به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ دانشجویان به عنوان قشر جوان، پیشرو و آگاه از موضوعات سیاسی اجتماعی روز، همیشه در پیشبرد خواستههای جامعه، نقشی اساسی و غیرقابل انکار داشتهاند. اگر از برخی تحرکات ضد دولتی دانشجویان پیش از دههی ۳۰ چشم پوشی کنیم، شاید بتوان آغاز تقویم فعالیت جنبش دانشجویی را ابتدای دههی ۳۰ و در بحبوحهی نهضت ملی شدن صنعت نفت، قرار داد. این جنبش از دههی 30 شروع به رشد کرد و با انقلاب اسلامی شکوفا و متشکل شد و در ادامه میتوان گفت از دهه 70 به بعد، جنبش دانشجویی مجموعا در سیر نزولی خود قرار گرفت.
بنابراین بررسی تحولات جنبش دانشجویی پیش از انقلاب اسلامی تاکنون، ما را با یک روند نزولی که نشان از تضعیف کلی جنبش دانشجویی است، روبهرو میسازد. امروزه دانشجویان، که زمانی با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران، انقلاب دوم را رقم زدهاند، تبدیل به دانشجویانی شدهاند که نه بیانیهها و نامههایشان اثرات بیانیهها و نامههای سالهای ابتدای انقلاب را دارد و نه وحدتی که در آن زمان در میان دانشجویان بود، قابل مشاهده است.
در چنین وضعیتی، بررسی حضور دختران در جنبش دانشجویی کمی سخت خواهد بود اما آنچه با این مقدمه قابل پیش بینی است این موضوع است که همانطور که جنبش دانشجویی به طور کلی نسبت به گذشتهی خود تضعیف شده است، به دنبال آن، فعالیت دختران نیز دچار تغییراتی مثبت و منفی شده که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.
اگر چه زنان همواره در تحولات جامعه ایران، نقشی غیرقابل چشم پوشی داشتهاند اما آنچه موجب رشد جایگاه زنان در جامعهی مردسالار ایرانی و افزایش سهم آنان در مشارکتهای سیاسی اجتماعی شد، انقلاب اسلامی و نگرش امام خمینی(ره) و هدایت و به روزرسانی این جریان توسط مقام معظم رهبری است. علی رغم این آغاز روشن، راه زیادی تا رسیدن زنان به جایگاه واقعی خودشان داریم اما «الگوی سوم» که توسط رهبری ارائه شد، راه اصلی را بر همگان روشن ساخت.
اگر بخواهیم از نقش دختران در جنبش دانشجویی سخن بگوییم، ابتدا باید به دو واژهی «عضویت» و «عاملیت» بپردازیم. عضویت که به معنای حضور در یک گروه است، میتواند فعال یا منفعل باشد اما آنچه در این تعریف اهمیت دارد آن است که افرادی که در یک گروه عضویت فعال دارند، ملزم به اجرای تصمیمات افراد بالادستی خود یعنی افرادی هستند که در گروه، «عاملیت» دارند.
با بررسی حضور دختران در جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی، به این نتیجه خواهیم رسید که دختران تا پیش از دهه ۹۰، تنها در زمانهایی حساس و در گروههایی خاص، عاملیت داشتند و در سایر موارد، تنها عضو فعال و یا منفعل یک گروه بودهاند.
برای مثال، در جریان تسخیر لانه جاسوسی، این دختران بودند که در صف اول این جریان حضور داشتند و اگر آنها نبودند، ورود مردان به سفارت آمریکا امکانپذیر نبود؛ بنابراین اینطور نبود که مردان وارد سفارتخانه شوند و سپس برای تعامل با زنان حاضر در آنجا، به حضور زنان نیاز پیدا کنند و از آنها یاری بجویند.
مقایسهی این مثال با برخی تکرویهای آقایان در بعضی تشکلهای مردسالار که به تنهایی تصمیماتی را اتخاذ کرده و آن را به خروجی میرسانند، در حالیکه دختران تشکل هیچ اطلاعی از این خروجیها ندارند، نشان از تداوم عاملیت مردان در مقابل عضویت زنان در برخی تشکلها دارد.
ا گذر زمان و قدرت گرفتن برخی از جریانات فمینیستی در داخل ایران، دانشجویان نیز پرچم مطالبه در حوزه زنان را بلند کردند. در این شرایط، دختران با تلاش خود، با سرعت بیشتری نسبت به گذشته، از عضویت به سوی عاملیت در تشکلها تغییر مسیر دادند.
