تاریخ انتشار: دوشنبه 1401/05/24 - 14:06
کد خبر: 441093

نقد و بررسی کتاب برادر من تویی؛

روایتی از یک برادری ناب

روایتی از یک برادری ناب

روایت امیریان پیرامون همین جنس خاص از برادری و اقتضائاتش است. شکوهمند و خاضعانه. در جای‌جای کتاب می‌بینیم که عبّاس به معنی واقعی کلمه، برادری می‌کند، امّا هرگز خود را هم‌ردیف برادرانش، حسن وحسین نمی‌بیند؛ هرچند بر همگان روشن است که او قلب پدرش امیرالمؤمنین است.

به گزارش سرویس کتابخانه «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ قرن‌هاست که در فرهنگ شیعی‌مان سیمای تمام و کمال «برادر» را در حضرت عبّاس (ع) یافته‌ایم و این مفهوم را بارها و بارها در بسیاری از آثار ادبی، در شخصیت ایشان مرور کرده‌ایم. گاهی لابه‌لای مصراع‌های سروده‌ای و گاهی نیز میان سطرهای داستانی و روایتی. مانند آنچه که در «برادر من تویی» می‌بینیم. رمانی ۲۱۰ صفحه‌ای به قلم «داوود امیریان» که حول زندگی همین برادر تامّ، عبّاس بن علی می‌گردد. در فصل اوّل، از دلاوری‌های آن حضرت در جنگ صفّین در آستانهٔ چهارده سالگی می‌خوانیم و پس از آن، کتاب در نوزده فصل دیگر و در خطّی زمانی، از ازدواج حضرت امیر (ع) با بانو امّ‌البنین، (س) به شهادت حضرت عبّاس در کربلا می‌رسد.

در هر فصل از کتاب به رخدادهای مهم زندگی آن حضرت پرداخته می‌شود، در کنار وقایع تأثیرگذارِ تاریخ اسلام در آن مقطع از تاریخ. جنگ صفّین، قتل خلیفهٔ سوّم، شهادت امیرالمؤمنین، صلح امام حسن (ع) و شهادتشان، هجرت امام حسین (ع) به مکّه، شهادت مسلم بن عقیل، وقایع کربلا و روز عاشورا، همگی پابه‌پای ترسیم شخصیت حضرت عبّاس روایت می‌شوند و پایان هر فصل نیز با اشاره‌ای و گوشه‌چشمی به آن حضرت پایان می‌گیرد.

عبّاسِ داستان امیریان، مؤمن است، باادب و بااخلاق است، معلّم است، هوشیار است، و مهم‌تر آنکه پیوسته گرد خورشید ولایت می‌گردد، امّا بیش از هرچیز جلوه‌های شجاعت و وفاداری‌اش برای ما تصویر می‌شود. جوانمردی بزرگ‌منش که برادری را در حقّ سیّدالشهدا تمام می‌کند.

- شما فرزند رسول خدا هستید. شما پسر بانو فاطمه زهرا (س) هستید. چگونه شما را مولا و سیّد خطاب نکنم؟ امام حسین(ع) عبّاس را در آغوش گرفت.

با دو دست عبّاس را به سینهٔ خود فشار داد و نزدیک گوش عبّاس گفت: - مگر یادت رفته پدرمان امیرالمؤمنین همیشه می‌فرمود: «حسن و حسین، پسران رسول‌الله هستند و عبّاس، پسر من.»؟ مگر مادر تو امّ‌البنین مادر من نیست؟ پس مادر من هم مادر توست. ما برادریم. مرا برادر صدا کن.

عبّاس به هق‌هق افتاد. پیشانی بر شانهٔ امام حسین (ع) گذاشت و گفت: - هر وقت توانستم جانم را فدای شما کنم، به خودم جرأت می‌دهم که شما را برادر خطاب کنم. فقط هنگام شهادت.

روایت امیریان پیرامون همین جنس خاص از برادری و اقتضائاتش است. شکوهمند و خاضعانه. در جای‌جای کتاب می‌بینیم که عبّاس به معنی واقعی کلمه، برادری می‌کند، امّا هرگز خود را هم‌ردیف برادرانش، حسن وحسین نمی‌بیند؛ هرچند بر همگان روشن است که او قلب پدرش امیرالمؤمنین است.

