احمد خسروی از آخوندهایی بود که نه تنها حکومتی بودن برایش افتخار بود بلکه تا همین چند ماه قبل و رفتنش به سازمان مدارس صدرا برای امرار معاش عین خیلی از طلبهها دچار مشکل بود. راستش را بخواهی نه خانهای داشت و نه حتی سرپناهی که روی آن طبقهی غیر مجاز بسازد و از ماده صد استفاده کند. اما تا دلتان بخواهد برای این و آن خانه ساخت.
بیشتر بخوانید// تصاویر زیرخاکی از مرحوم احمد خسروی فعال جهادی
دم عید که میشد به احمد میگفتم کجایی؟ مینوشت فلان منطقه در حال ساخت خانه؛ با شوخی میگفتم احمد مگه چند هفته قبل فلان شهر نبودی و مشغول کار جهادی؟! میخندید و جواب میداد: تو که همش میگی ولی نمیایی!
احمد خسروی رفت؛ چند روز هم این شبکهی اجتماعی با پرچم سیاه، بهم تسلیت میگویند و تمام. اما داغ احمد برای کسانی که دلشان به خندههای دور همی و گریههای بالا منبرش خوش بود، هیچ وقت سرد نخواهد شد. اصلا چه کسی گفت احمد رفت، ما رفتیم و احمد با زمانه ماند. با تمام جهادیهای گروه رسالت ماند. با سیستان و بلوچستان ماند. با رستم و سهراب و قاسم میر حسینی و شهید لک زایی ماند. اصلا احمد خسروی مگه میمیرد؟! آنکه مرد ماییم؛ مایی که هر چه داشتیم برای نفسمان دادیم و خواهیم داد.