کد خبر: 237716

زینب سخایی؛

حال و هوای دیروز ما خوب بود!

ما در تهران بودیم اما مشغول صحبت از این دیدار...و نوشتن نامه ها برای حضرت اقا ما را از اخبار عقب انداخته بود. که جای تعجب هم ندارد اما زمانی که وارد بیت شدیم احساس کردیم بیت محدود شده است و جمعیت کمتر از سال های قبل است!

خبرنامه دانشجویان ایران: زینب سخایی*// قرار بود بعد از چند سال انتظار در این ماه مبارک به دیدار ماه برسیم...

تنها چند ساعت مانده به این دیدار، تلفن های همراه یکی پس از دیگری زنگ میخورد!

خانواده، دوستان و آشنایان...

همه از حالمان می پرسند!

و ما با تعجب از خوب بودن حالمان میگفتیم...

خبر از تیراندازی در مجلس و عملیات انتحاری در مرقد امام میدادند!

ما در تهران بودیم اما مشغول صحبت از این دیدار...و نوشتن نامه ها برای حضرت اقا ما را از اخبار عقب انداخته بود...

راستش را بخواهید کمی ترسیدیم از این که نکند دیدار لغو شود!

و ما بمانیم و دل هایی در حسرت مانده!

خداروشکر که ترسمان بی جا بود و رهبرمان از آنچه فکر میکردیم مهمان نوازتر...

اما کمی از حدس هایمان درست بود؛ سخت گیری در گشتن افراد و امنیت بیشتر!

که جای تعجب هم ندارد اما زمانی که وارد بیت شدیم احساس کردیم بیت محدود شده است و جمعیت کمتر از سال های قبل است!

تعجب دیگر جایی بود که به نمایندگان اجازه ی نزدیک شدن و به دست بوسی رفتن حضرت آقا را ندادند!

کوتاه شدن زمان سخنرانی نمایندگان. ..کم صحبت کردن مجری...و زود تمام شدن برنامه برخلاف دوسال پیش!

راه ندادن کسانی که کارت نداشتند درصورتی که سال های پیش بعد از ورود کارت داران اجازه ی ورود ان افراد هم داده میشد!

اما اینبار مسئولان و سربازان بر سر کوچه ی منتهی به بیت مجبور بودند و وظیفه داشتند که سخت گیر تر باشند...

شاید دلشان از اشک های عده ای که از راه های دوری آمده بودند تا تنها برای یک لحظه روی مبارک رهبرشان را از نزدیک ببینند خون شد! اما با دل سنگی تمام آنان را میراندند...

در نهایت ما از دیدار رهبرمان خوشحال شدیم و از خود بی خود اما نتوانستیم اتفاقات مجلس،مرقد و شهادت 16 نفر از هم وطنانمان و از طرفی جاماندن عده ای از دوستانمان از این دیدار را نادیده بگیریم...

شاید اگر این اتفاق نیافتاده بود دیداری رویایی تر برایمان رقم میخورد!

* دانشجوی کارشناسی مهندسی شیمی و فعال فرهنگی