به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اولین بار است که به دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب دعوت می شوی. با خود می گفتی امسال هم تمام شد و مثل خیلی از دانشجویان دیگر، حسرت دیدار بر دلم ماند اما در آخرین ساعات روز قبل از دیدار، دعوت می شوی. برای گرفتن کارت دعوتی که چهار سال آرزویش را داشتی، سر از پا نمی شناسی. کارت را می گیری و به سوی محل برگزاری دیدار راهی می شوی. این دومین سالی است که خبری از حضور دانشجویان در حسینیه امام خمینی نیست؛ زیر لب می گویی «لعنت به کرونا».
شهدای حاضر در جلسه
مقصد، دانشگاه علوم پزشکی ایران است. اینجا هم اما باید از هفت خوان عبور کنی. کارت دعوت را با کارت شناساییات تطبیق میدهند. گُر گرفتهای اما تبسنج، چیزی را نشان نمیدهد. باید تمام وسایل را تحویل دهی. حتی اجازه همراه داشتن الکل را هم نداری. وسایل را تحویل میدهی و با شوق، به سمت سالن همایش میروی. هر چه جلوتر میروی، صدا واضحتر میشود. پله ها را یکی یکی بالا میروی. وارد سالن میشوی. یکی از سخنرانیهای آقا در حال پخش است. دانشجویان روی صندلیها نشستهاند؛ دخترها در سمت راست و پسرها در سمت چپ. به نظر میرسد تعداد آقایان بیشتر است. بین هر دو نفر، دو صندلی خالی فاصله است. یکی از مسئولان سالن، تو را به سمت اولین صندلی خالی راهنمایی می کند. روی صندلی مینشینی. عکس دو شهید را در کنارت میبینی. در سمت راست، شهید محمدرضا ژیان احمدی و در سمت چپ، شهید علی آقاعبداللهی. دو بنر در دو طرف سالن قرار گرفته؛ یک بنر منقش به تصویر سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی و بنر دیگر، منقش به تصویر شهید ابو مهدی المهندس. ایمان داری که نام و یاد شهدا به جلسه برکت میدهد. در حال تماشای عکسها هستی که جملهای از سخنرانی آقا، نظرت را به خودش جلب میکند؛ «آزادی، شامل همه انواع آزادی میشود.» با دقت به سخنان آقا در باب آزادی گوش میدهی. آزادی، از جمله مفاهیمی است که این روزها، به مفاهیم دست چندم تقلیل یافته است.
مادری و اجرا
همچون سال گذشته، مجری دیدار یک خانم توانمند است. یک مادر که فعال سابق دانشجویی است. خانم دکتر فاطمه یوسفی نشان داد که می شود با وجود داشتن یک فرزند 5 ماهه، پشت تریبون یکی از مهمترین دیدارهای رهبری قرار گرفت و به خوبی و با تسلط کافی اجرا کرد. با خودت فکر میکنی فرزند داشتن، اقتضائات خودش را دارد؛ بچه ها گریه میکنند، غذا میخواهند، به دلیل وابستگی شدید به مادر، در زمان شیرخوارگی، نیاز بیشتری به آغوش مادرشان دارند و کمتر میتوانند دوری از او را تحمل کنند. لحظه طلایی حضور مجری، زمانی رقم میخورد که در میانهی صحبتهای آخرین سخنران، خانم مجری با فرزندش پشت تریبون میرود و پس از پایان سخرانی تحکیمیها، مهلا خانم ۵ ماهه را به آقا معرفی میکند. از آقا می خواهد برای او دعا کنند. ایشان هم می گویند:«خداوند ان شاالله حفظش کنه. خدا بهتون ببخشه. خدا انشاالله چندتای دیگه بهتون عنایت کنه.»
به نظر میرسد باید به جای طرد کردن مادران از اجتماع و فعالیتهای اجتماعی، شرایط را برای حضور موثرتر آنها، همراه با فرزندانشان، فراهم کرد.