دفتر تحکیم وحدت، اولین تشکلی از تشکلهای دانشجویی بود که پا به این عرصه گذاشت و چند سال پس از آن، سایر تشکلها نیز به این عرصه ورود کردند و مسیر تحکیم را در این حوزه ادامه دادند اما با وجود این اقدامات، دختران در تشکلها با چالشهایی رو به رو هستند. چالشهایی که بعضا خاص دختران تشکلها است، نه پسران؛ اما برای گذر از این چالشها قطعا به همراهی آنها نیاز است.
یکی از رسالتهای تشکلهای دانشجویی، رشد و تربیت نیروی جوان، نخبه، دغدغهمند و پویا برای خدمترسانی به جمهوری اسلامی است. سوال اصلی اینجاست که آیا دختران و پسران به یک اندازه در تشکلها جای رشد دارند و پس از پایان مسئولیت آنها در تشکلهای دانشجویی، هر دو به یک اندازه با فرصتها و بسترهای فعالیت و حضور سیاسی اجتماعی مواجه هستند؟
بررسی و مقایسهی میزان ظهور و بروز دختران و پسران در تشکلهای دانشجویی، ما را به پاسخی منفی میرساند. در تشکلهای دانشجویی، به دختران کمتر از پسران اعتماد و به پسران، فرصتهای بیشتری برای آزمون و خطا داده میشود. پس از پایان دوران مسئولیت در تشکیلات، در حالی که بسترهای فراوانی برای ادامه فعالیتهای سیاسی اجتماعی پسران وجود دارد، دختران با یک سقف شیشهای مواجه خواهند شد به این معنا که پس از پایان مسئولیت خود در تشکیلات، بستری را برای خود نمیبینند که بخواهند به فعالیت سیاسی اجتماعی خود ادامه دهند. در چنین شرایطی ما با دخترانی مواجه خواهیم شد که پس از پایان دوران تحصیل، در حالی که با فعالیت در تشکیلات، رشد کردند و دغدغههایی در آنها به وجود آمده، بستر مناسبی برای خود نمییابند.
چنین دخترانی یا دچار یأس شده و گمان میکنند که تمام وقتی که برای فعالیت تشکیلاتی صرف کردند، تباه شده، خسته میشوند و از ادامه مبارزه برای تغییر شرایط نامطلوب موجود، دست میکشند و یا از همان ابتدا این شرایط را پذیرفته و با ازدواج و فرزندآوری به زندگی خود ادامه داده و گاها آنقدر در نقشهای خانوادگی خود حل میشوند که اصلا یادشان میرود زمانی در تشکلهای خود، فعالیت سیاسی اجتماعی داشتند.
با این توضیحات، به این نتیجه خواهیم رسید که وضعیت تشکلهای دانشجویی برای فعالیت سیاسی اجتماعی دختران بسیار مطلوبتر از شرایط جمهوری اسلامی است چرا که باز هم دختران با تمام ویژگیهای خاص خود، جایی در ساختارهای تشکیلاتی دارند اما در ساختارهای جمهوری اسلامی، نه!
اگر معتقدیم زن و مرد در محیط خانواده مکمل یکدیگرند، باید بپذیریم که جامعه نیز به این نگاه تکاملی نیاز دارد. جامعه به «مردان» و «زنان» اندیشمند و سیاستمدار نیاز دارد. اگر بستر رشد تنها برای مردان فراهم است تا به جایگاههای اثرگذار در جمهوری اسلامی برسند و در راه تحقق آرمانهای آن تلاش کنند، قطعا چنین جامعهای هیچ گاه به تکامل نخواهد رسید.
محدودکردن زنان توانمند و تحول ساز، در محیط خانه و نقشهای مادری و همسری با الگوی ارائه شده توسط رهبری موسوم به «الگوی سوم» همخوانی ندارد و میتواند آسیبهایی جبران ناپذیر در سالهای آتی به جمهوری اسلامی وارد کند. پس هم لازم است در ساختارهای جمهوری اسلامی برای حضور و بروز هر چه بهتر زنان در عرصههای سیاسی اجتماعی تغییراتی اساسی ایجاد شود و هم در حوزه فرهنگی اقداماتی صورت پذیرد چرا که درست است که برای تغییر شرایط به تلاش زنان نیاز داریم اما اگر همراهی مردان در این مسیر نباشد، در بهترین حالت اگر نگوییم تحولی رقم نخواهد خورد، مسیر تحقق این تحول، بسیار طولانیتر خواهد شد.
گزارش از مهدیه دهقان