به گزارش گروه بین الملل «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ نظم نوین جهانی اصطلاحی است که در مدت یک قرن گذشته، در ادبیات سیاسی جهان مطرح شده و بارها و بارها مورد بررسی، بازبینی و بهروز رسانی قرار گرفته است. بررسی این ادبیات، چنین مشخص میکند که این مفهوم اولاً یک مفهوم کاملاً واقعی، جاری و پذیرفته شده از سوی سیاستمداران و استراتژیستهای مطرح جهان است و ارتباطی به دیدگاههای خاص نظیر توهم توطئه و ... ندارد؛ ثانیاً شامل موقعیتسنجی و آیندهشناسی کاملاً دقیق از جهان مطلوبی است که چندین کشور و مجامع مختلف بینالمللی، تحقق آنها را پیگیری مینمایند.
بهعبارت دیگر، جریانات فعال بینالمللی که بهدنبال ایجاد نظم نوین جهانی هستند، دقیقاً میدانند که چه چیزهایی را میخواهند و چه چیزهایی را نمیخواهند. بدین معنا که غرب در تلاش است که ابتدا موانع تحقق نظم نوین جهانی را برطرف نموده و از این گذر، مطلوبات خود را عملیاتی و اجرایی سازد.
شاید بهتر باشد ابتدا در خصوص نظریه پردازان که متولی تفکر و اجرای نظم نوین جهانی هستند صحبت شود تا بر اساس آن بتوان مبانی فلسفی، نظری، عملی، اهداف اصلی آنها و ... را دریافت. برای شناخت برخی از ابعاد و جوانب نظم نوین جهانی از جمله هویت بازیگران آن میتوان کتاب تاویستاک به قلم جان کلمن (از افسران سازمان MI6 بریتانیا) را یکی از دقیقترین و جامعترین آثار این حوزه دانست که در ایران با نام «اشراف سیاه» ترجمه و منتشر شده است. کلمن در کتاب مذکور به سازماندهی ساختار قدرت در جهان پرداخته و مجامعی نظیر کمیتهی 300، بیلدربرگ، باشگاه رُم و ... را معرفی مینماید.
عموم افراد عضو این مجامع، خاندانهای فوق ثروتمند و دارای نفوذ بینالمللی میباشند که برخی از آنها امکان اثرگذاری بر سیاستهای یک کشور بزرگ را دارند که خانوادهی راکفلر و روچیلد از این دست میباشند. هنری کیسینجر دیگر نظریه پرداز این حوزه در کتاب «نظم جهانی» خود مینویسد: «در واقع هیچوقت نظم جهانیِ واقعاً جهانی وجود نداشته است.» با این حال در دورههایی یک نظم و نظام غالب وجود داشته است که نخستین مورد آن در دوره جدید و تحت عنوان «نظم جهانی» به چهار قرن پیش بازمیگردد. در میانه قرن هفدهم و پس از جنگهای مذهبی 30 ساله در اروپا، نمایندگان کشورهای بزرگ اروپا در سالن شهرداری شهر مونستر آلمان گردهم آمدند و پیمان وستفالی را امضا کردند. این پیمان اولین نظم جهانی را شکل داد در حالی این پیمان و وضعیت پس از آن، نخستین نظم جهانی نامیده میشود که مردمان و حکومتهای مستقر در دیگر قارههای زمین، نه تنها دخالتی در شکلگیری آن نداشتند بلکه حتی بسیاری از آنان از این موضوع بیخبر نیز بودند.
الکساندر دومارانش رئیس اسبق دستگاه اطلاعاتی فرانسه از دیگر نظریه پردازان این حوزه است. وی شرایط جهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی را با عنوان «جنگ جهانی چهارم» نامگذاری کرده و دشمن اصلی دنیای غرب را «ایرانیان شیعه» میداند. برای نمونه، او در کتاب جنگ جهانی چهارم اذعان داشته است:
ایران که توسط مذهب اسلام شیعی هدایت میشود درست در آسیبپذیرترین قسمتهای مرز جنوبی شوروی واقع است. در نتیجه سالهاست که کرملین این خطر را دریافته است و سعی در نزدیکی به حاکمان ایران داشته است … کرملین بیشتر از ما از روحانیون ایران میترسد. بنابراین اقدامات روسها اگر چه به زحمت نتیجهبخش و موفقیتآمیز بوده تماماً تلاشهایی برای سازماندهی و جذب ردههای پایینتر در ایران بوده است.
آنها افراد سرسخت خاورمیانه هستند که وقتی دارای احساس مذهبی میشوند دو برابر خطرناکتر میشوند. حالا درک آنها، مطالعهی آنها و نبرد با آنها در سطوح مختلف، نسبت به هر زمان دیگری از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنا به تمامی این دلایل در حال حاضر ایرانیان چند برابر خطرناکتر هستند. ایرانیان شیعه به خوبی برای درگیری که همیشه بخش جداییناپذیر تاریخ، فرهنگ و مذهب آنها بوده است، آماده شدهاند.
در نهایت دومارانش با این جملهی کلیدی، توصیف هستهی مرکزی جبههی دشمن در جنگ جهانی چهارم را به پایان میرساند: امروزه ایران وطن کسانی است که هنوز منتظر ورود امام دوازدهم هستند و هنوز از نام علی [علیهالسلام] با قاطعترین شکل ممکن دفاع میکنند.