به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار حکومتی بر پایه خواست ملت و نگرش خدامحور که اسلام را منبع تمام قوانین و تصمیمات خود در نظر گرفت، احساس نیاز به وجود جمعی از نخبگان فرهنگی که با تحقیق و تلاش شبانهروزی بتوانند بنیانهای نظری و اندیشهورزانه این حکومت نوپا را، که هیچ نمونه مشابهی پیش از خود در جهان نداشت، پایهریزی کنند به وجود آمد. تا این حکومت نه صرفا به نام و در ظاهر امور بلکه در حقیقت خود اسلامی و مردمسالارانه باشد.
این مهم با تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی به واسطه فرمان حضرت امام در سال1359 انجام شد و روزنه امیدی در دل دلسوزان نظام بوجود آورد. در طی سالهای متمادی پس از تشکیل این شورا، همواره بار تصمیمات مهم فرهنگی بر دوش نخبگان عضو شورای عالی بودهاست. چالشهای سنگین و متعدد برای اعضاء هیأت دولت در طی چهارسال مسئولیت، اجازه تصمیمسازی و سیاستگذاریهای کلان را به آنان نمیدهد و لازم است افرادی از نخبگان بعنوان سیاستگذاران و ناظران بر امر فرهنگ با نگاهی کلان و بلندمدت درباره سیاستهای فرهنگی کشور تصمیم بگیرند.
مسائل حوزه زنان و خانواده، امروز بیش از پیش به یکی از مهمترین و تعیینکنندهترین اولویتهای فرهنگی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدهاست. هجمه فرهنگی دشمنان انقلاب از یکسو این حوزه را مورد هدف جدی قرار داده و از سوی دیگر خلأهای فرهنگی درون نظام در حوزه زنان و خانواده به اثرگذاری این نیات سوء کمک میکند. زنان همواره در طول تاریخ زندگی بشر و خصوصا در تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران نقشی فعال و اثرگذار داشتهاند تا جایی که بارها در بیان امام خمینی و رهبر انقلاب آمده که بدون حضور فعال زنان، پیروزی انقلاب اسلامی ممکن نبود. نسل جدید زنان نیز درست شبیه نسل پیش از خود، در حال مبارزه فرهنگی برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی هستند. مبارزهای آرام در متن زندگی پیچیده امروز و جدالی میان سنت و مدرنیته که زنان بعنوان سکانداران فرهنگی خانوادهها، فرماندهان اصلی این جدال فرهنگی نیز هستند.
خانواده محوریترین نهاد فرهنگی جامعه ما است و زنان در قامت دختران، همسران و مادران محوریترین رکن خانواده هستند. در بیانات رهبری بارها به نقش اساسی زنان در خانواده و به تبع آن در فرهنگ کشور اشاره شدهاست. همچنین ایشان بر ایفای نقش فعال خود بانوان برای حل مشکلات و مسائل ناظر به حوزه زنان تاکید داشته و دارند.
امروز که جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگر در عرصه فرهنگ نیاز به مجاهدان فکری و سربازانی دارد که در این جنگ نابرابر فرهنگی به کمک جبهه حق بیایند، نیاز به توانمندسازی بانوان مجاهد در این عرصه بیش از پیش احساس میشود.
دختران انقلاب، امروز باید به آینده حضور فعال خود در عرصه فرهنگ امیدوار باشند و اهمیت حضور خود را در واقعیت احساس و درک کنند. برای تحقق این امر نیاز است که زنان در جایگاههای مهم فرهنگی در کشور مسئولیت فعال داشتهباشند تا بتوان آنان را بعنوان الگو و نمونه موفق پیش چشم نسل جدید آورد و راهی با سرانجام مشخص را به آنان نشان داد.
