به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ "انتخابات و زوال آمریکا" تیتری که این روزها بسیار داغ است و موضوع خوبی برای تحلیلگران! اما باید این نکته را در نظر گرفت که زوال یک کشور، شامل ابعاد سیاسی (سیاست داخله و خارجه)، اقتصاد، فرهنگ و... است و بسیاری از این موارد ارتباط چندان نزدیک و مستقیمی با انتخابات فعلی آمریکا ندارند. به همین خاطر بررسی وضعیت امروز دموکراسی در آمریکا میتواند به انتخابات پیش رو در این کشور ارتباط بیشتری داشته باشد!
هنگامی که صحبت از زوال دموکراسی میکنیم، منظورمان چیست؟ برای نویسنده این یادداشت دو معنا از این اصطلاح مدنظر است. اولین معنا این است که حکومت دموکراتیک در یک کشور به مرحلهای رسیده است که در ان دیگر رای مردم (یا بهتر است بگوییم رای اکثریت مردم) در حکومت تاثیر چندانی نداشته باشد! هر چند ظواهر دموکراتیک حفظ شده باشد. معنای دوم آن است که منتخبان اکثریت مردم در آن جامعه شایستگیهای لازم را نداشته باشند. این شایستگی میتواند در ابعاد مختلف شخصیت یک انسان باشد.
درباره هر دو معنا در انتخابات و حکومت امریکا در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد. چرا صحبت ازعدم تاثیر مردم بر حکومت شد؟ این نکته را میتوان از دو موضوع متوجه شد. اولین نکته درباره میزان مشارکت مردمی است. از سال ۲۰۰۰ به این سمت، میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری بین ۵۰ تا ۶۰ درصد بوده و هیچ گاه از ۵۸ درصد تجاوز نکرده است. یا در انتخابات کنگره نیز همین منوال است.
به طور مثال در آخرین انتخاباتی که برای کنگره برگزار شد و حزب دموکرات اکثریت کرسیهای مجلس را بدست گرفت، میزان مشارکت ۴۹ درصد بود! مسلما این امار فی نفسه زوال دموکراسی را نشان نمیدهد بلکه از وضعیت جامعه آمریکا حکایت دارد. وضعیتی که نشان میدهد بخش زیادی از مردم نسبت به حکومت در کشور خود بی توجه هستند! که البته بررسی دلایل این بی توجهی خود یادداشت دیگری را میطلبد! اما همین بی التفاتی در یک جامعه میتواند به رشد و افزایش نفوذ الیگراشی در حکومت کمک کند. اساسا الیگارشی بزرگترین دشمن دموکراسی است.
دلیل دوم د رفضای بشدت انحصاری و دوقطبی انتخابات امریکا نهفته است. فضای دوقطبی با محدود کردن انتخاب مردم، علاوه بر اینکه مانع رشد عقلانیت دموکراتیک مردم میشود، نشان میدهد که عملا حکومت در انحصار یک عدهای است که به طور چرخشی مسوولیت را بین خود تقسیم میکنند. فضای دوقطبی همچنین عامل بسیار مطلوبی برای ایجاد پوپولیسم است. زیرا فضای دوقطبی معنای رقابت را کم رنگ میکند و هر یک از دو قطب متوجه این نکته میشوند که اگر ازخود برنامهای ارائه ندهند و صرفا برای رای آوردن لفاظی کنند، میتوانند پیروز شوند و مردم نیز انتخاب دیگری ندارند و هر دفعه این چرخش بین دو قطب را تکرار میکنند!
و حال به سراغ معنای دوم از زوال دموکراسی برویم. اگر خوب به مناظراتی که بایدن با ترامپ انجام داده است و یا مناظراتی که چهار سال پیش، ترامپ با کلینتون انجام داد نگاه بکنیم متوجه میشویم که نامزدها غالبا با توهین و تهمت و افترا با یکدیگر برخورد میکنند، به سادگی از جرمهای همدیگر صحبت میکنند یا پرده از اتهامات جنسی یکدیگر بر میدارند. همه این موارد رخ میدهد در حالی که مردم باز هم به این افراد رای میدهند. گویا این نکات به هیچ وجه برای آنها اهمیتی ندارد!
در اینجا این سوال مطرح میشود که چرا چنین وضعیت اسف بار اخلاقی برای نامزدهای ریاست جمهوری در امریکا رخ میدهد؟ گویا این انحطاط اخلاقی به وضعیت اخلاقی جامعه در امریکا باز میگردد. انحطاط اخلاقی جامعه آمریکا موجب شده است که بسیاری از ملاکها برای انتخاب رییس جمهور از بین برود و فردی همچون ترامپ بر سر کار بیاید که رسانهها دروغهای روزمره او را بشمارند و مردم نیز به سادگی از اتهامات جنسی او عبور کنند و... براستی برای مردم امریکا چه معیاری درست است؟ آیا انها معیارهای اصلی برای انتخاب رییس جمهور را فراموش کرده اند و دچار پوپولیسم شده اند؟ اینکه در حکومت و جامعه امریکا چنین انحطاطی رخ داده، ریشه یابی خاص خودش را دارد.
در پایان باید به این نکته اشاره کنیم، احتمالا متوجه شده اید که بسیاری از نکاتی که ذکر شد شباهتها و یکسانیهای بسیاری با وضعیت انتخابات و مردم سالاری درکشور خودمان دارد و این بدین معنی است که جامعه ما دچار زوال مردم سالاری و همچنین پوپولیسم شده است. آفات دموکراسی در همه جا میتواند یکسان باشد و در صورت عدم جلوگیری از این آفات، الیگارشی شکل میگیرد که رهایی از آن بسیار مشکل است!
گزارش از عرفان علمشاهی-دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه تهران