مرد میدان
آقایی پشت تریبون سخنران ایستاده است. او را نمیشناسم. گویی مداح است. ابتدا از خدا خواست تا قول و عمل ما را مورد رضایت امام زمان (عج) قرار دهد و بعد شروع کرد به زمزمهی فرازهایی از زیارت عاشورا. بعد از مدح اهل بیت، شعری میخواند. به مصراعهای پایانی که میرسد، لحنش حماسیتر میشود؛ «به رغم خواهش کوته نظرهای بلاتکلیف / بلند آوازهتر شد هیبت نام سلیمانی». نام سردار که بر زبانش جاری میشود، سالن پر می شود از صدای تکبیر و تشویق. مداح، سخنان خود را با سلام بر سیدالشهدا و دعا برای فرج مولایمان به پایان میرساند. مجری شروع میکند به صحبت کردن. می گوید کم کم باید برای حضور مجازی آقا در جمعمان، آماده شویم. تصویری روی پرده نمایش داده میشود؛ یک صندلی با رویهی سفید و یک میز در جلوی آن که دو میکروفون روی آن قرار گرفته. به محض ورود آقا، همگی قیام میکنیم و شعار میدهیم؛ «خونی که دررگ ماست، هدیه به رهبر ماست»، «ای رهبرآزاده، آمادهایم آماده»، «علمدار ولایت، بسیجیام فدایت». در حالیکه همه در حال شعار دادن هستند، فقط به تصویر آقا خیره میشوی. آقا همچنان ایستادهاند. با دست چپشان اشاره میکنند که بنشینیم. صوت قرآن آقای حبیب صداقت، قلبهایمان را آرام میکند. «مرد میدان»، کلیدواژهای پر تکرار در این دیدار است که از زبان مجری نیز، جاری میشود. خانم یوسفی پیش از دعوت اولین سخنران، خود را معرفی می کند؛ دانش آموختهی دکترای دامپزشکی و از ادوار جنبش عدالتخواه دانشجویی.
دیوار بلند هشت ساله
نماینده بسیج دانشجویی، اولین سخنران دیدار است. امسال هم مثل همیشه، یک آقا پشت تریبون ایستاده. محسن خزایی، از اینکه رهبر انقلاب در هر شرایطی برای فرزندان خود وقت میگذارد، ابراز خوشحالی میکند. از پرداخت مساله محورانه به مشکلات کشور می گوید. از دیوار بلند هشت سالهای که بین مردم و نظام کشیده شده. باز هم حرف از «مرد میدان» زده میشود. خزایی، کاهش قیمتهای اخیر را «گشایش پوشالی» مینامد و میگوید صرفا مصرف انتخاباتی دارد. از «عدالت» که میگوید، آقا دست به قلم میشوند. از اشرافیت برخی کارگزاران می گوید و عدالت را واژهای مهجور میخواند. معتقد است اگر از ظرفیت جوانان استفاده شود، «اعجاز حل مسائل» رخ خواهد داد. هفت دقیقهاش تمام شده اما همچنان ادامه میدهد. خانم یوسفی تذکر میدهند اما گوشش به این حرف ها بدهکار نیست. در آخر یادی میکند از فاجعهی افغانستان. درخواست چفیه و انگشتر هم، همچون سالهای گذشته، تکرار میشود.
