ما از این پهلوان پنبه ها کم نداریم، سیاست هم عرصه خلق این پهلوان پنبه هاست در ابعاد و سایزهای گوناگون...اما پهلوان پنبه ترهایی داریم که ویژگی شان نه پهلوان بودن رستم که رجز تهی خواندن است، آنها هیچ جنبه ایجابی مثبتی ندارند که خود را با متر و معیار آن معرفی کنند پس سعی می کنند با نفی چپ و راست، فحش به پایین و بالا، تمسخر این و آن برای خود پیشوند پهلوانی ای دست و پا کنند... آنها مسابقه می گذارند و می گویند اگر امروز چه کسی را از اساس نفی کنیم مردم بیشتر روی ما حساب باز می کنند و بعد سراغ همان می روند و باقی داستان!
برای من نه قاسم سلیمانی به آن درجه عصمت رسیده که مثل افسانه هایی که برایش درآورده اند با طی الارض یک روز در نماز جمعه ابوبکر بغدادی باشد و روز دیگر نامه معروف "اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر می آیم" را روی میز رییس جمهور آمریکا بگذارد نه آنقدر دمدستی شده که بگذارم هرکس تشبیهش کند به ابوموسی اشعری!...حاج قاسم فرمانده ای است که دوست و دشمن آرزوی داشتنش را می کند، این فرمانده می تواند جهت گیری سیاسی اش باب میل من نباشد، ادبیات تمجیدگونه اش نسبت به مرحوم رفسنجانی و جناب روحانی را قبول نداشته باشم، این فرمانده می تواند از خیلی جهات مورد نقد دیگران هم باشد اما قد و قواره اش فراتر از آن است که سوژه پهلوان پنبه شدن جماعت نئوحزب اللهی بی نهایت مبتذل نق زنی شود که فکر می کند با نفی این و آن خود به اثبات می رسد...
برای من نامه اخیر حاج قاسم (که از عمد به شکلی علنی منتشر شد) جلوه ای از ناامیدسازی آن طرف آبی هایی بود که چشم طمع به اختلافات دولت و سپاه دوخته بودند، برای من این نامه یک جلوه عیان از خودگذشتگی ملی سردار بود، این نامه یعنی که هر رفتار غلطی را با رفتار غلط تر نباید پاسخ گفت... بیاید با عینک بهتری به این روزهایمان نگاه کنیم، اگر حاج قاسم قهرمان امروز همه مان نباشد چه کسی باشد؟ علی کریمی با کمپین "نمی خریم"ش؟ بهاره رهنما با فوق لیسانس "حقوق غذایی!!!"ش؟ تتلو؟ اسپایدرمن؟ کچلیک؟