کد خبر: 281775

حجت الاسلام میرباقری مطرح کرد؛

ارتباط عاشورا با محوریت توحید

حقیقتی مثل عاشورا نقطه ظهور همه کمالات و حقایق توحیدی در عالم است و نه ریاضت های ما. ما به اندازه ای که به آن سرچشمه ها متصل می شویم، سالک می شویم و به حقیقت توحید راه پیدا می کنیم.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حجت الاسلام میرباقری اخیرا در یک سخنرانی به موضوع ارتباط واقعه ی عاشورا با محوریت توحید پرداخته است که در ادامه قسمتی از آن آمده است: تلقی حقیر این است که در نگاهی که مجموع روایات ایجاد می کند، بیش از آنکه معرفت النفس در معرفت الله دخیل باشد، معرفت الامام دخیل در معرفت است و انسان باید به معرفت الامام برسد تا حقیقت برای او ظهور پیدا کند. اگر کسی به معرفت الامام رسید و نور امام در قلب انسان ظهور پیدا کرد، در پرتو نور امام، انسان آیات آفاقی و انفسی را می تواند ببیند و از حجاب بیرون می آید و در آیات آفاقی و انفسی، حقیقت توحید را می تواند مشاهده کند و به معرفت توحیدی برسد. و بر همین اساس هم محور گسترش توحید در عالم و معرفت خدای متعال، درگیری و جهادی است که وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت شان با دستگاه باطل دارند. او مدار است و این طور نیست که ما خودمان با ریاضت نفس و سلوک خودمان، راه توحید را برویم. البته ما هم باید تحمل توحید بکنیم تا موحد بشویم. اگر کسی به مرحله تحمل توحید نرسد، توحید به او عطا نمی شود. حقیقت توحید و حقیقت ولایت حقّه، نیاز به تحمل دارد؛ ولی این طور نیست که ما با ریاضت خودمان، مدار سلوک را شکل می دهیم؛ بلکه مدار اصلیِ سلوک و محورِ بسطِ توحید در عالم، بر محور ریاضت و درگیری معصوم است. به تعبیر دیگر تحمل ابتلائات و سختی ها و بلائی که معصوم در مسیر بسط توحید می کشد، محور گسترش توحید در عالم است؛ محور بسط توحید واقعه ای مثل عاشوراست.

حقیقتی مثل عاشورا نقطه ظهور همه کمالات و حقایق توحیدی در عالم است و نه ریاضت های ما. ما به اندازه ای که به آن سرچشمه ها متصل می شویم، سالک می شویم و به حقیقت توحید راه پیدا می کنیم. بر همین اساس یک بحثی را حقیر مکرر طرح کردم و آن، بحث سلوک بر مدار بلاء ولی خدا است که مناسکش در معارف ما، در مثل زیارت عاشورا بیان شده که چطور می شود انسان بر مدار ابتلاء ولی خدا سلوک در وادی توحید داشته باشد؛ البته فقط هم در آنجا نیست.

در زیارت عاشورا، مقامات این سلوک و مراحل این سلوک ذکر شده است. بر همین اساس قابل تحلیل است که ارتقاء وجدان تاریخی بشر و تکامل روحی بشر، بر محور عاشوراست. عاشورا به دنبال ایجاد یک تهذیب تاریخی است و می خواهد جامعه تاریخی بشر را تهذیب بکند. محور تفکیک جبهه حق و باطل و جدا شدن این دو جبهه از همدیگر و محور رشد جبهه حق و محور سقوط جبهه باطل، عاشوراست. در تحلیل کلان اگر بخواهیم عاشورا را ببینیم، عاشورا محور تهذیب جامعه و تاریخ و نفوس انسانی است.

همچنین اگر بخواهم مناسکی برای سلوک فردی و اجتماعی و تهذیب و مهذب شدن تعریف بکنیم، باید بر مدار توجه به عاشورا و تولی به عاشورا باشد که در زیارت عاشورا مناسکش ذکر شده است؛ از توجه به مصیبت سیدالشهدا و میدان درگیری حضرت و غفلت نکردن از او، تا توجه به عظمت واقعه و بعد بصیرت پیدا کردن نسبت به جبهه تاریخی دشمن و موضع گیری از لعن تا برائت تا صف و قتال و سلم و حرب تا بقیه مراحلی که ذکر شده، مثل وجاهت و قرب و معیت و ثبات قدم و مقام محمود و درک صلوات و رحمت و مغفرت؛ تا می رسد به حیات و ممات محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین؛ که به نظر من این، اوج استکمال روحی انسان است. اوج استکمال روحی ما این است که حیات ما، تجلی حیات معصوم و ممات ما، تجلی ای از ممات معصوم باشد. اگر یک شعبه ای از آن حیات و ممات در عالم دنیا و برزخِ ما جاری شد، حقیقت کمال و رشد ما خواهد بود. کمال و رشد، اتصال به امام و اتصال وجودی امام در ماست؛ هرچند اینها تعابیرِ دقیقی نیست. عالم آخرت هم بر همین مدار ادامه پیدا می کند و شفاعت اخروی هم باز همین است؛ یعنی سیر باطنی ما و سیر ما به سمت خدای متعال در وادی قرب، بر محور امام علیه السلام باید باشد.