نفی اصالت ثبات
سخنران دوم اما به نظریهی انقلابی و تغییر و اصلاح معتقد است. حمید محمد پور، نمایندهی عدالتخواهان است. میگوید «وقتی ثبات، اصالت مییابد، آرمانها، به پای مصلحت افراد ذبح می شود» و تشویق میشود. آقا هم دست به قلم میشوند. از «قانون نانوشتهی بقای مدیران» می گوید. از این که «هیچ مدیری از صندلیاش برنمیخیزد، مگر به قصد جلوس بر صندلی دیگر» و این را پدیدهای با عنوان «کاپیتولاسیون مدیران نالایق نظام» معرفی میکند. نمایندهی جنبش عدالتخواه دانشجویی، همچون سالهای گذشته، نقدهایی را روانهی دفتر رهبری، نهادهای زیر نظر رهبری و شخص رهبری میکند. معتقد است نقد رهبری ضدیتی با ولایت فقیه ندارد. آقا پشت سر هم، نکاتی را یادداشت میکنند.گویا هنوز هم بزرگترین چالش عدالتخواهان، دوگانهسازی عدالت و ولایت است. بیشتر از زمان مقرر، سخنانش به دراز میکشد. مجری چهاربار تذکر داده اما او همچنان ادامه میدهد. از میان حضار، یکی از دانشجویان شیطنت میکند و خطاب به نمایندهی عدالتخواهان می گوید:« این خلاف عدالت است». بعد از پایان صحبتهایش، پشت تریبون میایستد تا اگر آقا صحبتی دارند، بشنود. آقا خطاب به او میگویند:« صحیح و با اخلاق ادامه دهید». او مجدد شروع میکند به پرسیدن سوالاتی از رهبری و از ایشان میخواهد به این سوالات پاسخ دهند. مجری کلافه شده؛ تذکر پشت تذکر. آقا در حمایت از تذکرهای مجری با خنده میگویند:« در سخنرانی خود اگر این ها را میگفتید، بهتر نبود؟» اما او پیگیرتر از این حرفهاست. میگوید همه در آخر صحبتشان، انگشتر و چفیه خواستند اما او خواسته سوالاتی را بپرسد. آقا هم با لبخند میگویند:« انگشتر، یک کلمه است». همه سالن میزنند زیر خنده. سخنران بالاخره کوتاه میآید و تریبون را به نفر بعدی میدهد.
اولین سخنران خانم
مجری، سخنران بعدی را نخبه خطاب میکند. او ریحانه سادات میرحسنی، مسئول پروژه واکسن آنفولانزای فصلی انسانی است. با تن صدایی تقریبا یکنواخت و آرام که نشات گرفته از آرامش درونی او بود، سخنرانی کرد. به نظر لازم بود، در میان تکه پرانیهای سیاسی و حرفهای رسانهای که صرفا تشویق لحظهای جمع را به خود جلب میکند، افرادی حاضر شوند و حرف از عمل بزنند، گلایه کنند اما امید ببخشند. خانم دکتر میرحسنی به مهاجرت دوستان و هم رشتهایهایش اشاره کرد اما آمده بود تا نشان دهد، هستند کسانی که بار تمام مشکلات را به دوش می کشند، میمانند و میسازند. گلایههایی هم داشت و خواستار ورود و تاکید رهبری در موضوع دخالتهای بخش دولتی در بخش خصوصی بود. آقا هم نکاتی را یادداشت کردند.
وزیر برجام
سید ایمان احمدی، به نمایندگی از مستقلیها، پشت تریبون میرود. حرف اصلی آنها، نقد «ساده انگاری حکمرانی» است. آقا دست به قلم میشوند و یادداشتی می نویسند. مستقلیها هم دغدغهی عدالت دارند اما معتقدند عدالتخواهی نیز، دچار ساده انگاری شده. احمدی، در نقد عدالتخواهی برخی دوستانش، با صدایی رسا که نشان از عمق اعتراضش دارد، میگوید «عدالتخواهی ساختارمند، جای خود را به عدالتخواهی پروژه ای و امنیتی» داده. در همین لحظه، صدای «احسنت، احسنت» برخی دانشجویان از گوشه و کنار سالن به گوش میرسد. او مذاکره را «تنها ارمغان دولت یازدهم» میخواند. نمایندهی مستقلیها، ظریف را «وزیر برجام» مینامند. درحالیکه از خانم یوسفی تذکر می گیرد، به سخنانش پیرامون ساده انگاری در انتخابات ادامه می دهد و پیشنهاد میکند، دهه پنجم انقلاب، «دههی تحول و نوگرایی» نامگذاری شود. احمدی علاوه بر همان درخواست همیشگی بچه انقلابیها، از آقا دو درخواست دارد؛ اولی این که در یکی از نماز شبهایشان او را به اسم دعا کنند و درخواست دوم که سالن را به هیجان آورد؛ درخواست یک خطبهی عقد غیابی برای خود و همسر آیندهاش. آقا همان لحظه پاسخ دادند: «هر دو، ممکن است. ان شاءالله انجام میگیرد.»
