تاریخ انتشار: سه شنبه 1401/06/22 - 11:43
کد خبر: 443844

اثبات علمی وجود خدا

اثبات علمی وجود خدا

این دشمن دین ستیز، در تهاجماتش، البته به حمایت های بیدریغ همدستان خود در درون کشور، و بویژه شبه روشنفکران و استادان غربگرا، هم دلگرم بود ـ همان کسانی که در کسوت معلمی بذر شکاکیت دینی را در دل شاگردانشان می کاشتند و آنان را به الحاد و اباحه سوق می دادند.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ متن یادداشت زیر را صرفا بنا به رسالت رسانه ای خود منتشر کرده و آن را تایید یا رد نمی کند از این رو باب نقد و جواب همه افراد بخصوص کسانی که در این یادداشت از آن ها نامی ذکر شده است در همین رسانه محفوظ است.

در ادامه یادداشت جعفر آقایانی چاوشی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف را می خوانید:

انقلاب اسلامی ایران نه تنها در ایران، بلکه در کل جهان، معنویت و ایمان به خدا را، پس از قرون متمادی،  زنده کرد و نحله های الحادی را یکی پس از دیگری به چالش کشید. متقابلا استکبار جهانی نیز بیکار ننشست و از همان ابتدای انقلاب، تهاجمات گسترده فرهنگی را برای خاموش کردن شعله های آن، آغاز کرد.

این دشمن دین ستیز، در تهاجماتش، البته به حمایت های بیدریغ همدستان خود در  درون کشور،  و بویژه شبه روشنفکران و استادان غربگرا، هم  دلگرم بود ـ همان کسانی که در کسوت معلمی بذر شکاکیت  دینی  را در دل شاگردانشان می کاشتند و آنان را به الحاد و  اباحه سوق می دادند.

دکتر رضا منصوری  استاد باز نشسته دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف،  یکی از همین استادان غربگراست، که دلبستگی اش  به فرهنگ غرب را به وضوح در مقالات و مصاحبه های خود و  بویژه در کتاب 8 جلدی اش که آخرین جلد آن، اخیرا انتشار یافت، نشان داده است. جالب است که دانشگاه صنعتی شریف در روز 25 اردیبهشت 1401، برای این کتاب  که آکنده از اهانت به دین و دانش در ایران است، همایش رونمایی برقرار کرد  و پیشتر نیز  یک روحانی نما در یکی از روزنامه های تهران، به تعریف و تمجید از آن پرداخت .  

آقای منصوری در جای جای کتاب خود، نشان داده است که دل پری از نظام جمهوری اسلامی ایران دارد، مثلا  در دفتر 1 صفحه 212 از کتاب: ایران من، در باره وضعیت دین در  ایران معاصر، چنین عقده گشایی کرده است:
« قرائت حاکم از دین و اسلام در جمهوری اسلامی،  ما را از اصالت اعتقاد دور کرده است، اعتقاد فعال دینی را به رفتارهای انفعالی مداحانه وخرد گریزانه فرو کاسته است و خرد را لگ دمال کرده است.«

 او در دفتر 5  جلد 2  ص 352  علت این ناراحتی خود را از نظام حاکم بر ایران ، بیشتر باز  می کند و در پاسخ به پرسش خبر نگاری که پرسیده بود:

 « علم به این رسیده است که خدا را نه می شود اثبات و نه می توان رد کرد. ما در تمام مدارس و دانشگاه ها و حوزه ها همه نیروی مان صرف اثبات خدا شده است. آیا این امر مانع توسعه نمی شود ؟
چنین  پاسخ داده است:  « موضوع مانع نیست. این نشان عقب ماندگی ماست،  که متوجه علم مدرن و رشد فکری بشر،  نشده ایم. چون علم مدرن کاری ندارد که خدا هست یا نیست».

همانگونه که ملاحظه می شود ، اولا آقای منصوری قرائت حاکم از دین ، در جمهوری اسلامی ایران را ، خرد گریز معرفی می کند و ثانیا   در تایید سوال خبر نگار،  که  می گوید: «  علم مدرن کاری ندارد که خدا هست و یا نیست».   تلویحا  نظر ملحدانه «اثبات گرایان منطقی » را تایید می کند ـ  همان نظری  که کارل هایم (Karl Heim 1874 –1958) یکی از دانشمندان برجسته آلمانی در رد آنها چندین سال پیش چنین گفته بود :« شگفتی های خلقت نه تنها اجازه تصور تاثیر خالق را می دهد بلکه وجود او را ایجاب می کند. » .

آما عداوت  آقای منصوری با دین،  چیزی نیست که به  همین مطالب  شعاری، منحصر شود، او  در این عداوت، پرخاشجو  و مبارز نیز هست، و می کوشد تا ایمان مردم دیندار را ، برای هدف دیگری که متعاقبا به آن می پردازیم  نشانه رود و  به سخره بگیرد. از اینرو در مصاحبه ای که در 24 اردیبهشت 1399 با سایت خبری « یورو نیوز»،داشت وجود «روح» را، که بارها در قرآن کریم بر وجودش تصریح شده  است و اساسا زیر بنای دین را تشکیل می دهد، زیر سوال می برد  ودر باره آن چنین می گوید : « ما در علم مفهوم «روح» را نداریم. بر این اساس برخی معتقدند روح وجود ندارد. اما گزاره «روح وجود ندارد»، یک گزاره دانشی یا مصداقی از همان «دانش علمی» است. این گزاره، یک گزاره علمی نیست؛ چون در علم اساساً مفهوم «روح» وجود ندارد. علم ساختار بسیار مشخص و تعیین‌شده‌ای دارد و در چارچوب ساختارش حرف می‌زند. علم برای پدیده‌های طبیعی مدل می‌سازد  »
همانگونه  که از این مطالب استنباط می شود،  علم در نظر  آقای منصوری ، محدود به  همان «علم تجربی» ، یعنی دانشی   «محسوس و ملموس» است. چنین پنداری که شخص اخیر  از روح  دارد،  سخن  کلود برنارد ( Claude Bernard) پزشک معروف فرانسوی را به خاطر می آورد ، که گفته بود :

