تصویرروز کیهان نوشت:
* شما بازیگر بسیار پر کاری هستید. این همه انرژی را از کجا میآورید؟
دلیلش انرژی زیاد نیست. به طور دائم از من دعوت میشود تا در کارها حضور پیدا کنم و شرایطی ایجاد میشود که اگر در یک کار حضور پیدا نکنم، یک گروه ضربه میخورد. گاهی در حال بازی در یک سریال هستم، اما دست اندرکاران ساخت یک فیلم میآیند و من را با همان گریم سر فیلم خود میبرند. مثلا مشغول بازی در سریال «پرده نشین» بودم که از پروژه «دردسرهای عظیم» پیش آمد و من هر چه اصرار کردم که با سریال قبلی خطبه خواندهام و دیگر با آنها محرم شده ام، دوستان گفتند که اگر سر کار «دردسرهای عظیم» نروم، پروژه انجام نمیشود و بالاخره مجبور شدم که در هر دو سریال نقش آفرینی کنم. خیلی وقتها این طوری میشود، وگر نه من دوست دارم کم کار کنم و بیشتر به طبیعت و مسافرت بپردازم. باور میکنید که در کل تابستان امسال نتوانستم خانواده ام را به یک سفر دو روزه ببرم و بندگان خدا همه اش خانه ماندند و به قول خانمم، دیوار را نگاه میکردند. البته تلویزیون هم نگاه میکردند!
* چه شد که به «معراجیها» پیوستید؟
من در دیلمان گیلان درگیر بازی در سریال دیگری بودم که آقای ده نمکی از من دعوت کرد که در این سریال بازی کنم. به هر حال بازیگران خوبی برای این پروژه گردهم آورده بود و نقش مشدی را هم به من سپرد که سه ماه درگیر این سریال بودم.
* کار در این سریال چطور بود؟
کار با ده نمکی واقعا راحت است. از این نظر که دست بازیگر را باز میگذارد و بازیگر قدرت مانور زیادی دارد.
* استقبال مردم از سریال چطور بود؟
خیلی خوب بود. تصور من این است که دلیل موفقیت آثار ده نمکی به این بر میگردد که چون همه چیز را همگان دانند، در پروژههای او نیز هر کس توانایی خود را ارائه میدهد و کار به صورت جمعی و گروهی انجام میشود.
* چرا بعضیها به این سریال و به کارگردان آن و مردمی که به آثار او علاقه دارند توهین میکنند؟
به نظرم نظرات اشکالی ندارد و باید حرف کسانی که این سریال را قبول ندارند را شنید. یک عده از یک سری اطلاعات غافل هستند، ما هم از یک سری اطلاعات غافل هستیم، بنابراین باید حرفهای همدیگر را بشنویم تا اطلاعاتمان زیاد شود. من اصلا از شنیدن انتقادات ناراحت نمیشوم.
* اما یکی از بازیگرها گفته که به خاطر بازی در این سریال، او را ناراحت کرده اند.
من که اصلا با چنین چیزی مواجه نشدم. چیزی که من دیدم این بوده که «معراجیها» با استقبال خیلی خوبی مواجه شده و هر کس هم من را دیده به خاطر بازی در این سریال از من تشکر کرده است.
* سینمای دفاع مقدس چه اهمیتی برای شما دارد؟
فکر نمیکنم در دنیا هیچکس نظری غیر از خوبی درباره دفاع مقدس داشته باشد. همه عوامل ساخت این فیلمها از کارگردان گرفته تا تدارکاتچی، کار برای این فیلمها را نوعی ثواب برای خود میدانند. سینمای دفاع مقدس باید ارائه دهنده دوران و ماهیت دفاع مقدس باشد. هر چه بر زمان و این وانفسای جهان میگذرد مقدس بودن دفاع هشت ساله ما بیشتر معلوم میشود. ببینید دفاع مقدس چقدر به کشور ما اهمیت و اعتبار و آبرو بخشیده است و ریشه کشورمان را محکم کرده. کشور ما در خطرناکترین جای دنیا قرار دارد که دور تا دورش را تشنج و جنگ و انفجار در بر گرفته است، البته ریشه همه اینها به کشورهای غربی بر میگردد که اینجا را شلوغ کردهاند تا خودشان راحت باشند. این که کشورمان در میان همه این بحرانها این همه امن و آرام و با ثبات و خوب و مایه افتخار همه مسلمانان است به دفاع مقدس بر میگردد. باید عاشق دفاع مقدس بود. باید برای پدیده دفاع مقدس احترام قائل بود و تلاش کرد فیلمهایی که در این باره ساخته میشوند آبرومند باشند؛ چیزی کم نگویند و به افرادی که دفاع مقدس را ندیدهاند چیزی اضافه کنند.
