کد خبر: 169437

نقدی درباره سریال جدید صدا و سیما؛

جاده قدیم؛ حکایت «بنزین یارو 4» خانم مسئول و «گاو» داریوش مهرجویی

"جاده قدیم" بهرام بهرامیان اما هرگز فضای نامتعارف "ساعت شنی" را ندارد و می توان آن را مثل "مشق عشق" و یا حتی "سقوط یک فرشته" این کارگردان دانست و علت عدم پخش آن را به سلایق شخصی مدیران و محافظه کاری آن ها دانست. چرا که این فیلم خالی از کنایه های طنز سیاسی نیست که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

خبرنامه دانشجویان ایران: حکایت حکایت عجیبی است. اینکه سیما فیلم با کارگردانی کار کند و زمان ساخته شدن فیلم یا سریال مورد نظر، صدا و سیما از پخش آن صرف نظر کند. این وسط تنها چیزی که اهمیت ندارد بیت المال است و پولی که از جیب مردم هزینه می شود. چه بسیارند کارگردانانی که فیلم های توقیف شده و ممیزی آن ها در سینما انبار شده اما به ناگهان خبر ساخت سریالی با همکاری آن ها منتشر می شود. البته در اینجا هرگز قصد تعرض به این کارگردانان و نام بردن از‌آن ها نیست که همواره خط مشی خود را دنبال کرده اند و در مواردی هم به ناحق مورد سانسور قرار گرفته اند بلکه استراتژی یک بام و دو هوای صدا و سیما و عدم توجه به اصول مدنظر خود قبل از ساخت فیلم قابل انتقاد است.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آصف سعادتی منتقد سینمایی در یادداشتی درباره سریال جاده قدیم نوشت: سریال "جاده قدیم" از این دست مجموعه هاست که حدود 9 ماه پیش با مشارکت سیما فیلم برای شبکه دوم سیما آماده شد و حتی تیزرهای پخش فیلم نیز روی آنتن رفت اما در یک بایکوت کاملا رسانه ای جلوی پخش این سریال گرفته شد. بالاخره بعد از ماه ها سیما فیلم که فیلم خود را "روی دست مانده" تلقی می کرد توانست تا با اصلاحاتی سریال را به شبکه ی یک ببرد جایی که قبلا هم کارگردان "جاده قدیم"، "ساعت شنی" نا متعارف خود را با تغییرات زیادی نمایش داده بود.

"جاده قدیم" بهرام بهرامیان اما هرگز فضای نامتعارف "ساعت شنی" را ندارد و می توان آن را مثل "مشق عشق" و یا حتی "سقوط یک فرشته" این کارگردان دانست و علت عدم پخش آن را به سلایق شخصی مدیران و محافظه کاری آن ها دانست. چرا که این فیلم خالی از کنایه های طنز سیاسی نیست که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

 اما اگر به سراغ مجموعه "جاده قدیم" برویم اولین چیزی که جلب نظر میکند گروه حرفه ای سازنده آن است از کارگردان و بازیگران فیلم گرفته که همگی بارها نشان داده اند در کار خود مهارت دارند تا استاد عبداله اسکندری گریمور که در این سالها دیگر هر فیلمی را نمی پذیرد و امیر توسلی آهنگساز جوان و باتجربه ای که مختارنامه را نیز در کارنامه خود دارد، همه و همه نوید یک کار استاندارد را به مخاطب می دهد.   

   داستان سریال در مورد نعمت، زینت و طینت شعله ور است که به همراه یک راس گاوشان برای زندگی از شهرستان به تهران می آیند اما گاو گم می شود و پای آن ها را به ماجراهای دیگری ناخواسته باز می کند. صرفنظر از اینکه داستانک های فیلم از سریال های معروف خارجی گرفته شده یا نه اولین مشکل فیلم در سناریوی آن و ارتباط منطقی جریان های واقع در فیلم است.