« من روح را زیر کارد جراحی ام نیافتم»  (Je n’ai pas trouvé l’âme sous mon scalpel)

 در پاسخ به چنین   کسانی ،  هرگاه علیت را نفی نکنند، باید گفت : « مگر نه  اینست که آثار  در طبیعت دلالت بر مؤثر دارد؟!». همین اندیشیدن از آثار روح است و اندیشیدن به تجربه می آید، پس روح که علت اندیشیدن است ، وجود دارد.

اما  «فیزیکالیسیت »  ها که مادی  صرف هستند با این پاسخ هم متقاعد نمی شوند و با ز هم خواهند گفت : « خود اندیشیدن حاصل فعل و انفعالات امور درونی مغز است»،  یعنی نهایتا خود اندیشیدن را مبتنی بر امور مادی و فیزیکی می دانند و به این ترتیب قائل به وجود روح که امری غیر مادی است نخواهند شد.

این در حالی است که  فیزیکالیسم امروزه با چالش های  بسیار جدی روبروست و دانشمندان برجسته  در اقصا نقاط جهان ، با نگارش کتابها و مقالات متعدد، ثابت کرده اند که اولا  «روح » امری مجرد و غیر مادی و البته اثرگذار در مغز و ماده است و بدین ترتیب رویکردهای فیزیکالیستی از علوم تجربی را کنار گذاشته اند! ظاهرا آقای منصوری هنوزهم  در عالم قرون وسطایی سیر می کند که  با این تحولات بیگانه است!  ثانیا فلاسفۀ علم، به روشنی، نشان داده اند، که حتی علوم تجربی، بی نیاز از متافیزیک و مبانی فلسفی نیستند وکلیه  نظریات علمی  در این حوزه، در ارتباطی تنگاتنگ با  گزاره های غیر تجربی اند. از اینرو با رویکردی که  آقای منصوری در باره علم دارد ، باید مکانیک  کوانتوم و نسبیت، را هم بی اعتبار بدانیم چرا که  هر دو  آنها  مبتنی  بر اصول و مبانی غیر تجربی اند!

 بهر حال با چنین دیدی که آقای منصوری در باره روح  دارد،  تقلیل  «ایمان به خدا» ،  به حد « خرافات عوامانه » از سوی نامبرده هم ،  برای ما  شگفتی زا نخواهد بود ، او در این  باره چنین می گوید:
 « وقتی شما در اضطرار هستید و هیچ راه خرد مندانه ای هم برای حل مشکلاتتان وجود ندارد به چیزی متوسل می شوید؛ این چیز گاهی یک شخص است، گاهی یک درخت که به آن دخیل می بندند، گاهی اعتقاد به خداست و گاهی استخاره. وقتی کسی بیمار است و علم، راه حلی برای این بیمار ندارد او ممکن است به چنین اموری متوسل شود برای کسب بهبودی  ».

این گفته آقای منصوری همان مغالطه مشهور «خلط انگیزه و انگیخته»  است. مغالطه اینطور است که فردی می گوید که چون فلان انگیزه خرافی است، پس آنچه که مقصود و حاصل آن انگیزه است، هم صحت ندارد و خرافی است. ممکن است کسی از روی ترس پناه به خدا ببرد و ما هم بگوئیم ترس مثلا چیز بدی است، اما این مطلب به هیچوجه عدم وجود  خدا  را ثابت نمی کند. گذشته از اینکه بسیاری از افرادی که دانشمند به تمام معنی  بوده اند، و با  دانش  خود دنیا را تکان داده  اند،  تنها بااندیشیدن به آثار خدا در طبیعت به خدا معتقد شده، و ایمان آورده اند و نه چیز دیگر. به عبارت دیگر  این پناه بردن به خدا نه از روی ترس بوده و نه  از حیث  جهل! نمونه بارز چنین افرادی   همانا  نابغه کم نظیر علم فیزیک ماکس  پلانک است که ایمان  محکمی به خدا داشت وشداید زندگی هم از ایمانش نکاست .

به راستی  چرا آقای منصوری، این چنین به مسئله ایمان مردم ایران، حساسیت نشان می دهد و در تضعیف آن تلاش می کند؟ پاسخ این  سوال را می توان در اظهارات فعالان اندیشکده های برانداز استکبار جهانی جست،  که همگی در این نظر  متفقند که ایمان مردم ایران به خدا، از «بمب اتمی»  هم ،  برایشان خطرناکتر است! آری،  به  همین جهت  است که بنا به گفته آیت الله سید محمد مهدی میرباقری  آنان : « به دنبال این هستند که امت‌ها، اهل ایمان نباشند و هدف نهایی آنها در مبارزه با اولیای الهی، گرفتن ایمان مردم می‌باشد ». مگر نه  اینست که همین ایمان مردم ایران به خدا، موجبات  سقوط  رژیم جنایتکار  پهلوی، را فراهم کرد و به دنبال آن استکبار به سرکردگی آمریکا نیز،  ذلیلانه از کشور خارج گردید؟!  اکنون  همین دشمنان، از روی ناچاری، به  این به اصطلاح «دگراندیشان » داخلی، پناه آورده اند، تا شاید  از  طریق آنان  بتوانند آب رفته را، به جوی باز گردانند!