انتقاد، هشدار، راهکار
دیدار امسال، سه سخنران خانم دارد. دومین سخنران خانم، فاطمه صحرانشین است. دانجشوی پرستاری که به نمایندگی از نشریات دانشجویی پشت تریبون ایستاده. صحرانشین، در متن خود به سه حوزهی رسانه، مشارکت و جمعیت پرداخته. صداوسیما از جمله نهادهایی است که در چند دیدار اخیر توسط اکثر سخنرانان به باد انتقاد گرفته شده. آقا در خلال صحبتهای باب رسانه، دست به قلم میشوند. وقتی از تناقض فیلترینگ و حضور مسئولان در همان رسانههای فیلتر شده می گوید، تمام سالن به نشانهی تایید، دست میزنند و تشویق میکنند. وقتی از بحران مشارکت میگوید، آقا مجددا یادداشت میکند. در باب مشارکت میگوید «انتخاباتی که قرار بود نشان دهندهی شعور ملی باشد، به نمایش شور ملی تقلیل یافته». از گوشه و کنار سالن صدای «احسنت، آفرین» به گوش میرسد. گریزی به «شفافیت» و «آگاهی بخشی صادقانه» میزند. همینکه به مسالهی «بحران جمعیت» میرسد، آقا نکتهای مینویسند. جمعیت، از جمله چالشهای قرن پیش روست که جز صحرانشین، سخنرانان دیگری به این موضوع اشاره نکرده بودند و این دغدغه مندی او، قابل تقدیر است. او بحران پیر شدن جمعیت را به «سونامی سالمندی» تعبیر میکند. صحرانشین از معدود سخرانانی بود که با بیان هر مشکل سعی در ارائهی راه حل داشت. او برای جلوگیری از آثار مخرب سونامی سالمندی، تهیهی «سند راهبردی سالمندی فعال» را یک ضرورت میخواند. آقا باز هم مینویسند. پیرو بحث جمعیت، اشارهی گذرایی به امر «ازدواج» و «فرزندآوری» میکند و در نهایت خود را سفیر سلام دانجشویان خانوادهی کادر درمان معرفی میکند. در آخر هم از طرف برخی از دغدغهمندان حوزهی زنان، از آقا درخواست جلسه میکند. آقا هم یادداشت میکنند. نمایندهی نشریات دانشجویی با این جملهی آقا، تریبون را ترک می کند:« خیلی ممنونم. به همکارانتان هم سلام بنده را برسانید. ان شاءالله سلامت باشید.»
