کد خبر: 272821

آمنه اسماعیلی؛

برای بچه‌هایمان کاری نکردیم

خودم می‌دانستم که چه ظلم عظیمی به ذهن این بچه می‌کنم؛ ذهنی که 6 سال با نظام بی‌قاعده‌ توصیفی بار آمده است و آن‌قدر توصیف و برآیند، گاه با هم متناقض هستند که خود طفل دبستانی ما هم نمی‌فهمد چه وقت خوب است، چه وقت عالی است و چه وقت نیاز به تلاش بیشتر دارد.

خبرنامه دانشجویان ایران: آمنه اسماعیلی*// برگه‌ املایش 10 غلط داشت؛ اما وقتی مقابلش گذاشتم خیلی ناراحت نشد و با دستی که از زیر چانه‌اش برنداشته بود، به برگه‌اش نگاه می‌کرد. برگه‌ها را مقابل دانش‌آموزان می‌گذاشتم و زیرچشمی عکس‌العمل خنثای سحر را به برگه املایش می‌پاییدم.

هنوز پشت میزم ننشسته بودم که سحر گفت: «خانم! 10 تا غلط یعنی خوب یا قابل‌قبول؟»

گفتم: «از این به بعد اگر تلاش نکنی و نمره‌ تو با هوش و گیرایی تو هم‌خوانی نداشته باشد، حتی پنج اشتباه هم در یک املای کوچک خیلی بد و افتضاح محسوب می‌شود.»

خودم می‌دانستم که چه ظلم عظیمی به ذهن این بچه می‌کنم؛ ذهنی که 6 سال با نظام بی‌قاعده‌ توصیفی بار آمده است و آن‌قدر توصیف و برآیند، گاه با هم متناقض هستند که خود طفل دبستانی ما هم نمی‌فهمد چه وقت خوب است، چه وقت عالی است و چه وقت نیاز به تلاش بیشتر دارد.

زنگ تفریح خواستم کارنامه‌ توصیفی سحر را ببینم؛ روبه‌روی درس فارسی نوشته شده بود «سحر در روخوانی روان نیست و در ادای بعضی واژه‌ها مشکل دارد. درس‌ها را تمیز و مرتب مشق می‌کند و تمرین او در فراگیری املای کلمات کم است و علاقه نشان نمی‌دهد» و روبه‌روی این توصیف در کادر کوچکی کنار مربع «خوب» تیک خورده بود.

معلمی که این کارنامه را نوشته و تحلیل کرده و بعد از همه اینها حتی کنار مربع «قابل قبول» را تیک نزده، از چه سطح از تحلیل و تفسیر ذهنی –جدا از فراگیری‌های ضمن‌خدمت آموزش‌وپرورش- برخوردار بوده است؟ و این معلم به دانش‌آموز خود چه سطح از تحلیل را آموزش می‌دهد؟

تحلیل و تفسیر مثل هر مقوله‌ دیگری آموزش‌دادنی است و وقتی فقط یک سوال تحلیلی حوالی متون کتب درسی از دانش‌آموزان پرسیده می‌شود، می‌توان به ذهن راکد اغلب دانش‌آموزان پی برد.

تحلیل و تفسیر اشتباهات درسی بخش کم‌آسیب این ماجراست و دقیقا وقتی این دانش‌آموزان با همین ریخت ذهنی وارد دبیرستان و انتخاب رشته می‌شوند، ضعف تحلیل حتی روی علایق خودشان به‌شدت آشکار است. اکثر آنها با چهره‌های مستاصل روبه‌روی دبیر، مشاور و مدیر می‌ایستند و می‌گویند که نمی‌دانیم به چه چیز علاقه داریم و این داستان به این استیصال ختم نخواهد شد؛ او با بی‌علاقگی انتخاب می‌کند، با بی‌انگیزگی تلاش می‌کند و با افسردگی ادامه می‌دهد و بعد اصلا از چنین شخصی نمی‌توان انتظار داشت که دقیقا بداند با چه فاکتورهایی خوشبخت خواهد شد و حتی نمی‌توان از او توقع داشت که تصمیم‌های اجتماعی درستی بگیرد، چون سطح تحلیل او هیچ‌گاه در حدی نیست که بتواند واقعیت‌ها و حقیقت‌ها را کنار ایده‌آل‌های ذهنی‌اش هماهنگ کند.

او حتی در تشخیص و تحلیل آسیب‌های فردی‌اش دچار اختلال است. یادم هست که دانش‌آموزی بعد از خودکشی دو دختر اصفهانی به من گفت: «خانم! به نظرم این دو تا اصلا فکر نمی‌کردند که می‌میرند. خود من هم واقعا فکر نمی‌کنم که ممکن است بعد از گرفتن چنین تصمیمی و اجرایش بمیرم.» متاسفانه تحلیل و تفسیر تنها گزینه‌ای است که هیچ پایگاه آموزشی خانوادگی و اجتماعی برای آن ارزش قائل نیست و متنی است که نه‌تنها به حاشیه رفته بلکه حتی به اضمحلال و نابودی نیز کشیده شده است.

* مدرس ادبیات