حال برای قشر نخبه و فرهنگی جامعه زنان، این سؤال مطرح است که اگر زن در جمهوری اسلامی بخواهد خط مشی مخصوص به خود را ترسیم کند در نهایت چه جایگاهی برایش قابل تصور است؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی در تمامی ادوار خود تنها دو زن به عنوان اعضای حقوقی را در خود جای دادهاست. رئیس شورای فرهنگی و اجتماعی زنان و معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در هر دوره از اعضاء حقوقی این شورا هستند اما آیا حضور همین دو زن بعنوان نماینده قشر فرهنگی و نخبگانی زنان کافی است؟ آن هم در شرایطی که جامعه زنان نخبه بر اثر چالشهای گوناگونی که در حوزه زنان در کشور اتفاق میافتد دارای نظرات گوناگون، مکمل و بعضا متناقض هستند که لازم است افرادی با اشراف روی این دیدگاههای متفاوت بتوانند سیاستهای واقعگرایانه بر پایه آرمانهای انقلاب در حوزه زنان را به تصویب برسانند. نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی کرد که عدم حضور زنان فرهیخته و نخبه در این شورا و غلبه نگرش مردانه به امر فرهنگی، ضربهای جبرانناپذیر در عرصه فرهنگی به کشور وارد خواهدکرد.
از طرفی اعضاء حقوقی این شورا با توجه به مسئولیتهایی که در مناصب حساس و مهم نظام دارند بیشتر در جایگاه بازوهای اجرایی برای سیاستهای تصویبی شورا به نظر میرسند. حضور آنان بعنوان مسئولین نظام به شورا کمک میکند که تصمیماتی واقعبینانه بر پایه وضعیت فرهنگی کشور گرفتهشود. بر این اساس به نظر میرسد اعضاء حقیقی شورا بعنوان نخبگان فرهنگی، بار اصلی این سیاستگذاری و تصمیمسازی را برعهده دارند.
زنان با پیروزی انقلاب اسلامی رشدی کمنظیر در عرصه حضور اجتماعی را تجربه کردند، با این وجود چطور میشود پذیرفت که هیچ زنی شایستگی و توانمندی حضور در شورای عالی انقلاب فرهنگی را بعنوان عضو حقیقی نداشتهاست؟ آیا این پاسخ به نوعی دست به انکار تمام دستاوردهای انقلاب در حوزه زنان نمیزند؟
در مسأله انتصاب بانوان توانمند در جایگاههایی همچون وزارت همواره دو مانع جدی وجود داشتهاست. یکی از این موانع مخالفت جدی برخی افراد و جریان ها از حوزه علمیه قم بوده که ریشه مخالفت خود را نهی شرعی و فقهی درباره حضور زنان در این مناصب می دانند و دیگری حجم بالای کار و فشار ناشی از موقعیت خاص سیاسی و اجتماعی در کشور ما که انجام وظایف اجرایی در قامت یک وزیر را برای زنان سختتر میکند. اما به نظر میرسد این موانع برای انتصاب زنان در مسئولیتهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی صدق نمیکند، چرا که اعضاء این شورا دارای مسئولیت اجرایی نیستند. اگر زنان نتوانند در جایگاههای اصلی سیاستگذاری خصوصا سیاستگذاری فرهنگی، حضور داشتهباشند چطور میتوان انتظار داشت که یک اعتماد عمومی برای واگذاری مناصبی همچون نمایندگی مجلس و سمتهای مدیریتی به زنان در جامعه شکل بگیرد؟
مسألهای همچون بحران جمعیت که امروز یکی از مهمترین و در اولویتترین مسائل سیاسی و فرهنگی پیش روی نظام است بعنوان یک نمونه از تمامی مسائلی است که لازم است زنان نخبه فرهنگی در امر سیاستگذاری برای حل مشکلات ناشی از آن، دخیل باشند. تأکید دلسوزان فرهنگی بر حضور زنان در این عرصهها نه براساس فشارهای بینالمللی برای افزایش آمار و ارقام حضور اجتماعی زنان، بلکه طبق نگاهی کاملا کارشناسانه است که حضور زنان را در برخی سمتهای اجرایی مثبت و در جایگاههای سیاستگذاری و نظارت لازم میداند.
تاکنون هیچ زنی بعنوان عضو حقیقی در شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب نشدهاست اما شدت و گستردگی واکنشها در انتصاب اعضای جدید و عدم حضور حتی یک زن در میان آنان، نشان از دغدغهمندی فعالان این حوزه و اهمیت جدی مسائل حوزه زنان در سالهای اخیر است. مسائلی که اگر امروز با جدیت و پیگیری دنبال نشوند، دیگر فرصتی برای جبران مافات باقی نمیگذارند.
گزارش از ریحانه یزدی