کد خبر: 469370

سرنوشت تلخ یک دختر فراری در تهران

دختر نوجوان می‌گوید عمه‌اش سرپرست اوست اما دوست ندارد در خانه او بماند و می‌خواهد با مادرش زندگی کند.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از رکنا، ستاره وقتی خیلی کودک بود پدرش را از دست داد و زندگی‌اش تحت تاثیر این اتفاق قرار گرفت.

او با شکایت عمه‌اش به خاطر فرار از خانه بازداشت شده است. این دختر نوجوان از زندگی‌اش می‌گوید.آنجا خانه من نیست، من دوست ندارم با عمه‌ام زندگی کنم.
 
*پدر و مادرت کجا هستند؟

وقتی دوساله بودم پدرم فوت کرد و مادرم هم مرا رها و شوهر کرد. مدتی در بهزیستی بودم و بعد هم عمه‌ام سرپرستی مرا قبول کرد.

*چرا دوست نداری با عمه‌ات زندگی کنی؟

احساس خوبی ندارم. عمه‌ام آدم خوبی است اما من فکر نمی‌کنم آنجا خانه من است.

*می‌خواهی کجا زندگی کنی؟

می‌خواهم پیش مادرم باشم.

*اما می‌گویی او تو را ترک کرده است.

شاید اگر بداند من خانه‌ای ندارم، قبول کند با او زندگی کنم.

*می‌دانی چرا مادرت تو را به بهزیستی سپرد؟

آن‌طور که از عمه‌ام شنیده‌ام او قصد ازدواج داشته و به همین خاطر مرا به خانواده پدرم داده چون خانواده پدرم از من نگهداری نکردند مرا به بهزیستی برده است، بعد عمه‌ام مرا از بهزیستی تحویل گرفته و بزرگ کرده است.

*کی متوجه شدی که فرزند عمه‌ات نیستی؟

از همان اول که یادم می‌آید عمه‌ام واقعیت را به من گفت.

*تا به حال سراغ مادرت رفته‌ای؟

یک بار با عمه‌ام رفتم اما او خیلی از دیدن من خوشحال نشد. گفت برو دنبال سرنوشتت. گفت او هیچ‌وقت در زندگی من نبوده و بهتر است من هم دنبال زندگی خودم بروم.

*با این حال فکر می‌کنی مادرت تو را قبول کند؟

نمی‌دانم اما امیدوارم این کار را بکند.

*نمی‌خواهی پیش عمه‌ات باشی؟

اگر مادرم مرا قبول نکند چاره‌ای ندارم.

*مادرت فرزند دیگری دارد؟

بله از شوهرش دو پسر و یک دختر دارد.

*رفتار آنها با تو چطور است؟

رفتار خوبی داشتند، البته ما صمیمی‌ نیستیم.

*با مادرت تماس گرفته‌ای؟

قاضی گفته با او تماس می‌گیرد، من هم منتظر مادرم هستم.

 

مرتبط ها