به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از آرش وثاقتی جلال، دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته علوم قضایی/// هنگامی که بوی سرد خون و تندی باروت سرتاسر سوریه و شمال غرب عراق را فراگرفته بود؛ زمانی که سایۀ شومِ پرچمهای سیاه داعش بر شهرها و خانههای مردم بینالنهرین سنگینی میکرد؛ آنگاه که هیچ زمزمهای از امید بر لبها نبود و هیچ آرزویی برای رهایی از بحران در دلِ مسلمینِ سوری و عراقی جریان نداشت؛ روزگارِ تاریک و عجین به خونِ مظلومین در پیشگاه جهانیان قرارگرفت؛ رقه، رمادی، فلوجه، الانبار، موصل و لاذقیه یکی پس از دیگری زیر آتشِ توپ و تانکِ داعش قد خم کرد و اراضی میان رودان در گرد و غبار جولان تویوتاهای مسلح به دوشکا محو شد؛ مردم بیپناهِ منطقه به سرنوشتی تلخ و نکبتبار دچار شدند. سرنوشتی بدتر از بیانیه بالفور و ولادت نحس اسرائیل...
در اوجِ نومیدی و ظلمات بشری به ناگه بارقۀ نوری از حوالی آمرلی طلوع کرد و قهرمانی از دیار پارس به پا خاست و با صبر، استقامت، ایمان و تقوا همچون مولایش علی بن ابی طالب بر هیمنۀ پوشالی دشمن تاخت و ناجی عراق، شام،خاورمیانه و جهان شد. ژنرال سلیمانی همان امید، همان آرزو و همان حلقۀ مفقودۀ اتحاد از دست رفتۀ جوانان عراقی و سوری شد تا آنها نیز در برابر خصمِ بر پا خیزند و مقاومت کنند. حضور مؤمنانه و خستگیناپذیر در میدان نبرد، سبب شد تا دولت خودخوانده داعش به تدریج مغلوب و بعد از مدتی کوتاه به طور کلی سرنگون و نابود گردد.
جنایتهای هولناک وحوش تکفیری و سلفی به قدری گسترده، سازمان یافته و دردآور بود که حتی برشمردن و مرور آنها نیز دل را آکنده از غم و اندوه میکند. نقض فاحش حقوق بشر و نسل کشیهای متعدد و به بردگی گرفتن زنان و کودکان مظلومِ ایزدی تنها نمونههای کوچکی است از آنچه که در دولت به ظاهر اسلامی عراق و شام (داعش) روی داده است. سردار سلیمانی و همرزمان شهیدش با نثار جان و ایثار در مقابله با چنین جنایتهایی؛ نه تنها به دفاع از خاک وطن برخاستند بلکه خدمتی بزرگ به جامعه بشری کرده و بدل به ارمغان آوردندۀ صلح و امنیت منطقهای و فرامنطقهای شدند. اگر ساز وکار و معیارهای بینالمللی بر حسب انصاف و واقعبینی بنا میشد، پس از پایان توحّشِ داعش، جایزۀ صلح نوبل باید به سردار ایرانی میرسید. امّا افسوس و صد افسوس که مزد ایثار و جان فشانیهایِ این سردارِ عَلَوی در شبی سرد، در فرودگاه بغداد با آتش سوزان داده شد. با این حال، آنچه که مسلم است؛ شهید سلیمانی قهرمان مبارزه با تروریسم جهانی، حافظ صلح منطقه و ناجی میلیونها انسان غیرنظامی و بیگناه بوده و این انکار ناپدیر است.
به قتل رساندن یک مقام دولتی و عالی رتبه در زمان غیرمناقشه، آن هم در شرایط صلح و در یک کشور ثالث؛ بدون شک نقض کنوانسیونهای متعدد بینالمللی نظیر ژنو و کنوانسیون1973 و قطعنامه 1368 شورای امنیت بوده و مسلماً غیر قانونی و ذیل عناوین تروریسم بینالمللی قابل تفسیر است. همچنین عاملان و آمران به ترور را از این راه میتوان محاکمه و تعقیب کرد. همانگونه که در این مدت بر این وادی بسیار سخن رفته است. امّا به اعتقاد نویسندۀ این سطور از زاویۀ دیگر نیز میتوان به این واقعۀ حزین نگریست وابعاد ویرانگر و مخرب آن را مورد بررسی و تحلیل قرارداد. به راستی ترور ناجوانمردانه سپهبد سلیمانی همانا جنایتی بود در حق بشریت.