  نویسنده در بسیاری از مواقع با یک سیر منطقی ضعیف داستان را پیش برده به این معنا که گاو که باید حلقه وصل خانواده شعله ور با ماجراهای فیلم باشد به صورت غیر منطقی از این خانه به خانه ی دیگر می رود به عنوان نمونه استفاده از زنگوله ی گاو برای قرار دادن شنود محدود امر بیهوده ای است و یا فرار اسی (شاگرد استاد شیمی) با گاو و نیسان نیز از جلوی یک خانه ی تحت نظرپلیس چندان قابل قبول نیست. البته ریتم تند فیلم تا حدودی این نقیصه را جبران کرده و به مخاطب اجازه تفکر روی سیر منطقی فیلم نمی دهد.

همانطور که از حال و هوای فیلم بر می آید با یک سریال طنز رو به رو هستیم. شوخی با مجموعه هایی نظیر گاو مهرجویی و دیگر آثار سینمایی داخلی و خارجی، لهجه خاصی که بازیگران به خوبی از آن بهره برده اند و طنز های موقعیتی که به خوبی در جای جای فیلم استفاده شده هم به جذابیت این سریال کمک کرده است. ماجرای بنزین یارو 4 از جمله همین مضامین طنز است. طینت و نعمت در جای جای فیلم با اشاره به پاک شدن هوای تهران با بنزین یارو 4 به زیبایی ماجرای واردات بنزین با کیفیت پایین به جای بنزین یورو4 در دوساله اخیر و زیر سوال بردن و توقف بنزین سالم تولید داخل توسط خانم رئیس سازمان .. بوق .. را به انتقاد می کشد.

شوخی با پلیس در عین موجه جلوه دادن نیروی انتظامی هم در بخش هایی از فیلم به چشم میخورد. اختصاص یک گروه از ماموران برای زیر نظر گرفتن یک تیم دو نفرهی سازنده قرص های لاغری از جمله ی همین موارد است در حالیکه شرکت های بزرگ پخش داروهای غیرمجاز لاغری با برندی رسمی و با عنوان در حال فعالیت هستند و حتی به راحتی در شبکه های ماهواره ای به تبلیغ محصولات خود می پردازند و هیچ گونه برخورد و حتی نظارتی بر آنها صورت نمی گیرد. ورود نعمت و طینت به محل تحت نظر پلیس بدون اینکه ماموران متوجه آن ها شوند هم از همین دست شوخی هاست.

لهجه ی بازیگران و تیپ و شخصیت پردازی نقش اول های فیلم را شاید در نگاه اول شوخی و یا حتی جسارت به مردم شهرستان تصور کرد اما سادگی و صفایی که در طول سریال از این شخصیت ها به نمایش در می آید این تصور را باطل می کند. این شخصیت ها با صفا هستند چرا که می گویند جواب بدی را با بدی نباید داد و اگر استاد شیمی با ما بد برخورد می کند ما هم نباید با او و خانواده اش مثل خودش رفتار کرد. آن ها ساده هستند چرا که طینت در رویارویی با اولین زن خوش آب و رنگ شهری در نگاه اول عاشق می شود. از روند سریال بر می آید که در انتها چند پیام در مذمت مهاجرت به شهرها هم در خود داشته باشد تا بیلان کاری سیما فیلم هم خالی از محتوا نباشد.

از حق نگذریم بازی خوب حمیدرضا آذرنگ، شهرام حقیقت دوست و یکتا ناصر هم نمی توان در جذب مخاطبان این سریال نادیده گرفت. هرچند که شاید با توجه به عدم اطلاع رسانی در پخش و  همچنین نداشتن پخش منظمی که در این سال ها شبکه ها همیشه آن را رعایت کرده اند از مخاطبان این سریال کاسته شده است. در انتها از صدا و سیما و "سیما فیلم" برای چندمین بار این سوال مطرح می شود که چرا قبل از ساخت فیلم هایشان به خوبی مضامین و سازندگان آن را مورد بررسی قرار نمی دهند تا مجموعه ی مشکل دار دیگری (از نظر صدا و سیما) ساخته نشود مثل چند ده فیلم و سریالی که به خاطر ندانم کاری آن ها در انبار صدا و سیما خاک می خورد؟