تحول حکمرانی
توحید تقیزاده، نمایندهی جامعهی اسلامی دانشجویان است. سخرانیاش را با این جملهی شهید بهشی آغاز میکند:« یکی از مصیبتهای عصر ما این است که اشخاص، کم کم جانشین ارزشها میشوند.» جملهای طلایی که این روزها کم مصداق ندارد. عصارهی کلامش در همین عبارت خلاصه میشود:« تحول حکمرانی در گام دوم انقلاب اسلامی». درست است که تقریبا تمام سخنرانان دیدار، مستقیم و غیر مستقیم، خواهان تحول هستند اما مرکز ثقل سخنان تقیزاده تحولخواهی است. کمی مضطرب به نظر میآید. برای اینکه زمان کم نیاورد، خیلی سریع جملات را یکی پس از دیگری تکرار میکند. او هم مثل سایر سخنرانان، تفالی به بحث اقتصاد میزند. با لحنی که نشان از جدیتش روی موضوع دارد، از جوانان و جوان گرایی میگوید. بچهها تشویقش میکنند. از سربازی گلایه میکند؛ درد مشترک اغلب آقایان حاضر در سالن. آقا نکتهها را مینویسند. در سالهای اخیر، این تحکیمیها بودند که پرچمدار پرداختن به مسائل حوزهی زنان و خانوداه بودهاند. اضافه شدن این دغدغه در بین مطالبات حتی یک اتحادیه دیگر، همچون جامعه ی اسلامی، میتواند موجب خوشحالی فعالین این حوزه باشد، هرچند نگاهی ساده و گذرا به این مقوله داشته باشند. سخنرانیاش را با یک شعر حماسی به پایان میرساند؛ «سلیمانی آن مرد میدان ما / ز خیل غیوران کرب و بلا / به خون، غیورانه گفت این سخن / دم از گفتگو با ستمگر نزن» آقا راضی به نظر میرسد، این را از«طیب الله انفسکم، خیلی خوب بود، خیلی خوب بود»های آقا میشد فهمید. درحالیکه زمان از هفت دقیقه گذشته و مجری تذکر میدهد، شروع میکند به آذری صحبت کردن با آقا. اگر آذری نمیدانستی، فقط چند واژه فارسی را متوجه میشدی. بعد از دیدار، آنها که آذری زبان بودند، میگفتند درخواست دو انگشتر داده؛ یکی برای خودش و یکی برای همسرش.
آرمانِ اصلاح طلبان
سخنران هفتم، میر آرمان عدنانی است. به نمایندگی از انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو به دیدار دعوت شده است. در حال قرار گرفتن پشت تریبون است؛ خانم یوسفی شعری میخواند؛ «علی که بار امانت نشست بر پشتش/ اشاره کرد به انگشتری در انگشتش/ فقیر آمد و بر دیدگان نهاد آن را/ گرفت از کف او خاتم سلیمان را».
عدنانی نماینده همان قشری است که می گویند اگر انتقاد کنی سر از ناکجا آباد در میآوری، اما الان اینجاست؛ پشت تریبون دیدار صمیمانه دانشجویان با رهبر معظم انقلاب.
شروع می کند به خواندن متنش. استرس دارد. این را از لرزش صدایش می توان فهمید. از انتقاد به سیاستهای نهادهای زیر نظر رهبری شروع میکند. به رد صلاحیتهای شورای نگهبان معترض است. رهبری را در پاسخ به مردم ناتوان میخواند. برجام، این تنها تهی دستاورد دولت منتخبشان را، به گردن رهبری میاندازد. شاید اگر قبل از حضور در دیدار، یک بار به سخنرانیهای چند سال اخیر رهبری مراجعه می کرد، پاسخ بسیاری از سوالاتش را می گرفت البته اگر به دنبال پاسخ بوده باشد. همینطور ادامه میدهد تا به دغدغهی بسیار والای این قشر میرسد؛ رفع حصر! خنده ات میگیرد. از انتهای سالن یکی فریاد «مرگ بر فتنهگر» سر میدهد. مسئولان دیدار، سعی در آرام کردن فضا دارند. عدنانی صحبتش را قطع کرده. بچه ها که آرام میگیرند، دوباره ادامه میدهد. همین که صحبت به دیپلماسی و میدان میرسد، شعار «مرگ بر منافق» طنین انداز میشود. مسئولین مجددا حضار را به آرامش دعوت میکنند تا عدنانی به سخنرانی خود ادامه دهد. عدنانی لبخند عمیقی میزند و با استرس بیشتر ادامه میدهد.