شاید عنوان به کار رفته کمی دور از ذهن و مبالغهآمیز و از منظر حقوق و قواعد بینالملل غیر قابل انطباق باشد. شاید ایراد شود که چنین حادثهای با هیچ یک از موارد مندرج در بندهای یازدهگانه مادۀ هفتم اساسنامه رم قابل تطبیق نیست. طبق آنچه که در کتب و مبانی حقوق بینالمللی تعریف می گردد،جرم جنایت علیه بشریت، آن هم بر گروه و جامعهای مشخص، با عددی نسبتا بالا و به صورت مکرر، قابلیت وقوع دارد. حال اینکه به قتل رساندن فرد یا افراد محدود را نمی توانیم در این مقوله بگنجانیم. حتی برخی شروط صدر ماده هفتم اساسنامه و توضیحات تکمیلی آن، منطبق با ویژگی های این حادثه نبوده. لذا چنین عنوان مجرمانه ای را نمیتوان بر قاتلان شهدای فرودگاه بغداد بار کرد.
درست است که بنا بر صدر ماده هفت اساسنامه رم شاهد حملهای در چهارچوب گسترده بر ضد جمعیت غیر نظامی نیستیم و اساساً شروط احصا شده در این ماده چندان سنخیتّی با حادثۀ ما وَقَع ندارد. امّا اگر پایمان را کمی فراتر از تعاریف مندرج در اساسنامه بگذاریم، دقیق تر به آنچه که روی داده بنگریم و صرفاَ جنایت علیه بشریت را در لابه لای سطور موجود در این اساسنامه خلاصه نکنیم؛ منصفانه است که عواقب ترور فرودگاه بغداد را جنایت و خیانتی علیه بشریت بدانیم.
به قتل رساندن قهرمان مبارزه با تروریسم و حافظ و پاسدار امنیت ابناء بشر در یک تحلیل منطقی و نگاه عقلانی خود جراحتی کاری بر پیکرۀ انسانیّت و خدمت به همان قاتلان و جنایتکاران علیه بشریت است. چگونه میشود افرادی را که حامی و عامل صیانت از جان و مال آدمی هستند، بکشند و به آن جامعه بشری آسیب و گزندی وارد نشود؟ از بین بردن پایههای حفظ و نگهبانی از جامعه جهانی خود سبب بروز خطر و ایجاد آسیب بیشتر بر آن است. این عمل را چه میتوان نام نهاد؟ آیا جنایت علیه آدمی و حقوق حقۀ او نیست؟
گرچه باید اشاره کرد و متذکر شد، حملهای که شب سوم ژانویه 2020 در فرودگاه بغداد به وقوع پیوست، هم سازمان یافته بود و هم گسترده. به قدری گسترده که میلیون ها انسان را داغ دار و محزون کرد. همچنین علم به ارتکاب آن توسط عاملان و آمران ترور نیز وجود داشت. این جنایت از منظر گستردگی و در برداشتنِ مقاصد سیاسی و آثار و عواقب زیانبار و مهم نیز کاملاً مشهود و مسلّم است. کماکان پس از گذشت 2 سال از آن شب، هنوز هم تحلیلگران بسیاری در خصوص عواقب و آثار ویران کنندۀ این حادثۀ شوم برای امنیت منطقه، بحث و تبادل نظر مینمایند که خود حکایت از ابعاد وسیع این ترور ناجوانمردانه دارد.
اگر مجامع بین المللی و داعیه داران صلح و حافظین حقوق انسان، در پی محکوم کردن و برخورد کیفری با عاملان چنین ترور شنیع و ناجوانمردانهای بر نیاید، خیانتی دو چندان و بزرگتر در حق عالیترین مفاهیم و ارزشهای انسانی و بشری نموده اند. ژنرال سلیمانی تنها یک مستشار نظامی نبود. او در قامت دیپلماتی کارکشته ولو غیر رسمی و رایزنی دلسوز و مدبّر در میادین گوناگون و بحرانهای متعدد منطقهای حضور داشت. بسیاری از خصومتهای مذهبی و قومی را حل و فصل میکرد. سردار به برقراری صلح از افغانسان و پاکستان تا سوریه و عراق و به شکلگیری و تحکیمِ روابط سازنده میان دولِ خاورمیانه کمک شایانی کرده است. همه آنچه که مدعیان صلح جهانی در به سرانجام رساندنِ آن عاجز و ناتوان بودهاند، توسط ژنرال ایرانی و همراهان شهید مطهرش محقق شده است.
برای پاسداشت چنین ارزشهای ذاتی و متعالی هم که شده، باید در پی تعقیب متجاوزان به حقوق بشر و عاملان ترور رفت. از دست دادنِ ژنرال حافظ امینت و حامل صلح و مودّت برای میلیونها انسان حزنانگیز و دردآور است. چنین جنایتی هرگز نباید از جانب محافل حقوقی و مجامع بینالمللی بیپاسخ بماند. چرا که سکوت در برابر این جنایت، خیانت بر بشریت است.