کد خبر: 238911

بهمن شهبازی؛

پا بکوب

چقدر دردناک و سخت است، بعد از این همه تحصیل و هدف گذاری تحصیلی برای آینده،باید 21 ماه از گل عمرشان را به اجبار و الزام به بطالت و پوچی و بدون هدف گذاری و احتمالا دور از شهرشان سپری کنند

خبرنامه دانشجویان ایران: بهمن شهبازی// روز های ابتدایی تیر95 بود . ناگهان همهمه هایی بوجود آمد دلهایی مضطرب شد خانواده های زیادی نگران شدند .خانواده هایی که در آن روز عزیزشان را به سربازی  فرستاده بودند دلواپس تر و نگران تر بودند.و خبر هایی ناگوار و تلخ از سقوط اتوبوس حامل سربازان به دره به گوش می رسید و تعداد تلفات این سانحه رانندگی چشمگیر بود.

آن سربازان مظلومی که در حضیض ترین مکان دنیایی(دره) به عرش  رهسپار شدند.بسیاری از آن مظلومان شاید در لحظه اعزام به این فکر می کردند که چقدر دردناک و سخت است، بعد از این همه تحصیل و هدف گذاری تحصیلی برای آینده،باید 21  ماه  از گل عمرشان را به اجبار و الزام به  بطالت و پوچی و بدون هدف گذاری و احتمالا دور از شهرشان سپری کنند.

یا اینکه امید داشتند با اخذ کارت پایان خدمت بتوانند به راحتی به شغل دلخواهشان دست پیدا کنند و رسما و عرفا مرد شوند.اما سرنوشتشات این گونه رقم خورد.

در ترم های پایانی دغدغه خیلی از دانشجویان این است که با این وضعیت بیکاری تحصیلکرده ها ادامه تحصیل بدهند یا به خدمت سربازی و شرایط نامعلوم و سخت آن تن بدهند آغاز و بعد از آن زندگی خود رااجباری یا همان خدمت سربازی برای اولین بار توسط رضا شاه پهلوی در ایران  به رسمت شناخته شد و رضا پهلوی همه مردم را برای دفاع از مرز و بوم، ملزم به یادگیری اصول و فنون نظامی کرد.حتی در این سیاست ، روحانیون  هم در تیر رس اهداف او قرار گرفتند،اما با توجه به نقش برجسته و محبوبیت بزرگ مرجع آن دوران ، حضرت آیت الله بروجردی  و رایزنی  ایشان  این امر منقضی شد. اما  در حال حاضر حتی روحانیون برای استخدم در نهاد های دولتی باید دارای  کارت پایان خدمت باشند.

بسیاری از فعالین اجتماعی و حتی برخی تشکلهای دانشجویی در دیدارهایی که با مقام معظم رهبری داشته اند به این امر صحه گذاشته اند که، سیستم معیوب سربازی در کشور دستخوش تغییر و تحول بشود.

اما خوشبختانه تغییراتی هرچند اندک بوجود آمده است. اما  از جهتی بسیار ناچیز است  و از جهتی خوشحال کننده است، زیرا که تن دادن به تغییر هرچند جزئی غنیمت است. اما راه مانده از راه پیش رو کیلومترها طولانی تر است.

در برخی کشور ها، سربازی وجود ندارد اما افراد مشتاق می توانند به خدمت ارتش حرفه ای دربیایند.

بعضی دیگر از کشور های عقب مانده جهان سوم مانند: (عراق،سیرالئون،افغانستان،مالدیو،گواتمالا،کنگو، یمن و سریلانکا) دوره ای با عنوان سربازی ندارند.

برخی از کشورها در شرایط خاص و یا پیش بینی شرایط ویژه(جنگ های درونی و بیرونی) خدمت سربازی را اجباری می کنند.

در برخی دیگر از کشورها افراد موظفند که دوسال  و متناسب با رشته تحصیلی و تخصص شان به کشورشان خدمت کنند اما حقوق و مزایای کمتری دریافت کنند.