در میان سخنانش تلویحا این جلسات را نمایشی میخواند؛ مصداق بارز نمک خوردن و نمکدان شکستن! مجری چند بار تذکر میدهد اما او دست چپش را بالا میآورد و مجری را به سکوت دعوت میکند. حرفهای آخرش پیرامون بازگشت به مردم به عنوان صاحبان اصلی این کشور است. متن سخنرانی عدنانی که به پایان میرسد، خطاب به آقا اعلام می کند که انگشتر و چفیه نمیخواهد و همین که به سوالاتش پاسخ داده شود برای او کافی است. برخلاف آن چه در ذهن ما میگذشت، اولین کلام آقا «طیب الله انفسکم» بود. در حالی که عدنانی همچنان پشت تریبون ایستاده است، آقا همچون همیشه از انتقاد استقبال میکند اما از حرفهای عدنانی بوی شبهه پراکنی به مشام میرسید، نه سوال پرسیدن برای رسیدن به پاسخ! از این رو آقا، نمایشی خواندن این جلسات را بیانصافی دانست و او را از شبهه پراکنی برحذر داشت. عدنانی وقتی واکنش آقا را دید، تلاش کرد که بگوید منظورش چیز دیگری بوده و ایشان بد برداشت کردهاند اما آقا بر سر حرف خود بود. ایشان در آخرین جملاتشان خطاب به عدنانی گفتند که سعی میکنند تا جایی که بتوانند ذهنها را اصلاح کنند اما اگر هم نشد، اشکالی ندارد و مهم نیست. بچه ها از این حرف آقا خندهشان میگیرد. عدنانی، با لبخندی که سعی داشت با آن، خشم و استرسش را پنهان کند، تریبون را به نماینده جهادیها داد.
یک جای کار می لنگد
فاطمه راوندی دانشجوی پزشکی است. از جهادگران عرصه سلامت و خدمت سخن میگوید. بعد از شور و هیجان حاصل از سخنرانی عدنانی، سالن غرق در آرامش و سکوت میشود. مطالبه اصلی آنها، حضورشان در عرصههای سیاست گزاری و تصمیم گیری بود. این که هر روز یک گروه جهادی برای خدمت به مردم اعزام شود را، مایه فخر نمیدانست. درست هم میگفت. اگر عملکرد دولت به «محرومیت زایی» کمک نمیکرد و مسئولین، وظایف خود را به درستی انجام میدادند، نباید هم هر روز یک گروه جهادی به گروههای قبلی اضافه شود. معلوم است یک جای کار میلنگد.
پرچمدار همیشگی حوزه زنان
نهمین و آخرین سخنران دیدار، محمد گودرزی، نماینده دفتر تحکیم وحدت است. مشخص است بخشی از متن در داخل سالن نوشته شده و جوابیهای است برای سخنان میر آرمان عدنانی. گودرزی صحبتهای عدنانی را تکرار توئیتهای پدرخواندهها میداند و عوامل فتنه ۸۸ را خائن خطاب میکند. از گوشه و کنار سالن تشویق میشود. مراسم عزاداری هواپیمای اوکراینی را «تجمع ضد انقلاب» میخواند و برای اثبات حرفش، به حضور «سفیر انگلیس» به عنوان آتش بیار معرکه استناد میکند. همینطور میگوید و تشویق میگیرد.
تحکیمیها همچون سالهای گذشته، روی چند مورد دقیق شدهاند. «تحزب» را لازمه مشارکت حداکثری میدانند و معتقدند مشارکت، امری هیجانی نیست. از دانشگاه میگویند و از دانشجویان بعضا ناامیدش و برای رفع این ناامیدیها، پیشنهاداتی هم دارند. آقا پشت سر هم نکاتی را یادداشت میکنند. در باب اقتصاد، از «اصلاح نظام مالیاتی» میگویند و معتقدند اگر صورت پذیرد، میتواند «مشارکت اقتصادی مردم» را به سمت تولید محوری سوق دهد.
