به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ احسان کیانی* در تحلیلی درباره اوضاع این روزهای سوریه نوشت: حمله هوایی و موشکی اخیر ائتلاف غربی به سوریه نهتنها تغییر راهبردی در توازن نیروهای مستقر در این سرزمین به وجود نیاورد بلکه از منظر تاکتیکی نیز نتوانست دستاوردی را به مخالفان دولت این کشور اعطا کند. آنچه رخ داد منتج از چند مسأله داخلی و خارجی آمریکا و اروپای غربی بود. ترامپ مدتهاست گرفتار بازرسیهای شدید نسبت به صحت و سقم ارتباط ستاد انتخاباتیاش با عوامل روسیه شده؛ از سویی در رقابت با دموکراتها و در مقایسه با دولت اوباما قصد داشت مزیت نسبیاش را که اعلان برتری و احیای عظمت نظامی آمریکا در جهان بود نمایش دهد؛ از طرفی نیز با وجود دریافت میلیونها دلار به صورت نقد و سهام و خرید سلاح از سوی عربستان و کشورهای اقماری حاشیه خلیج فارس میبایست به نوعی سپاسگزاریاش از این سخاوت بینظیر را نشان میداد و بالاخره به بهانه واکنش به حمله شیمیایی مشکوک در دوما، نوعی وجهه حقوق بشری در افکار عمومی جهان بگیرد. انگلستان نیز به دلیل مسمومیت شیمیایی دو تبعه روسیاش در لندن که آن را منتسب به دولت روسیه نموده، تمایل داشت در این حمله نمایشی شرکت جوید تا یکپارچگی این ائتلاف در مقابله با توسعهطلبی روسها را افزایش دهد و سرانجام فرانسه نیز با توجه به سابقه تاریخی قیومیت سوریه و کاهش نقش بینالمللی این دولت در غرب آسیا پیش از ریاستجمهوری مکرون، تصمیم به مشارکت در این عملیات گرفت.
اما آنچه در تعیین موقعیت نیروهای درگیر در سوریه اهمیت دارد، زمین است نه آسمان. هر چند توانمندی موشکی و نیروی هوایی قوی میتواند کاتالیزور مناسبی باشد، به شرطی که نیرویی مؤثر در عرصه میدانی حضور داشته باشد. چنانکه پشتیبانی هوایی دولت روسیه از نیروهای ارتش سوریه، ایران و حزبالله لبنان توانست دست برتر را به مبارزان علیه تروریسم بدهد. ولی دولتهای غربی از موقعیت پیادهنظام قدرتمند در این کشور بیبهرهاند. دولت آمریکا که همواره مخالف حضور مستقیم این کشور در غرب آسیا بوده، اکنون در پی خروج نیروهای باقیماندهاش میباشد و دولتهای اروپایی نیز به واسطه مخالفتهای داخلی چنین ارادهای ندارند و از سوی دیگر با توجه به تنوع و گوناگونی گروههای مختلف حاضر در سوریه و امکان تقابل مستقیم با روسیه و ایران، جسارت آن را ندارند هزینههای سنگین ورودی را بپذیرند که معلوم نیست چه خروجی در پی داشته باشد.
اکنون چه سرنوشتی در انتظار سوریه میباشد؟ حملات اخیر واکنشی جدی به موقعیت برتر دولت سوریه و متحدانش به ویژه آزادسازی غوطه شرقی از وجود تروریستها بود. یک سناریو آن است که با توجه به نااُمیدی از اسقاط دولت بشار اَسَد، به سمت خودمختاری مناطق مختلف توسط معارضین دولت بروند. به نحوی که مناطقی در شرق سوریه و در همسایگی با اقلیم کردستان عراق تحت خودمختاری کُردها درآید؛ عفرین و بخشهای نزدیک به مرز ترکیه تحت تسلط گروههای سلفی مورد حمایت این کشور درآیند و احتمالاً بخشهایی در جنوب نیز تحت تسلط گروههای مورد حمایت عربستان باشد. اما پایداری این حالت چندان مشخص نیست. سناریوی دیگر میتواند ادامه مذاکرات سیاسی غرب با سوریه بر سر احیای حاکمیت کامل دولت بر تمامی سرزمین تحت شرایطی از جمله خروج نیروهای نظامی ایران و حزبالله از خاک این کشور باشد. هر چند فقدان تحول راهبردی حملات اخیر، موقعیت غرب را در میز مذاکره با روسیه تضعیف کرد و از سوی دیگر جدیتر شدن مبارزه نیروهای ایران و حزبالله علیه رژیم صهیونیستی و احتمالاً پاسخگویی متقابل در خاک سوریه، بر پیچیدگی این حالت میافزاید. هر چند ثبات دولت مستقر و حفظ کریدور ارتباطی تهران-دمشق-بیروت علیرغم عدم حضور مستقیم ایران، در نهایت به تقویت جبهه مقاومت خواهد انجامید.
* دانشجوی دکترای مطالعات منطقه دانشگاه امام حسین(ع)