زیرا اگر  به تیتر مصاحبه آقای منصوری، دقت کنیم که می گوید: « کرونا به دین لطمه زد»، بهتر می توانیم  به علت اصلی این  مصاحبه چالش بر ا نگیز پی ببریم.  

  شبهه بسیار ماهرانه طراحی شده است! این همان شبهه دیرین زنادقه و دهریون، در مسئله شر است که  می گفتند :«اگر خدا هست، پس چرا جلوی بیماری ها و بلا یای طبیعی را نمی گیرد؟». آقای منصوری البته، این شبهه را زیرکانه به روز  کرده و از ویروس کرونا  که  احتمالا محصول  آزمایشگاه های نظامی آمریکا است، علیه خدا پرستی  بهره برده است! متاسفانه همه مردم هم فیلسوف و متکلم نیستند،  تا با پاسخ مقتضی  به گوینده اش، مشت او  را باز کنند. بنابر این عده ای غفلتا در دام این مغلطه گرفتار می شوند و احیانا از افکار غلط این استاد باز نشسته، پیروی می کنند! به محض اینکه این مغلطه جواب داد،  نوبت  به میوه  چینی او  می رسد،  او این بار انگشت روی نقطه اصلی می نهد و دقیقا همصدا با آمریکا و اسرائیل می گوید:« از دید من اینکه ایران به سمت هسته‌ ای رفته است به دلیل نا آگاهی از مفهوم قدرت در دنیای مدرن بوده است؛ بعلاوه‌ی نا آگاهی از علم و فناوری. این دو با هم ترکیب شده است و ما را به‌ اینجا رسانده؛ ما لازم نیست که دیگر ادامه دهیم. کما اینکه ایران و رهبرش رسما اعلام کرده‌اند که [ایران ] نمی‌خواهد هسته‌ای شود –به معنای تسلیحاتی‌اش- بنابراین لازم نیست ما اینهمه هزینه کنیم. ببینید ایران چقدر ضررکرده است ...  ».  با چنین گفتاری آقای منصوری نا خود آگاه ،  خود را لو می دهد و ما را به عمق اندیشه اش رهنمون می سازد تا متوجه شویم که « اینهمه آوازها از شه بود» و استاد باز نشسته دانشگاه ، هر چند تلاش کرده بود که نقش خود را خوب بازی  کند، ولی از پس آن بر نیامده و خیلی زود مشتش را باز کرده است!

 باید از آقای منصوری  که  اینک به بلند گوی دشمن، تبدیل شده است،  پرسید : «اگر فناوری هسته ای بد است، پس چرا دول قدرتمند جهان، همگی  آن را  در اختیار دارند؟!». وانگهی  نیازی به  توضیح نیست که این فناوری یکی از مهمترین دستاورد های بشری  است، که آینده جهان از هر نظر در گرو آنست. اگر شما  واقعا خود را ایرانی می دانید چرا در مقابل پیشرفت علمی ایران موضع می گیرید و حرفهای رهبر معظم انقلاب را، تحریف می کنید؟  کی رهبر انقلاب علیه فناوری هسته ای صحبت کرد؟ اتفاقا رهبر حکیم و دور اندیش، بیشتر از همه رجال سیاسی، ایران  را به سوی  فناوری هسته ای سوق داده است . مخالفت معظم له تنها در ساخت و استعمال بمب اتمی بوده است، که آن موضوعی کاملا جداگانه است.

خواننگان محترم با اندک تاملی در اندیشه های آقای منصوری به راحتی می توانند با سرچشمه غیر دینی و غیر ملی  آن آشنا شوند. با اینحال او خود نیز در آثارش گهگاه ، معلمین معنوی و مرادهایش را معرفی میکند، که یکی از آنها  دکتر تقی ارانی ،  ایدئولوگ حزب خائن و دین ستیز توده است! او در باره  این الگوی علمی خود، در دفتر 6 صفحه 109 اینگونه  داد سخن داده است :

« دکتر تقی اِرانی، یک کمونیست مشهور بود  که در زندان رضاشاه پهلوی کشته شد... دکتر جلالی زحمتی بسیار با ارزش کشیده است تا این شخصیت بی بدیل تاریخی را دوباره به ما بشناساند... اِرانی شخصیتی متفاوت و بینشی مدرن از علم دارد... بینش او در مورد علم همان چیزی است که امروزه فقدان آن را به شدّت حس می کنیم.«

از اینجا  پیداست که علمی که مورد  نظر آقای منصوری است، همان علم برخاسته  از دنیای  سکولار  است که با نفی معنویت در اروپا آغاز گردید و انسان ها را به وادی پوچی سوق داد. برتراند راسل     (Bertrand Russell,1872-1970) که خود فیلسوفی ملحد و قربانی این دنیای خالی از معنویت  بود، بهتر از هر منتقد دیگر ی بر نقش مخرب علم کنونی، برای جامعه، معترف بود و در مذمت آن چنین گفته بود: « جهانی بی هدفتر ، بی معنا تر  از آن، که علم صرفا مبتنی بر محسوسات  فرا روی  اعتقاد مان می گشاید وجود ندارد. در چنین جهانی، آرمانهای ما باید جایی بیاید، اگر جایی باشد. انسانی که محصول علتهایی است که به هدفی که به آن دست می یافته، هیچ آگاهی  نداشته است. مقصود اینکه منشا او، رشد او، امید هایش، بیم هایش،عشق هایش و معتقداتش  چیزی جز نتیجه  اجتماع تصادفی  اتم ها نیست...اینها ...تقریبا به اندازه ای قطعی است که اگر هر فلسفه ای منکر آن شود نمی تواند امید دوام داشته باشد ».

