کد خبر: 168373

ماجرای مجادله شهید آوینی با میرشکاک

میرشکاک درباره درگیری لفظی اش با آوینی گفت: ماجرا از این قرار بود که سید کتاب اولش از مجموعه سینمایی «هیچکاک همیشه استاد» که می‌خواست آن را منتشر کند را آماده کرده بود. طبق معمول قرار شد ما هم بنویسیم، چون همه از چپ و راست، داخل و خارج، کافر و مسلمان داشتند می‌نوشتند. من مطلبی با عنوان «لغزش بر سطح وحشت» نوشتم که بعدها هم با همین عنوان به چاپ رسید. مطلب را با «مسعود فراستی» که مسؤول جمع‌آوری مطالب بود دادم، ایشان بعد از مطالعه آن گفت خیلی عالی است.

خبرنامه دانشجویان ایران: میرشکاک درباره درگیری لفظی اش با آوینی گفت: ماجرا از این قرار بود که سید کتاب اولش از مجموعه سینمایی «هیچکاک همیشه استاد» که می‌خواست آن را منتشر کند را آماده کرده بود. طبق معمول قرار شد ما هم بنویسیم، چون همه از چپ و راست، داخل و خارج، کافر و مسلمان داشتند می‌نوشتند. من مطلبی با عنوان «لغزش بر سطح وحشت» نوشتم که بعدها هم با همین عنوان به چاپ رسید. مطلب را با «مسعود فراستی» که مسؤول جمع‌آوری مطالب بود دادم، ایشان بعد از مطالعه آن گفت خیلی عالی است.

آن وقت مرسوم بود که وقتی مطالب تایپ می‌شد، به وسیله خود نویسندگان تصحیح می‌شد. ما هر چه سراغ این مطلب را از مسعود می‌گرفتیم، هر روز طفره می‌رفت و بهانه‌ای جدید می‌آورد. بالاخره بعد از چند روز به ما گفت: «حقیقت این است که مرتضی با مطلب موافق نیست.» سراغ سید رفتم تا دلیل او را برای مخالفت با مطلب بشنوم. پرسیدم کجای این مطلب غلط است؟ بعد از شنیدن توضیحات مرتضی دیدم حرف‌هایش بدون منطق است و به نوعی زور می‌گوید. مرتضی چون به نوعی شیفته هیچکاک بود این حرف‌های مرا قبول نداشت. من در آن یادداشت هیچکاک را تحقیر کرده بودم؛ «هیچکاک بر سطح وحشت می‌لغزد، «بونوئل» است که به ژرفای وحشت می‌رسد و اعماق وحشت را در «کریستانا» و «بیریدیانا» و سایر فیلم‌هایش به ما نشان می‌دهد. او در فیلم‌هایش نشان می‌دهد قدیسه ناگزیر است به فحشا تن دهد. فیلم‌ها واقعا وحشتناک است بدون اینکه کسی از فیلم بترسد یعنی ترسی که در آثار او دیده می‌شود از نوع حمله کلاغ‌ها یا حالت روانی افراد نیست. اینها که هیچکاک نشان می‌دهد بازی وحشت است، یک نوع نمایش است و وحشت حقیقی همان است که بونوئل نشان می‌دهد.» البته مطلب من زیرآب کل کتاب مرتضی را می‌زد و آن را هیچ و پوچ می‌کرد. خلاصه! بحث من با مرتضی بالا گرفت و به او گفتم: معلوم شد که تو هم به‌رغم این همه عظمت و دیانت و ایمان و حکمت، مثل سایر جماعت هستی. با مرتضی قهر کردم و تصمیم گرفتم از فردا با نشریه‌های روشنفکر «دنیای سخن» یا «آدینه» کار کنم!

 

منبع:: مهر