به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در میان اهالی کتاب نام کتاب «ما» کم و بیش آشناست. عدهای شاید نام آن را در مقالات تحلیل و بررسی آثار پادآرمانشهری جورج اورول و آلدوس هاکسلی خوانده باشند و عدهای دیگر شاید در برخی مقالات مرتضی آوینی.
کتابی که ابتدا در سال ۱۳۵۲ توسط بهروز مشیری ترجمه و سپس منتشر شد و بیست و هفت سال بعد در سال ۱۳۷۹ توسط انوشیروان دولتشاهی ترجمه و از انتشارات دیگر منتشر شد. پس از آن این کتاب تجدید چاپ نشد و به جمع کتب کمیاب بازار کتاب پیوست که گاهی در کتابفروشیهای انقلاب نسخهای از آن به زحمت یافت میشد.
در سال ۱۳۹۹ اما، نشر بیدگل در اقدامی غافلگیرکننده برای اهالی کتاب، نسخه ترجمهشده این اثر توسط بابک شهاب را روانه کتابفروشیها کرد که در همان هفتههای ابتدایی با اقبالی چشمگیر مواجه شد. کتاب «ما» نوشته یوگنی زامیاتین، نویسنده روسی است که در بین سالهای ۱۸۸۴ تا ۱۹۳۷ درست در دوران قدرت استالین در اتحادیه جماهیر شوروی، زندگی میکرد. زامیاتین که خود از بلشویکهای قدیمی به شمار میرفت، به مرور از سیاستهای حزب کمونیست منزجر شد و از حزب فاصله گرفت و در پی ناامیدی از آرمانهای کمونیستی به نگارش اولین اثر خود «ما» پرداخت.
کتابی که به دلیل انتقادات آشکار به نظام کمونیستی شوروی اجازه انتشار در روسیه را نیافت و نویسندهٔ خود را مجبور به ترک دیار و انتشار کتابش در غرب کرد. اقدامی که موجب طرد زامیاتین از کانون نویسندگان شوروی و تبعید وی شد. زامیاتین تا پایان عمر خود در غربت و تنگدستی در پاریس به سر برد.
این بخش از سرگذشت نویسنده این کتاب را میتوان از علل معروف نشدن او در سطح جهان دانست.
«ما» روایت یک حکومت تمامیتخواه است که در اوج پیشرفت تکنولوژی قرار دارد و رویای سفر به سیارات دیگر را در سر میپروراند و تمام شهروندان این حکومت در خدمت کامل ایدئولوژیهای حاکمیت هستند. شهروندانی که هیچ کدام نامی ندارند و همه آنها به وسیله تعدادی عدد و حروف کد گذاری شدهاند. «دی_۵۳۰» شخصیت اصلی داستان «ما» است که در ساخت یک کشتی فضایی که انتگرال نام دارد همکاری میکند. هدف آنها به سلطه درآوردن مردم سیارات دیگر است.
در این میان افرادی وجود دارند که از حکومت مرکزی ناراضی هستند و قصد دارند با آن مبارزه کنند. آنها قصد دارند مبارزات خود را با تصرف انتگرال آغاز کنند برای این کار تصمیم میگیرند از طریق زنی به نام «آی_۳۳۰» به « دی_۵۳۰» نزدیک شوند و این آغاز ماجراست. ماجرایی که در ادامه منجر به ایجاد چالشهایی عمیق برای شخصیت اول داستان میشود و ذهن او را متوجه تعارضات موجود در نحوه حاکمیت میکند. تعارضاتی که به درون شهروندان رخنه کردهاست و از آنان موجوداتی فاقد اختیار و اراده ساختهاست.
در کشور عجیب «ما» همه اهالی در خانههایی شیشهای زندگی میکنند زامیاتین با استفاده از این نماد سعی دارد به از بین رفتن حریم خصوصی در شوروی در اثر ادامه سیاستهای کمونیستی طعنه بزند. درواقع زامیاتین با طرح این مسئله سعی میکند مردم روسیه را نسبت به آینده سیاستهای کمونیستی شوروی آگاه کند.
استفاده از نمادها در کتاب «ما» بسیار مشهود است و در هر نماد کنایهای نهفته است. به طور مثال زامیاتین در خلق موقعیتهایی مثل «عمل جراحی بزرگ» به منظور خروج قوه تخیل افراد، به نحوه حکمرانی کمونیستها طعنه میزند. او معتقد است حکومت شوروی برای کنترل مردم به ابزارهایی چون سرکوب ذوق و هنر و خلاقیات درافراد متوسل میشود.
به عقیده زامیاتین حکومت تمامیتخواه کمونیستی به ادبیات نیازی ندارد. چرا که ادبیات نه تنها به کارش نمیآید بلکه موجب بیداری ذهنها و پرورش روح و احساس در انسانها میشود و حکومتی که سعی دارد انسان را به ماشینهایی مطیع بدل کند از رویش احساس هراسناک است.
زامیاتین در این رمان آرمانشهری که نظریهپردازان شوروی برای آینده یک حکومت کمونیستی ترسیم کردهبودند به باد نقد میگیرد. جامعهای که در این کتاب توصیف میشود در بالاترین حد رفاه مادی قرار دارد اما از اخلاقیات و معنویات بویی نبردهاست. جامعهای با ظاهری آراسته و پر زرق و برق که از درون پوسیدهاست. مردمی عاری از خلاقیت و اراده فردی که بردگان مدرن دستگاه فوق پیشرفته حکومتاند.
قهرمان کتاب، «دی_۵۳۰» در تمام طول داستان به قهرمانی تمام عیار بدل نمیشود و تا پایان عقیم و نصفه و نیمه باقی میماند و حتی میتوان گفت که در پایان به ضد قهرمان بدل میشود.
این امر را اگر ضعف نویسنده در پردازش شخصیت «دی_۵۳۰» ندانیم میتوان تعمدی دانست. نویسنده با خلق تشویش و اضطراب در شخصیت قهرمانش نتیجه تعارضاتی را به نمایش در میآورد که از سوی حکومت در شهروندان ایجاد میشود.
تحلیل و بررسی شخصیتها و همچنین نمادشناسی در کتاب «ما» زمان و مقالی گسترده میطلبد اما با همه این تفاسیر چیزی که در تمام مقالات پیرامون این کتاب میتوان به آن اشاره کرد تاثیر واضح و عمیق یوگنی زامیاتین بر نویسندگان پس از خود است. زامیاتین با پدید آوردن ژانری به نام ژانر دیستوپیا در ادبیات داستانی الهام بخش بسیاری از نویسندگان بزرگ این حوزه چون جورج اورول و آلدوس هاکسلی شد و سخن گزافی نیست اگر بگوییم که «۱۹۸۴» وامدار کتاب زامیاتین است.
او نمونه کامل تعهد در نویسندگی است که قلم را در خدمت ایدئولوژی قرار نداد و خود آزادانه در راستای آگاهی بشر به نوشتن پرداخت.
زامیاتین در یکی از نوشته هایش میگوید:«دوست دارم به وسیله کلماتم مبارزه کنم و نه با جسمم»
گزارش از لادن عظیمی