در اینجا ممکن است این سوال مطرح شود که علم تجربی به تعبیر امثال آقای منصوری چگونه می تواند در نابودی آرمانهای انسانی موثر افتد؟ در پاسخ باید گفت که «انسان موجودی روان مند است که اوصافی چون : غم و شادی، احساس یاس و امید، احساس غربت و تنهایی و...توصیف گر این بخش از وجود آدمی است....وجود اینها نشان دهنده امری غیر مادی  به نام نفس در حیات آدمی است. ..از دست دادن و فاصله گرفتن از خالق، چه در نظر و چه در عمل،  تحت تاثیر محدود کردن نظام فکری  به روش تجربی، می تواند بن بست هایی را برای انسان، ایجاد کند. در هستی شناسی الحادی، زندگی انسان  محدود به ساز و کار های عوامل مادی  و طبیعی است و در چنین وضعیتی، خود را در مقابل شرایط تلخ  و دشوار، تنها و بی کس می بیند. در مقابل، در هستی شناسی الهی، انسان  در همه شرایط ، چه تلخ و چه شیرین ، با تکیه بر قدرتی که بر ایمان بر خداوند استوار است، خود را از کبر و یاس،   که منشاء  بحران های دیگری در انسانها می شود، ایمن می کند:  الا بذکر الله تطمئن القلوب ( به درستی که دلها با یاد خدا آرامش می گیرند)  »

آری! در این جهان بی هدف و بی معنا به تعبیر راسل ، فقط و فقط  گزاره های برخاسته از محسوسات،  باید گزاره های علمی شمرده  شوند و آنهایی که  مرتبط با متافیزیک  و ادیان آسمانی  اند  « شبه علمی» و در ردیف خرافات در آیند،  تا مردم جهان را ، چه در شرق و چه درغرب، از دین و متافیزیک منزجر گردانند، تا بدان حد که  استاد باز نشسته دانشگاه شریف به صراحت بگوید:

« گزاره، روح وجود ندارد، یک گزاره دانشی یا مصداقی از همان  دانش علمی است». یعنی متافیزیک دینی شامل خدا شناسی، توحید ، نبوت و معاد  که همگی مفاهیم عقلی و فرا حسی است، چیزی جز  «شبه علم» و در ردیف خرافات نیست!

بررسی عمیق  اندیشه سیاسی و دینی آقای منصوری، موضوع  بحث ما نیست و فرصت دیگری می طلبد، غرض ما در این مقاله تنها رد ادعای شخص اخیر،  دایر بر «خنثی بودن موضع علم در موضوع خدا و متافیزیک» است. بدین معنی که نخست این مغالطه  منطقی را که  ریشه در «حلقه وین» دارد،  شناسایی می کنیم و آنگاه با دلایل متقن  به ابطالش می پردازیم و در بخش دوم مقاله  کتاب مهمی را برای اثباتی کاملا علمی  از وجود خدا، ارائه می دهیم ، تا  این ادعا را  از اساس باطل سازیم.


1. اثبات گرایی منطقی در حلقه وین

در اوایل  قرن بیستم و پیش از جنگ جهانی اول ، عده ای از فلاسفه تحلیلی در اروپا، طی جلساتی در وین  به تاسیس مکتبی در زمینه شناخت پرداختند که از آن به « حلقه  وین » یاد می شود.  طبق نظر این فلاسفه معرفت درست از جهان تنها از طریق تجربه حسی به دست می آید و تاملات ذهنی در رابطه با پدیده ها ، بی اساسند. بنا بر چنین رویکردی، هر گزاره ای که بخواهد معنای شناخت شناسانه به خود بگیرد، باید یا تحلیلی باشد و یا تحقیق پذیر تجربی. گزاره ای که تحلیلی باشد صرفا بر پایه منطق قابل تحقیق است و صدق و کذب آن تنها بر اساس قوانین منطق کشف می شود و نه با مراجعه به عالم  خارج. گزاره های تحقیق پذیر اما، در ارتباط مستقیم با امور واقعی  قرار دارند و صدق و کذب آنها نیز با آزمون  در  عالم خارج  حاصل می شود.

هدف مهم حلقه وین، بی اعتبار کردن  مباحث مربوط به متافیزیک بود؛ و چون این حلقه  با تاثیر پذیری  از کارناپ  (Rudolf Carnap 1891–1970) بر این عقیده بود که گزاره ای علمی است، که قابل اثبات تجربی باشد، و الا علمی نخواهد بود، و چون گزاره های متافیزیکی یا اخلاقی این قابلیت را  نداشتند  بالطبع از سوی «حلقه وین»  علمی شمرده نمی شدند. این حلقه در اهداف کلی خود با چالش های متعددی مواجه شد و انتقادهای  تند و تیزی را تحمل کرد تا آنکه آیرA.J. Ayer (1910–1989)) یکی از فلاسفه  این حلقه اعتراف کرد : « تصور می کنم مهمترین نقایص [ اثبات گرایی منطقی ] آن بود که تقریبا تمام آنها غلط بوده است  ».


