حدادعادل گفت: الان حقوق استادی میگیرم. حقوق من هشت میلیون و صد هزار تومان است. اگر من رفته بودم و پنجاه سال پیش یک بقالی سر کوچهای باز میکردم الان بعد از ٥٠ سال درآمد بیشتری داشتم.
خبرنامه دانشجویان ایران: حدادعادل گفت: الان حقوق استادی میگیرم. حقوق من هشت میلیون و صد هزار تومان است. اگر من رفته بودم و پنجاه سال پیش یک بقالی سر کوچهای باز میکردم الان بعد از ٥٠ سال درآمد بیشتری داشتم.
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، غلامعلی حدادعادل به روزنامه اعتماد گفت: در اصفهان در یک برنامه زنده تلویزیونی از من پرسیدند که حاضرید بگویید چقدر حقوق میگیرید؟من هم گفتم بله. سوال کردند و من جواب روشنی دادم. گفتم که ٥٠ سال است که معلم دانشگاه هستم. ابلاغ دارم. اوایل مهر ١٣٤٥ نخستین ابلاغ خودم را در دانشگاه شیراز به عنوان معلم دانشگاه گرفتهام.
الان حقوق استادی میگیرم. حقوق من هشت میلیون و صد هزار تومان است. اگر من رفته بودم و پنجاه سال پیش یک بقالی سر کوچهای باز میکردم الان بعد از ٥٠ سال درآمد بیشتری داشتم.
بعد هم گفتم که من از جای دیگری هم حقوق میگیرم، به عنوان رییس فرهنگستان که یک سمت آموزشی مطابق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است و بر اساس همین مصوبه معادل رییس دانشگاه تهران باید حقوق بگیرم. من از حقوق رییس دانشگاه تهران خبر ندارم اما به عنوان رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ماهانه سه میلیون و چندصدهزار تومان حقوق میگیرم. بعدا گفتم که من از بنیاد سعدی که سه، چهار سال است تاسیس شده و مدیرعامل آن هستم دیناری حقوق نمیگیرم. ٢٢ سال است که مدیرعامل بنیاد دایرهالمعارف اسلامی هستم و در عرض این ٢٢ سال دیناری حقوق از بنیاد نگرفتهام. عیدی و پاداش هم همینطور. حتی از مجلس هم حقوق نگرفتم. من این موارد را گفتم تا مردم تصور نکنند تمام کسانی که در کشور بر سر کار آمدهاند ماهی چند ده میلیون تومان حقوق میگیرند. من اینها را گفتم که ناامیدی در مردم ایجاد نشود.
تازه همانجا هم گفتم که البته این حقوق من در مقایسه با حقوق یک کارگری که ماهی یک میلیون تومان دریافتی دارد زیاد است.
یک روزنامه اصلاحطلب آمد و یک کاریکاتور عجیب و غریب در صفحه اول از من به عنوان خبر اصلی درج کرد و زیر آن نوشت که «دخل و خرج حدادعادل با هم نمیخواند.» تلویحا میخواست که بگوید من به مردم دروغ گفتهام و استدلال کرده است که چون من دو سال پیش در حاشیه نمایشگاهکتاب گفته بودم روزی ١٠ جلد کتاب به کتابخانه من اضافه میشود پس ماشین حساب را جلویش گذاشته و با ١٠ جور وصله و پینه خواسته بگوید که کسی که روزی ١٠ جلد کتاب میخرد سالی ١٠٠ میلیون تومان هزینه کتابش است پس چگونه ممکن است که درآمدش ماهی هشت میلیون و صد هزار تومان باشد؟ حالا روزانه بیشتر از ١٠ جلد کتاب به کتابخانه من افزوده میشود ولی به این نکته توجه کنید که من در عرض این ٤٠ سالی که در این انقلاب کار فرهنگی کردهام حداقل در تاسیس ١٠ موسسه انتشاراتی موثر بودهام یا خودم آنها را به وجود آوردهام، پس طبیعی است که وقتی کتابی منتشر میکنند برای من هم بفرستند. بالاخره من دوستان و آشنایانی دارم که مولف هستند و حتی افرادی هم هستند که من آنها را نمیشناسم اما کتابی مینویسند و برای من میفرستند.
من را با این گونه حرفها در صفحه اول عملا دروغگو معرفی میکنند، در حالی که اگر من دروغگو باشم آنقدر دقیق حرف نمیزنم. واقعا نمیدانم یک جریان سیاسی چه نفعی میبرد که چنین حرفی بزند؟!