مردمى به وجود آیند که به مفاهیم اسلامى جامه عمل بپوشانند. مردم عصر تبلیغ ، با مجاهدات پیامبران ، وجود اسمى و مفهومى دین خدا و یکایک اعمال و رفتار و اعتقادات آن را مىشناسند و فهم مىکنند . پس از آن ، نوبت به وجود عملى اسلام مىرسد ، و پیامبران مجاهدت مىکنند که این مفاهیم ، وجود عملى و فعلى پیدا مىکنند ؛نمازگزار به وجود آید و به همه احکام و اخلاقیّات اسلامى جامه عمل پوشانیده شود .
وجود عملى یا شخصیّت اسلامى در اینجاست که سومین وجود ـ که وجود عملى اسلام است ـ خودنمایى مىکند وشخصیت اسلامى پیدا مىشود.
شخصیت اسلامى در آن فرد نمایان شده که وضومىگیرد ، نماز مىگزارد ، به روزه تن در مىدهد ، حج و جهاد مىکند و به اخلاقیّات اسلام پابند است . غیر از تبلیغ ، تمام کوشش پیامبر(ص) در مکّه، ساختن شخصیتهاى اسلامى بود.
او در این دوره ، شخصیّت على علیهالسلام ، خدیجه ، ابوذر ، عمّار ، سمیّه ، یاسر ،خبّاب ، بلال و ... را به وجود آورد. در اواخر اقامت پیامبر در مکّه ، این سه مرحله از وجود اسلام به مدینه انتقال یافت، و در غیاب پیامبر(ص) در آنجا پا گرفت.
این مسأله خود روشن است که امکان ندارد مرحله سوم از وجود اسلام ـ یعنى وجود فعلى یا شخصیّت اسلامى ـ در جایى باشد ، امّا وجود اسلامى و وجود مفهومى آن درآنجا نباشد.
تا پیامبر اصطلاحات اسلامى را بیان نکند و معناى صحیح آن را تبلیغ نفرماید ، وجود سوم که شخصیّت اسلامى یا اسلام عملى است ، به وجود نخواهد آمد زیرا این دو وجود بر وجود سوم سبقت دارند .
وجود جامعه اسلامى حال که وجود سوم یا شخصیّت اسلامى در جامعه شکل گرفت و به وجود آمد ، پیامبر(ص) مرحله چهارم از وجود اسلامى مىپردازد که ایجاد جامعه اسلامى است.
این در زمانى است که این شخصیّتهاى اسلامى با پیامبر «بیعت» کردهاند تا جامعه اسلامى را بنیاد نهند ؛ جامعهاى که در آن احکام اجتماعى اسلام اقامه شود و اسلام دیوارخانه را شکافته به صحنه اقتصاد و سیاست و صلح و جنگ پاى نهد . اینجاست که مفهوم و عملکرد «بیعت» را در اسلام مىفهمیم و در مىیابیم که بیعت ، به وجود آورنده جامعه اسلامى ، یا بالاترین وجودهاى اسلام مىباشد . بنا بر این ، اسلام در زمان نبی مکرم اسلام چهار وجود یافت.
هم اصطلاحات دینى اعلام شد ؛ هم مفاهیم عرضه و تبلیغ گشت ؛ هم افرادى تربیت یافتند که بار عمل به اسلام را بردارند ، و بالاخره یک جامعه اسلامى بنیاد گرفت . «وجود لفظى و معنوى اسلام ، و وجود شخصیّت اسلامى ومجتمع اسلامى ، در عصر پیامبر خاتم(ص) و عدّهاى از پیامبران پدید آمد ، امّا بعد ازرحلت این پیامبران ، اوضاع دگرگون شد.
بعد از وفات ایشان ، اسلام به کلّى از متن جامعه حذف شد و تحریف و تبدیل و کتمان گشت .البته نه در عرض یک روز و به یک باره ،بلکه در طول زمان .اسلامى که حضرت موسى بن عمران آورد ، رفته رفته از بین رفت ؛اسلامى که حضرت عیسى بن مریم تبلیغ فرمود ، پس از او نابود گردید و حتّى وجود اسمى ولفظىاش نیز نماند.
زیرا اسم دینى که خداوند به تمام انبیا وحى فرموده ، «اسلام»است ؛ پس اسم شریعت موسى بن عمران علیهالسلام نیز اسلام بوده واین که به یهودیت تبدیل گشته است ؛ اسم شریعت عیسى علیهالسلام نیز اسلام بوده و به مسیحیت و نصرانیت تحریف شده است . این نامهاى جدید ، از جانب خداوند نیست ؛ بله ساخته امّتهاست و به دست تحریفگران پیدا شده است . پس تحریف در ادوار گذشته ، آنقدر پیشرفته بوده که نه تنها جامعه اسلامى طى آن از میان رفت ـ مثل جامعه اسلامى حضرت موسىبن عمران بلکه شخصیّت اسلامى ساخته او هم زیر و رو شد ، و حتّى اصطلاحات و مفاهیم اسلامى آن دین هم نابود شد . بنا بر این ، جامعه اسلامى ، شخصیّت اسلامى ، لفظ و معناى آن ، همه و همه ، از دست رفت و به عبارتى : لم یبق من الاسلام الذى جاءت به الانبیاء قبل نبیّنا ، حتّى اسمه! حال ببینیم در شریعت خاتم الانبیاء(ص) وضع به چه صورت است؟
خود آن حضرت مىفرماید : «تنها اسمش مىماند» . آرى از اسلام فقط اسمى خواهد ماند و از قرآن رسمى(رسم الخط) .وی درصدد بود که این سخن را بفهماند که در شریعتِ خاتم الانبیا ، طبق فرمایش آن حضرت ، در عصر پس از وى ، از اسلام تنها اسم آن پایدار ماند.
این حادثه ناگوار ، مربوط به عصر اوّلیه امامت است . نقش ائمّه اهل بیت علیهمالسلام در جامعه اسلامى ، این بود که اسلام ازمفهوم تهى شده و از جامعه بیرون شده را احیا کرده به جامعه بازگردانند ؛ هم وجودمفهومى اسلام و هم وجود عملى آن را زنده کنند . این بزرگواران هم مفاهیم اسلام رابه جامعه بازگرداندند ، و هم به دنبال آن ، شخصیّتهاى بزرگ پروراندند .
شهیدبزرگوار ما دکتردیالمه درصدد احیای چنین حرکت و مشی ای بود که جوانان بعد ازانقلاب اسلامی با راه وروش انبیا و ائمّه اهل بیت علیهمالسلام ،آشنا شوندوجامعه اسلامی نوپای امام خمینی وادامه دهنده راه ایشان ،رهبر معظم انقلاب حفظه الله رامستحکم وپایدار دارند و ان شاءالله به صاحب اصلی اش حضرت صاحب الزمان(ع) بسپارند
* گزارش از سیدشایان ابهری