1.1    روش ابطال پذیری پوپر

کارل پوپر      ( Karl Raimund Popper   1902 – 1994)   از موسسان حلقه وین نبود ولی تعلق خاطری به این حلقه داشت و برای برون رفت آن از بحران، «روش ابطال پذیری»،  خود را در  تشخیص نظریه های درست از نادرست ، ارائه داد و در کتابی تحت عنوان: حدس ها و ابطالها  ، منتشر کرد.


طبق روش پوپر علم مجموعه ای از حدس ها و ابطال ها است ، حدس هایی  پیشنهاد می شوند، بدون آنکه  راه و روش کشف آنها کمترین اهمیتی داشته باشند.آنگاه این حدس ها به معرض آزمون گذاشته  می شوند تا تجربی بودن و علمی بودن آنها محرز گردند. هر گاه نظریه ای به محک تجربه در آید، در صورتی آن نظریه درست خواهد بود که ابطال پذیر باشد. برای اینکه تفهیم روش ارائه شده پوپر برای درستی نظریات علمی، برای خوانندگان آسان شود، می توان آنرا  به  «نظریه تکاملی داروینی»  تشبیه کرد، که بر اساس آن ، موجوداتی که نمی توانند خود را با محیطشان وفق دهند، از میان می روند و جای خود را به موجودات دیگری می دهند که توانایی تطبیق با محیطشان را دارند.
از باب مثال نظریه : « آب  در 100 درجه به جوش می آید »  مدعی است که در هر نقطه از زمین ودر هر زمانی هرگاه آب را بجوشانیم در 100 درجه به جوش می آید. به عقیده پوپر این نظریه علمی است، زیرا ابطال پذیر است. بدین معنی که ممکن است در جایی آب در 80 درجه به جوش آید. و در این صورت نظریه مورد بحث از گردونه خارج شده و نظریه جدید جای آنرا می گیرد.


پوپر با این روش شک گرایانه و سلبی خود، در کتاب: حدس ها و ابطال ها ، گزاره های متافیزیکی  از قبیل  اثبات وجود خدا  را نیز غیر علمی نامیده و چنین نوشته است:

« شیطان یک گزاره ما بعدالطبیعی دروغ  و نا درست است و هیچ مشاهده ای در این جهان نمی تواند درست بودن آنرا اثبات کند. گزارش  در باره روح بشر به همان اندازه بی معنی است که گزارش در باره خدا ».
خوانندگان گرامی اکنون متوجه می شوند که آن ادعای آقای منصوری در باره روح و خدا، دقیقا ریشه در کتاب پوپر دارد، که کاملا مستقل از متافیزیک است.

در نقد این اندیشه  پوپر، کافی است اشاره کنیم که « متافیزک معرفت به اصول کلی است که همه اشیا  ضروتا ، به نحو مستقیم و یا غیر مستقیم بر آن مبتنی است و در غیاب آن هر معرفت دیگری که فاقد این اصول باشد،هرچند که استقلالش بیشتر می شود ولی به همان اندازه قلمرو و عمقش را از دست می دهد. به همین دلیل همه علوم رسمی غربی تنها با ظاهر سرو کار دارند. این علوم تلاش می کنند تا جزئیات بیشتری در باره عالم واقع به دست دهند ، ولی هرگز در باره سرشت حقیقی اشیاء  چیزی به آدمی نمی آموزند. این علوم رسیدن به سرشت حقیقی اشیا را غیر ممکن اعلام می کنند تا از این رهگذر ناتوانی خود را موجه جلوه دهند ». محدود کردن علم به تجربه ، داستان معروف مولوی را در مثنوی به خاطر می آورد که  اشخاصی در شب تار،  فیلی را لمس می کردند. هرکس تجربه حسی خود را به درستی از بخشی که لمس کرده بود بیان می کرد ولی در مجموع هیچیک موفق به کشف خود فیل نشدند. مولوی در پایان داستان اینگونه نتیجه می گیرد:

در کف هرکس اگر شمعی بدی                                                    اختلاف از بینشان بیرون بدی
چشم حس همچون کف دست است و بس                                         نیست کف را برهمه او دسترس

  بزرگان علمی  ما  از دیر باز تاکید  کرده اند، که دانش بشری اعم از علم تجربی است و انسان نباید خود را از دانشی که ظاهرا به تجربه در نمی آید و از طریق استدلالهای عقلانی اثبات می شود محروم کند.

بنابراین اثبات نادرستی ادعای پوپر، نادرستی ادعای  دکتر منصوری را نیز در برمی گیرد. البته پوپر بعدها بیان کرد که بسیاری از حوزه های معرفتی بشر مثل اخلاق و ادبیات و غیره اگرچه ملاک ابطال پذیری را ندارند ولی ارزشمند هستند. اما باید متذکر شد که روش ابطال پذیری پوپر،  حتی در باره پدیده های طبیعی نیز، کارایی خود را از دست داده است که ما در زیر این موضوع را عمیقا مورد بررسی قرار می دهیم:
 

 

  1.  یک نظریه علمی، هنگامی که با یک آزمون مشاهدتی در تناقض قرار می گیرد درحکم قضیه ای ساده نیست که بتوان به راحتی آن را ابطال کرد، بلکه  مجموعه پیچیده ای از اصول و قوانینی است که  ساختاری منطقی و در هم تنیده  دارد، و بنابر این با  گزاره ها و قوانین دیگری در درون خود  مرتبط است.