فروشگاه کتاب مَدمُلی | کتاب برادر من تویی: زندگی حضرت عباس (ع)

در پایان فتح رود فرات، مولا علی (ع) رو به پسرانش گفت: - حسن و حسین چشمان من هستند، محمّد حنفیه بازوی من، و تو عبّاس…

سپس سر عبّاس را به سمت چپ سینه‌اش فشار داد. عبّاس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمّد حنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: - عبّاس هم قلب امیرالمؤمنین است.

«برادر من تویی» نه پای از دایرهٔ منابع معتبر بیرون می‌نهد، و نه در پرداختِ داستانی کم‌کاری می‌کند؛ و این می‌شود که در آن، داستان و تاریخ دست در دست یکدیگر جلو می‌روند. نویسنده خشت‌خشت وقایع تاریخی را با مصالحی که از زبان و خلّاقیت خود در دست دارد به هم می‌چسباند و ساختمانی یکدست از یک زندگی‌نامه‌ برایمان می‌سازد. گویا در آن سال‌ها، ما نیز در مدینه و مکّه و شام و کوفه و کربلا نفس کشیده‌ایم.

زبان نویسنده هم بسیار روان است و بی‌تکلّف، و هم به‌ خوبی از عهدهٔ انتقال بار عاطفی اثر به مخاطبش برمی‌آید. باری که آمیزه‌ای از هیجان‌های رنگارنگ است؛ غرور، محبّت، عشق، تعصّب، خشم، حسرت، و هرچه به فصل‌ پایانی نزدیک می‌شویم، غم. فصلی که تجّلی اتمامِ برادری عبّاس است برای حسین، و زیباترین صحنه‌ها نیز در همین فصل رخ می‌دهد. فصل سرباختن عبّاس و جان‌دادن در آغوش برادر. و پایان تمام ماجراهای کتاب نیز، آغازِ تنهایی حسین در ظهر عاشوراست، رویاروی دشمن. حالا کمر او شکسته و تنهایی‌اش زخمِ همیشه سرباز تاریخ است که نویسندهٔ «برادر من تویی» نیز در روایتش قصد بستنش را ندارد:

عبّاس به سختی نفس می‌کشید. با صدایی کم‌جان و خسته گفت: - برادرجان، خواهش می‌کنم پیکر مرا به خیمه‌ها نبر. من به سکینه و کودکان قول دادم که برایشان آب ببرم، امّا نتوانستم. من شرمندهٔ آنان شدم.

از گوشهٔ چشم عبّاس چند قطره اشک جوشید. امام حسین (ع) ناله کرد. سر عبّاس را به سینه چسباند. - کمرم شکست عبّاس جان، بی‌پشت و پناه شدم برادرم.

نقد و بررسی از نگین عظیمی

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
سرهنگ ارتش آمریکا: پدافند هوایی اسرائیل قوی نیست
تقلای انگلیس برای تقویت روحیه نتانیاهو
تذکر جدی بی‌حجابی اثرگذاری اجتماعی فروانی دارد
فقط خودمان بودیم!
تصویر امروز ایران، در سخنان چهل سال پیش حضرت آقا
انزوای اسرائیل در حال تعلیق است
اعتراف در خصوص حمله اسرائیل؛ باید منتظر پاسخ فوری ایران باشیم
شهادت عضو دیگر حزب‌الله در جنوب لبنان
واتساپ با قابلیتی کاربردی برای مدیریت بهتر چت‌ها آپدیت شد
شلیک ۱۵۰ موشک از جنوب لبنان به اراضی اشغالی
معاون رئیس جمهور: دولت بر استفاده از نیروهای مؤمن و انقلابی تاکید دارد
امیرعبداللهیان: «وعده صادق» تعریفی نو از موازنه قدرت غرب آسیا ارائه کرد
پرسپولیس به ۴ بانک و استقلال به هلدینگ خلیج فارس واگذار شد
تیم ملی کشتی فرنگی مقتدرانه قهرمان آسیا شد
سردار حاجی زاده روز ارتش را تبریک گفت
رئیس جمهور قهرمانی تیم ملی کشتی فرنگی در آسیا را تبریک گفت
سند ملی «سبک پوشش اسلامی- ایرانی» تصویب شد
۹۵۰۰ فلسطینی در زندان‌های اسرائیل محبوس هستند
حزب‌الله شهرک‌ها و مواضع نظامی اسرائیل را موشک‌ باران کرد
تاکید بر تولید و واردات مناسب در جلسه شورای رقابت با وزیر صمت
صندوق بین‌المللی پول از بهبود نرخ بیکاری در ایران خبر داد
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top