«خبرنامه دانشجویان ایران» فاطمه علیزادنیا*// دانشگاه را میتوان یکی از مهمترین و اساسیترین مراکز تولید علم و تربیت نیروی انسانی جهت رفع نیازهای جوامع متمدن درنظر گرفت. امروزه این حقیقت که شمار زیادی از سیاستمداران، اغلب نخبگان و نوآوران عرصههای مختلف فکری و مدیران برجسته سطوح عالی از دانشگاه برخاستهاند، قابلانکار نیست.
باوجود اینکه گروهی دانشجو را مصنوع دانشگاه و نظام تربیتی و آموزشی میدانند، این روند یک چرخه کامل و دوسویه را شامل میشود که در آن دانشجویان نیز بهنوبه خود تشکیلدهنده ساختارها و اصولا علت وجودی برخی از نهادهای اجتماعی هستند، بنابراین تحقق ارتباط دانشگاه و جامعه در گرو انجام رفتارهای گروهی است که بهعلت جایگاه خاص دانشجویان، مجموعه کنشهای جمعی آنان بهمثابه گروه مرجع، مورد التفات و توجه عمومی واقع میشود. رفتار اجتماعی دانشگاه در طول زمان با صیقلخوردن تدریجی از جایگاهی برخوردار شده است که لزوم پرداختن به آن را ضروری میسازد. حرکت جمعی دانشجویان در بستر تحولات سیاسی-اجتماعی ایران «جنبش دانشجویی» نامیده میشود که متاسفانه در پدیدهشناسی تاریخ معاصر از تعریفی جامع و مانع برخوردار نیست.
پیچیدگی فوق بیش از آنکه در ذات مفهوم این واژه مستتر باشد، در مصداق و نمود بیرونیاش یعنی «جنبش دانشجویی» کشورمان نهفته است. همچنین در تحلیل مقید یا مستقل بودن جنبشها، حرکت دانشجویی در عداد تحرکات اجتماعی مستقل جای میگیرد.
واضح است این استقلال ابعاد گوناگونی دارد که عدم وابستگی به قدرت و مراکز صرف سیاسی از اصلیترین اشکال آن هستند. در مقوله ساختارهای حاکم بر جنبشها نیز باید یادآور شد که نظام حاکم بر جنبش دانشجویی باید اختیاری و تا حد امکان موردقبول بیشتر اعضا باشد. هر نوع ساختار تحمیلی درجهت عکس اهداف جنبشها ازجمله جنبش دانشجویی است، درحالیکه تجمع آزاد ریشه در توافق اختیاری داشته و اقتدار سیستم حاکم بر آن، متکی بر پذیرش شخصی اعضا است. ارتباط افراد در جنبشهای دانشجویی نوعی رابطه متقابل و درعین حال متکثر درنظر گرفته میشود که در طرف مقابل اعضا نیز ضمن تعیین ضوابط حاکم بر خود و مشخص کردن اهداف، به فعالیت خواهند پرداخت.
ازآنجاکه تمام برنامهها و اهداف فوق با روند سیر و خطمشی کلی نظام سیاسی در ارتباط است، جنبش دانشجویی را میتوان در مقام هدایت سیاسی جامعه، ارتقابخش آگاهیهای عمومی، تقویتکننده رشد و سازمانیافتگی و مشارکت اجتماعی دانست. در میانه سالهای دهه60 تا 70 دانشجویان در راستای اعتلا و تحقق آرمانهای انقلاب57 بسیار کوشیدند، اما نه اشغال سفارت توسط دانشجویان خط امام و نه انقلاب فرهنگی دانشگاهها نتوانست همچون 18 تیرماه 78 نمود حضور سیاسی تشکلها و دانشجویان سیاسی را در قاموس جنبش دانشجویی روایت کند. اتفاقات تیرماه78 سبب شد عدهای گمان کنند جنبش دانشجویی که روزی در لوای مشارکت سیاسی و از مردم بود، بر مردم شده است و بهنوعی در زمره پیادهنظام احزاب و دستههای سیاسی قرار گرفته است.
در پاسخ به این شبهه باید گفت اصل اول برای تبیین ماهیت هر جنبشی همانطور که پیشتر اشاره شد، آزادگی و عدم وابستگی به جریانات سیاسی کشور است، چراکه درصورت انتساب به این جریانات جنبش دانشجویی زبان برا و لحن انتقادی خود را ازدست میدهد و دیگر نمیتواند در نقش یک کنشگر و یک مصلح اجتماعی در نظام سیاسی کشور نقشآفرینی کند. جنبش دانشجویی همگام با نظام سیاسی کشور حرکت کرده است، ولی نباید منکر این واقعیت شد که در برخی از بزنگاههای مهم از مسیر آرمانخواهی خود دور شده و بهزعم ما در برهههایی هم همسو با جریانات خاص سیاسی کشور موضعگیری داشته است، اما اینکه تشکلهای سیاسی که یکی از جلوههای عالی و تراز مشارکت سیاسی مردمی در طبقه نخبگانی جامعه است را بهدلیل اتخاذ برخی مواضع همسو یا ناهمسو آنهم در بازههای محدود زمانی، پیادهنظام بخوانیم، اصل اول ماهیت هر جنبشی عموما و جنبش دانشجویی را خصوصا زیر سوال بردهایم.
* دبیر واحد حوزه و دانشگاه دفتر تحکیم وحدت