2.    نظریه ای که در طی قرون متمادی درستی اش محرز گردیده است، ضرورتی ندارد که برای بقای خود از پس همه آزمون های آینده نیز بر آید. در چنین حالتی علم عبارت از آزمایش  و خطای ساده ، و یک رشته حدس ها و ابطال ها، خواهد شد. برای مثال  این گزاره  که « تمام قوها سفیدند» ممکن است با کشف یک قوی سیاه باطل شود، ولی چنین آزمون و خطایی کم مایه، در جایگاهی نیست تا الگویی برای رد  قوانین و نظریات  عمیق علمی شود. مثلا قانون جاذبه عمومی که در طول قرون درستی اش به ثبوت رسیده است، هر گاه در جایی جواب ندهد باید در دقت آزمون شک کرد و نه در درستی این قانون. اتفاقا همین موضوع در سال 1846 روی داد و آن هنگامی بود که منجمان متوجه شدند که مدار سیاره اورانوس، بدانسان که در مکانیک نیوتن پیش بینی شده رفتار نمی کند. هر گاه این منجمان  با معیار پوپر  به این تناقض نگاه می کردند،  قطعا قانون جاذبه عمومی نیوتن را باطل و از رده خارج می کردند. اما آنها تلاش کردند که به دنبال دلایل این تناقض روند و ازقضا متوجه شدند که علت این تناقض وجود سیاره نپتون در نزدیکی مدار اورانوس است. این سیاره تا آن زمان هنوز کشف نشده بود (شکل 1).

 
شکل 1: با کشف سیاره نپتون علت بی نظمی  مدار سیاره اورانوس مشخص شد و قانون جاذبه عمومی به قوت خود باقی ماند

به همین دلیل  اگر قانون : « آب  در 100 درجه به جوش می آید» در یک شرایط خاصی با تناقض مواجه شود، این قانون را نمی توان باطل اعلام کرد، باید در دقت مشاهده خود و یا ماهیت مایعی که شباهت به آب دارد،  شک نمود. نتیجه ای که از این بحث میگیریم آنست که روش ابطال پذیری حتی برای پدیده های طبیعی هم ، قابل اعتنا نیست چه رسد به مسائل مربوط  به متافیزیک. این روش بجای آنکه دانش ما را افزون کند با نگاه شک گرایانه خود، دامنه معرفت شناسی را محدود و از اکتشافات علمی جلوگیری می نماید. چرا که دانشمندان گذشته  تنها با اثبات پذیری و به کمک روش های مختلف همچون قیاس، تمثیل، تشبیه و آزمون های تجربی به اکتشافات گونه گون رسیده اند. وانگهی همانگونه که پیشتر اشاره شد پوپر متافیزیک را مهمل و از دایره علم  خارج می کند ، حال آنکه زیر بنای فیزیک را اصول(پوستولا های) متافیزیکی تشکیل میدهند. و در صورت رد متافیزیک ، اساس فیزیک هم درهم می ریزد. مهمتر از همه این نقایص،  نگاه سلبی و شکاکانه پوپر، به علم است ، که رسیدن به حقیقت را تقریبا نا ممکن می سازد. از دیدگاه پوپر همه فرضیات و قوانین علمی احتمالی است و ما هیچگاه به حقیقت نمی رسیم. در حالیکه اکتشافات و اختراعات  دانشمندان گذشته، خلاف این نظر را می رسانند. با این حساب اگر دانشمندی به تغییر پذیری قوانین علمی معتقد باشد دیگر به هیچوجه نمی تواند دستاوردی علمی داشته باشد.وانگهی  دانشمندان بزرگ  آنچنان به درستی نظریاتشان  ایمان داشتند که تاییدات آزمایشگاهی بعدی هم آنان را  چندان خوشحال نمی کرد.  از باب مثال هنگامی که به آلبرت اینشتین خبر دادند که ادینگتون نظریه نسبیت عام را او را در طی آزمایشی تایید کرده است، اوپاسخ داد : «اگر آزمایش ادینگتون هم نظریه  مرا تایید نمی کرد باز هم نظریه ام درست بود».  

 

2.1 رد ادعای پوپر درباره گزاره های متافیزیکی

آنچه که در باره روش ابطال پذیری پوپر گفتیم، به همان اندازه می توانیم در باره ادعاهایش در باره گزاره های متافیزیکی بگوییم. و بی اساس بودن آنها را ثابت کنیم. زیرا پوپر همانند همه پوزیتیویست های زمانش علم را تنها در دایره دانش تجربی و عینی محدود می کند. در صورتی که دانش تجربی تنها یک شاخه علم است، شاخه دیگر آن متافیزیک است.که موجودات و مفاهیم مخصوص خود را دارد. برای شناخت این موجودات و مفاهیم باید علاوه بر روش تجربی ، از براهین عقلی نیز بهره برد. همانگونه که پیشتر اشاره شد امروزه  مشخص شده است که نظریات علمی صرفا دربردارندۀ گزاره های تجربی و عینی نیستند بلکه حاوی مبانی و پیشفرضهای متعدد فلسفی و غیر تجربی اند که اگر بخواهیم ارزش گزاره های متافیزیکی را کنار بگذاریم در واقع اعتبار نظریات علوم تجربی را زیر سوال برده ایم. بنابر این ادعای پوپر دایر بر اینکه چون خدا و روح دیدنی و قابل رویت نیستند پس اثبات پذیر هم نیستند ، حرفی بچگانه و ریشه در جاهلیت دارد. خدای دیدنی دیگر خدا نیست .میدانیم که  بنی اسرا ئیل  پس از آنکه از دست فرعون خلاص شدند و همراه حضرت  موسی علیه السلام راه فلسطین را در پیش گرفتند،  در مسیر راه، قومی را دیدند که با خضوع خاصی، اطراف بتهای  خود را گرفته اند  و آنها را می پرستند. افراد جاهل و بی خرد به  حضرت موسی گفتند  برای ما نیز معبودی قرار ده همانگونه  که آنها (بت پرستان)  معبودانی دارند.
2. نگرش دیگری به علم