همچون چند سال اخیر، تحکیمیها بخشی از متن خود را به «حوزه زنان» اختصاص دادهاند. آقا خودکار را زمین نگذاشته و همچنان مینویسند. گودرزی از گفتمان مبهم جمهوری اسلامی در این حوزه گلایه دارد و معتقد است این گفتمان اختصاصی باید از دل مباحث فقهی بیرون بیاید. او گریزی به لزوم بازبینی احکام حوزه زنان و خانواده میزند. در نهایت «موضوع شناسی فقهی مسائل زنان» و «تربیت متخصصان دینی در حوزه زن و خانواده» را به عنوان دو راهکار اصلی جهت رفع مشکلات موجود در این حوزه ارائه میدهد. محمد گودرزی، با «طیب الله انفسکم» آقا، تریبون را ترک میکند.
سخنرانی نمایندگان تشکلهای دانشجویی تمام میشود. دانشجویان روی صندلیهای خود کمی جا به جا میشوند. ساعت 18:55 دقیقه است. همه منتظرند تا آقا شروع کنند.
تاکید بر امید آفرینی و تقویت انگیزهها
آقا میگویند جلسه امروز جلسه بسیار خوبی بود. خود را در مقام نقد و قضاوت نمیدانند اما میگویند سطح جلسه امروز از گذشته بالاتر بود. البته همه چیز همینقدر خوب و بینقص پیش نمیرود. آقا نقدهایی هم به سخنرانیها دارند. همچون گذشته به ارائه نشدن راه حل، گلهمند بودند.
بعد از محکوم کردن دو حادثه خونین افغانستان، اشارهای هم به جنایات ستمکارانه صهیونیست ها در مسجد الاقصی، قدس و دیگر مناطق فلسطین دارند؛ موضوعی که جای خالی آن در میان سخنرانی دانشجویان احساس میشد.
«تحول خواهی» و «تحول گرایی» دو کلید واژه اصلی در ابتدای سخنان رهبری بود. معقتد بودند آن چه غربیها در کشور ما دنبال میکنند، تحول نیست بلکه ارتجاع و بازگشت به عقب است.
آقا سعی کردند تا تصویر غلطی که از جوانگرانی در ذهن ما شکل گرفته را تصحیح کنند. از اسلامی شدن دانشگاهها در اوایل انقلاب گفتند. ایجاد کانالهای تقلب در امتحانات را «پدیده زشت» مینامند و درباره آن هشدار میدهند. چرا که معتقدند منجربه بیاعتبار شدن امر آموزش میشود. همچون همیشه بر «امید آفرینی» و «تقویت انگیزهها» تاکید دارند. هشدار دادند که نقدهای ما نباید منجر به ناامیدی شود.
تهذیب نفس کنید
آقا به چند اقدام دانشجویان اشاره کردند و آن ها را از «مصادیق تحسین برانگیز تشکلهای دانشجویی» نامیدند. معلوم است گزارش فعالیتهای تشکلها، خیلی دقیق به دست آقا میرسد. به گمانم این نکته، انگیزه فعالین دانشجویی را دوچندان میکند.
بر «تهذیب نفس» و «تقویت بنیه دینی و انقلابی» تاکید کردند و از قول امام گفتد علت ترس افراد از امریکا، تهذیب نفس نکردن است.
طبق انتظار همه ما، گریزی به بحث انتخابات زدند و آن را عرصهای برای نقش آفرینی تشکلها معرفی کردند. گفتند باید کسی بر سر کار بیاید که هم به جوانها اعتقاد داشته باشد و هم «عدالتخواه» و «ضد فساد» باشد.
در اخر توصیه میکنند آثار ماه مبارک رمضان را در ایام دیگر سال حفظ کنیم. همچون همیشه تاکید می کنند که ما دانشجویان را دوست دارند و برایمان مخصوص دعا میکنند. جلسه تمام می شود. همه به پای ایشان قیام میکنند. برگههایی را که برای نوشتن گزارش آورده بودی، محکم در دستانت میگیری و از سالن خارج میشوی.
گزارش از مهدیه دهقان