در برخی دیگر از کشورها  شکل سربازی  مانند ایران است با این تفاوت که  زمان آن 6 ماه است و در کشور ما 21 ماه.

بعضی کشور ها هم کاملا خدمت سربازی را اختیاری اعلام کرده اند و افرادی که مایل به گذراندن دوره سربازی هستند حقوق و مزایا معادل نیروهای نظامی کشور دریافت می کنند.
در سال 1386 لایحه ای در مجلس شورای اسلامی به تصویب نمایدگان مجلس رسید.

طبق بند  49 و 50 قانون خدمت وظیفه ی عمومی باید حقوق  دریافتی پرسنل وظیفه چیزی در حدود   60 تا 90 درصد پرسنل و نیروی های نظامی باشد. مثلا کسی که ستوان دوم است چیزی در حدود 1.800.000 تومان دریافت می کند در حالیکه کادر وظیفه با همان درجه حدودا 200.000هزار تومان دریافت می کند. و سربازان لیسانسه چیزی در حدود 140 هزار تومان دریافت می کنند.

همه اینها یک کفه ترازو هستند کفه دیگر ترازو موقعیت فرهنگی و عدم انسجام در مدیریت نیروی های انسانی(سرباز)می باشد.

مثلا کسیکه شاگرد اول دانشگاه  بوده یا اینکه جزو فعالین دانشگاه بوده یا اینکه دارای مهارتهای مثال زدنی خاصی است، چرا باید مجبور باشد که فضای سبز پادگان را آبیاری کند یا اینکه برگ های ریخته شده بر زمین را جارو کند و ساعت ها روی برجک  باشد(از شستشوی سرویس های بهداشتی و تمیز کاری میز فرمانده هم در می گذریم). شاید این کارها در یک  مقطع کوتاه  برای کشتن غرور و کاشتن تواضع مطلوب باشد. اما فرد  تحصیلکرده که به مدت 6 یا 4 سال تحصیلات  تخصصی دارد و دانش او می تواند باری از مشکلات جامعه بردارد چرا باید کاری را در مدت 21 ماه انجام دهد که با یک سوم سوادش می توانست آن را انجام دهد. (تفنگ است و به او فشنگ ندهیم و بگوییم با قنداق سلاحت بجنگ).

شاید یکی از دلایل افزایش افسردگی قبل از اعزام به خدمت سربازی و حین  این دوره همین علل باشد .از مسئله اعتیاد،خودکشی و دیگر کشی هم میگذریم چرا که دوستان تصمیم گیرنده را ملزم کمی با واقعیت روبه رو میکند و آنها را به تفکر وا میدارد.

نکته آخر اینکه در پادگان ها مخاطب هزار نفری  از قشر جوان  وجود دارد و همه اینها  مانند سایر مردم از تخدیر های فکری و اعتقادی در امان نیستند.

روحانیونی که در پادگانها و مراکز نظامی  متولی امور دینی هستند،بودجه های کلانی دارند و شعار هایی زیبا. ا ما بزرگترین کار در راستای اعتلای فرهنگ دینی و انقلاب برگزاری نماز جماعت آن هم به اجبار و زور حضور و غیاب است و این کار زیبنده شان و منزلت انسان و قوه اختیار او نیست(البته استثنائاتی هم وجود دارد اما استثنا قائده نیست)

چهل سال قبل برای گفتن قال النبی و قال الصادق  افراد زیادی لب هایشان دوخته میشد،افرادی اعدام می شدند و گروهی تبعید...

در حال حاضر موقعیت فراهم است،هیچ ممانعت و سنگ اندازی جز رفاه طلبی و عافیت طلبی برای فعالین در این بخشها وجود ندارد و بودجه های میلیاردی هم که فراهم است.

اگر امام خمینی رحمه الله علیه آرمان هایش را با بخش نامه و گفتن این جمله که در حیطه وظایف من نیست پی میگرفت، سال 42 و بعدها 57 سالی در میان سایر زمانهای شمسی میشد.
آدم ها دوسته اند دسته ای حوادث زندگی آنها را می سازد،گروهی دیگر حادثه ساز هستند...(شهید چمران)