1.2.نقد  علم تجربی


کشفیات دانشمندان برجسته در علوم مختلف آنان را با مشکلاتی درتعریف رایج از علم مواجه ساخت و وادارشان کرد تا بگویند که علمی که از آن به «تجربی »  یا ساینس  (Science) یاد می شود قادر به پاسخگویی به بسیاری از پدیده های طبیعی نیست. مثلا مارگنو  فیزیکدان وفیلسوف علم آلمانی ـ آمریکایی در باره علم تجربی چنین گفته است: « علم به دین نیاز دارد که مبدا و موفقیت هایش را توجیه می کند. من هنگامی که در سال 1932 در موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون تحقیق می کردم ، این دیدگاه را با اینشتین مطرح کردم و تعبیر او را خوب به یاد دارم که گفت: کشف یک قانون بنیادی تایید  شده طبیعت، الهامی از خداست ».  این گونه انتقاد ها از سوی نام آوران علم معاصر ، امکان حرکت معکوسی را فراهم می آورد، تا باز سازی  معرفت علمی، بر اساس  مبانی اصول متافیزیکی، و وحی ادیان ابراهیمی،  صورت گیرد. در این رویکرد  معرفت علمی علاوه بر امور حسی و تجربی، مفاهیم متافیزیکی و دینی را نیز، در بر می گیرد. هماگونه که  دانشمندان اسلامی  عموما و ابن سینا خصوصا  در گذشته از چنین روشی بهره  می برده اند. ابن سینا  در کتاب مباحثات  و نیز منطق شفا، علم را اولا  و بالذات «معرفت عقلی »می داند و ثانیا از نظر او «معرفت حسی»  در پوشش دانش عقلی می تواند  مفهوم واقعی اش را ، پدید آرد .

ذکر این نکته ضروری است که عقل در نگاه دانشمندان اسلامی مراتب خاص خود را داراست که به طور کلی به عقل جزئی و عقل کلی تقسیم می شود. عقل کلی  که ارتباط تنگاتنگی با متافیزیک و عالم معنا دارد همان  است که ذاتا در نهاد آدمی وجود دارد و به میزانی که به خدا تقرب جوید شکوفا تر و بارور تر می شود. عقل جزئی  که از آن به عقل معاش و یا عقل حسابگر هم تعبیر می شود برعکس  بریده از وحی است و نقش چندانی در رهبری آدمی ندارد. هم به این جهت است که مولوی در بیت زیر به زیبایی آن را تصویر کرده است:

عقل جزئی ، عقل را بد نام کرد                کام دنیا،  مرد را ناکام کرد

عقل مدرن غربی که منشا  علم تجربی امروزی غربی است، تحقق نازلترین صورت عقل جزئی، است که پس از رنسانس در اروپا سیطره یافت. این عقل چون بریده از عالم معنا و وحی است، در اسارت نفس اماره است.  مثلا پزشکی را می بینیم که بهتر از هرکس دیگر با مضرات جسمی و روانی مشروبات الکلی آشناست ولی بخاطر تبعیت از نفس اماره آنرا می نوشد. همچنین دانشمندانی با نبوغی خارق العاده ، هسته اتم را می شکافند و از آن بمب اتمی می سازند و هنگامی که این بمب بر سر هزاران مرد و زن بیگناه فرو می افتد و آنان را نابود می کند، هیچگونه عکس العملی از این کار در وجودشان دیده نمی شود.


2.2.اثبات علمی وجود خدا

برای اثبات وجود خدا نیازی نیست که به براهین غامض علمی بپردازیم، می توان این کار را بوسیله روشهای ساده نیز دنبال کرد . پر واضح است امروزه فرهیختگان جوامع مختلف به ادعا های پوپر و مقلدان ایرانی اش  همچون منصوری پوزخند می زنند. در سال 2021  کتابی به زبان فرانسه تحت عنوان:                         

Dieu, La Science, Les Preuves, L’aube d’une Révolution   (خدا، علم ، دلایل ، طلوع  یک انقلاب)

در 577 صفحه منتشر شد  که استقبال  گرم  خوانندگان را در پی داشت.  این کتاب نه به وسیله  متالهین و اهل فلسفه ، بلکه از سوی دو فیزیکدان نامی  به نامهای میشل ـایو بولوره    و اولیویه بوناسی  در طول سه سال پژوهش و با همکاری بیش از 20 دانشمند و متخصص عالیرتبه به رشته تحریر در آمده است که با دلایل کاملا علمی  یعنی فیزیک، شیمی  و اختر فیزیک  به اثبات وجود خدا پرداخته است . ما خود نیز اثباتی کاملا علمی بر وجود خدا در دست نگارش داریم که به زودی آنرا در یک مجله کاملا علمی به چاپ خواهیم رساند. زیرا این بحث خارج از موضوع   این نشریه است.
در خاتمه وظیفه خود می دانم از دوستان  عزیزم آقایان   دکتر سید محمد علی حجتی استاد دانشگاه تربیت مدرس  و دکتر یاسین جمالی که این مقاله را با دقت مطالعه کردند و تذکرات بسیار سودمندی دادند تشکر کنم.

