کد خبر: 440591

نقد و بررسی کتاب فردا مسافرم:

عشق و خیال پردازی در بستر تاریخ

دادن جواب این سوال را نویسنده ی خانمِ این رمان بر عهده گرفته تا مخاطب دنیای مدرن را که فقط به روز عاشورا و آن کشتار فکر می کند به دنیای دیگری ببرد، دنیای قبل و بعد از واقعه. دنیای زنانی که رسالت رساندن صدای قیام به همه ی دنیا را داشتند و نویسنده هم چه خوب از عهده ی رسالتش برآمده.

به گزارش سرویس کتابخانه «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ نوشتن رمان های مذهبی همیشه برای نویسنده های ایرانی مساله بوده است، مساله ای که هنوز هم گره هایی کور دارد، گره هایی که باز کردن شان کار هر کسی نیست. چرا؟ چون یک پای مذهب در تاریخ است و یک پای داستان و رمان در مدرنیته و دنیای جدید. حالا یکی بیاید این دو را با هم جمع کند تا بتواند رمان بنویسید. (البته که واقعا منظورم رمان است، نه هر متنی که اسمش را نمی شود رمان گذاشت)

خب این ظرف و مظروف خیلی به هم نمی خورند، اگر هم بتوان اینها را به هم خوراند گاهی موجود عجیب و ناقص الخلقه ای به وجود می آید که نه داستان است، نه تاریخ نه مذهب نه هنر. یا ملغمه ای از همه ی اینهاست.
اما اگر فکر می کنید نسل های جدید نویسنده های ایرانی بیکار نشسته اند تا بالاخره مبانی و تئوری علمی داستان دینی و تاریخی یک روز کشف شود و آنها شروع به نوشتن کنند کاملا اشتباه کرده اید. این نویسنده ها که هم دل در گروی نوشتن و هم دین مذهب شان دارند به هر جان کندن و سختی شده از دل تاریخ، یک رمان خلق می کنند.

رمان فردا مسافرم از همین رمان هاست که خانم راهی آن را نوشته، کار سختی هم داشته، باید از بزرگ ترین درام تاریخ و حساس ترین قسمت تاریخ تشیع برای مخاطب می نوشت و الحق خوب از پس کار برآمد.
ترفند زیرکانه ی نویسنده زنانه نویسی و رفتن به سراغ خانم هایی مرتبط با واقعه ی کربلاست تا مجبور نشود مستقیم از واقعه ی کربلا بنویسد. در واقع خانم راهی با این ترفند رمانش را از تبدیل شدن به روضه ی باز نجات داده و خواسته فقط داستان بنویسد و روضه خواندن را برای اهلش بگذارد.

شاید این سوال خیلی ها بوده که مخدره هایی مانند شهربانو و رباب و ام البنین که مستقیم یا غیر مستقیم با قیام خونین امام حسین در ارتباط بودند چه بر سرشان آمد و اصلا نقش  زن ها بعد از شهادت مردهای قیام چه بود؟ یا کاروان اسرای کربلا چه کردند؟

دادن جواب این سوال را نویسنده ی خانمِ این رمان بر عهده گرفته تا مخاطب دنیای مدرن را که فقط به روز عاشورا و آن کشتار فکر می کند به دنیای دیگری ببرد، دنیای قبل و بعد از واقعه. دنیای زنانی که رسالت رساندن صدای قیام به همه ی دنیا را داشتند و نویسنده هم چه خوب از عهده ی رسالتش برآمده.

و اما عشق، این اکسیر جادویی و شیرینی که هر جا پا بگذارد غوغا می کند در رمان تاریخی و مذهبی هم به خوبی جواب می دهد و در رمان فردا مسافرم خوب جا افتاده و اصلا شروع رمان با همین عشق است و ادامه ی رمان و اواسط رمان و پایان رمان. گاهی این عشق، عشق زوج جوان و عاشق پیشه است و گاهی دلدادگی به امام و گاهی تمنای فنا در راه خدا. هر چه هست حلاوت عشق را نویسنده به خوبی وسط کار ریخته تا سختی خواندن رمان تاریخی بر خواننده هموار شود و تا آخر با او بماند.

از سوی دیگر رمان های تاریخی و مذهبی یک پاشنه ی آشیل هم دارند و آن دیالوگ های کتابی و سخت آنهاست، جملاتی که گاهی مخاطب را پس می زند چون ذهن های عجول امروزی به ادبیات سنگین و دیالوگ های قدیمی عادت ندارند و در آن می مانند. البته تجربه های موفقی در کارهای بیضایی از دیالوگ های کتابی و سنگین دیده ایم اما این کار اصلا راحت نیست و استفاده ازین نوع گفتگو حتی می تواند به قربانی شدن یک کتاب خوب منجر شود.  به همین خاطر است که شاید یک روز با خودمان کنار بیایم و به خودمان و ناشر و مخاطب بگویم در رمان های تاریخی ما ساده، شکسته و امروزی می نویسیم تا هم ما راحت باشیم هم شما موقع خواندن راحت بخوانید و لذت ببرید.

کتاب فردا مسافرم

نقد و بررسی از سجاد خالقی