* خودتان هم در دفاع مقدس حضور داشتید؟
من حدود هشت ماه به عنوان رزمنده بسیجی در جنگ حضور داشتم که البته این هشت ماه یکجا نبوده بلکه پراکنده بوده است. چون هم باید معیشت خانواده را تأمین میکردم هم دانشجو بودم. با بهره از رانتی که در لشکر 10 حضرت سیدالشهدا(ع) داشتم زمان عملیات خودم را به جبهه میرساندم و یک حالی میکردم، یک ضربهای میزدم و خودم را در این چشمه شست و شو میدادم و سالم هم بر میگشتم. اتفاقا هیچ وقت امید سالم برگشتن نداشتم و هر بار میرفتم فکر میکردم که بار آخر است به قول معروف «یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، آخر به دستی ملخک» میشود. اما ضرب المثل را باطل کردم چون هر بار جستم و شد!
* چند وقت پیش هم به ملاقات رهبر انقلاب رفتید. این تجربه چطور بود؟
راستش را بخواهید، من حضرت امام خمینی(ره) را از نزدیکترین فاصلهای که زیارت کرده بودم فاصله 10 متری بود. یکی از نخستین روزهای پیروزی انقلاب بود و ایشان بر لب بام ساختمانی در قم ایستاده بودند که من هم به آنجا رفتم. به قول سعدی:
سروی به لب جویی گویند چه خوش باشد
آنان که ندیدستند سروی به لب بامی
آن لحظه من را به یاد این بیت میاندازد. سرو قامت امام راحل را فقط در آنجا دیدم و دیگر توفیق دیدار امام مهیا نشد. اما این توفیق حاصل شد که چهره رهبر عزیزمان حضرت آیتالله خامنهای را ببوسم. آن لحظه حتما جزو لحظات شیرین عمرم بود و خواهد ماند. تبسمی که رهبر انقلاب با دیدن من انجام دادند مایه مباهات بنده است. احتمالا برگرفته از آثار طنزی است که من داشتم. من هم از این قضیه خیلی خوشحال بودم و برای ایشان آرزوی سلامتی کردم و امیدوارم که سایه ایشان بر سر من و خانواده ام و امت، مستدام باشد.
* به عنوان یک پیشکسوت و یک هنرمند با تجربه، فضای حاکم در عرصه بازیگری را چطوری ارزیابی میکنید؟
خیلی از دوستان هنرپیشه، شغلی به جز بازیگری ندارند و تنها راه امرار معاش آنها همین حرفه است. با توجه به اینکه این روزها در عرصه بازیگری، موقعیت کاری کاهش یافته است، در حال حاضر بسیاری از بازیگران ما بیکار هستند و ماهها در خانه مینشینند تا کاری به آنها پیشنهاد شود. مسائل اقتصادی یکی دو سال اخیر باعث شده خیلی از دوستان بازیگر من دچار شرایط بدی شوند و من نگران بسیاری از همکاران خودم هستم.
* درباره بازیگران تازه وارد چطور؟ نظرتان درباره آنها چیست؟
بسیاری از این جوانانی که وارد عرصه شدهاند متأسفانه فقط حرفه و عنوان را میبینند و درک آنها از معرفت بازیگری کم هست. البته تعداد بازیگرانی که این طوری هستند اندک است، اما همین اندک هم زیاد دیده میشود. باید تمرین کنند و از تجربیات بازیگران پیشکسوت استفاده کنند تا یک چیزهایی یاد بگیرند و دنبال نام و افادههای و حاشیهها نباشند.
* با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دارید.
من هم از شما ممنونم و برایتان آرزوی سلامتی میکنم.