 

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
محمد عمارتی
1401/06/26 - 15:23

سلام . گالیله دوستی داشت که معتقد به خدا نبود روزی اورا دعوت کرد تا پلانتاریوم خود را به اونشان دهد دوست گالیله با دیدن پلانتاریوم شگفت زده شد و گفت چه کسی اینرا ساخته است گالیله گفت هیچ کس دوستش گفت مگر میشود این دستگاه بدون سازنده باشد گالیله گفت تو میگویی این دستگاه سازنده ای دارد پس چطور میگویی زمین و سیارات و آسمانها خود به خود به وجود آمده است .دوست گالیله با این استدلال به خدا ایمان پیدا کرد.
حقیقت
1401/06/27 - 17:15

این وضعیت اسفناک جریان فکری حاکم بر دانشگاههای ماست... آقای منصوری یک نمونه بارز است که با چنین تفکری سکاندار قانون گذاری و مدیریت جریان علمی کشور در وزارت عتف بعنوان معاون پژوهشی بوده است و امروز هم بیشترین نفوذ را دارد.... همانطور که جناب دکتر چاوشی در این مقاله بخوبی مطرح فرموده اند تصویر نادرست و انحرافی اقای منصوری از علم تجربی و ساده لوحانه بودن حذف نسبت داشتن علم با واقعیت که وی انرا قراردادی گری نام میگذارد از طرفی با حذف ارزش و قداست علم انرا به پست ترین موضع خود میرساند که آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و علمی بسیاری دارد که امروز گریبان گیر فضای علمی کشور است و از طرف دیگر این برداشت غلط مغرضانه یا جاهلانه مقدمه را برای برداشتهای الحادی و سکولار فلسفی از علم غلط برداشت شده باز میکند تا آنجا که فردی بحساب علم بگوید روح و خدا وجود ندارد....
دانشجو
1401/06/27 - 17:55

مقاله وزینی بود. متاسفانه آقای منصوری یکی از بی سوادترین اساتید فیزیک ایران است. کلاس های درس او و همینطور تسلط اندک او در فیزیک نشان از این دارد. حیف وقت که صرف پاسه به اباطیل ایشان می شود. ایشان همچنان در قرون گذشته سیر میکند و از تحول دنیای غرب مدرن بی خبر است!
عباس
1401/06/29 - 18:27

رویکرد پوزیتیویستی به علم نه تنها کمکی به رشد علم نکرده بلکه با نگاه به تاریخ علم و ریاضیات عمدتا با پژوهش هایی روبرو هستیم که مفاهیم نظری و مابعدالطبیعی به کمک رازگشایی و توسعه مرزهای دانش بوده است.
با نقدهای خوبی که در مغرب زمین بر نگرش پوزیتویستی و علم زدگی شده امروز بر اهل معرفت معلوم است که مسائل انسان امروز با نگرشی چندوجهی و پیچیده قابل حل است و نه نگاه صرف علمی و تجربی.
دانشمندان بسیاری بوده و هستند که خداپرست بوده و از طریق علم کمک به شناخت آیات و نشانه های عظمت هستی و هستی آفرین کرده اند و حتی دانشمندان ملحد هم گرچه در ظاهر به خدا اعتقادی نداشته باشند ولی در وجدان خود این عظمت را می بابند و بر آن سجود می کنند و همین خضوع آنان در برابر حق عین خداپرستی است چه بدانند و چه ندانند
تورهای مسافرتی آفری
۵۰۰ هزار متقاضی طرح نهضت ملی مسکن خانه‌دار شدند
پیگیری آخرین وضعیت وقوع سیل در سیستان و بلوچستان از سوی رئیسی
رئیسی: دولت در تامین مسکن خود را همراه جوانان می‌داند
امیرعبداللهیان: هیچ دولتی در مقابل حمله به سفارت خود ساکت نمی‌نشیند
پرسپولیس صدرنشین شد
کاپیتان پرسپولیس مصدوم شد
اتفاقی عجیب در آبادان؛ پرسپولیس مقابل نفت هیچ هواداری در ورزشگاه نداشت
وزیر ارتباطات: ۵۰ درصد به سرعت اینترنت افزوده می‌شود
امیرعبداللهیان: با شدت بیشتری به هرگونه خطای محاسباتی رژیم اسرائیل پاسخ می‌دهیم
سخنگوی کابینه اسرائیل: حمله ایران به ما «بی‌سابقه» بود
دیدار و گفت‌وگوی امیرعبداللهیان با وزیر خارجه مالت در نیویورک
گوترش: توقف درگیری‌ها در غزه از تنش‌های گسترده در خاورمیانه جلوگیری خواهد کرد
سیاستمدار اسرائیلی: در یک قدمی رسوایی هستیم، نه پیروزی
اعلام نتایج آزمون آموزگاری تا پایان فروردین
اصلاح احکام رتبه‌بندی ۱۰۰ هزار معلم بازنشسته
امدادرسانی به ۵۳۰۰ نفر در ۸ استان جنوبی
مدیرعامل شرکت واحد:جای خانم ها و آقایان در اتوبوس‌های BRT تغییر می‌کند
جلال ملکی: آتش سوزی در پایانه شرق نبود؛ انفجار صحت ندارد
فوری/ انفجار مرگبار در ترمینال شرق تهران/ چند نفر کشته شدند؟
حادثه در پایانه شرق تهران در اثر انفجار کپسول گاز
واکنش متفات معاون وزیر ورزش به گشت‌ ارشاد +عکس
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top