به گزارش سرویس اقتصادی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بحث پیرامون اقتصاد انرژی مسالهای است که همواره با علاقه و توجه روزافزون مواجه بوده است. دلیل این توجه نقش کلیدی و مهمی است که انرژی در توسعه هر کشور دارد. اما بایدها و نبایدهای توسعهای سیاستگذاری در حوزه انرژی چه باید باشد؟ مهمترین مشکل یا مشکلات انرژی در ایران چیست؟ برای پاسخ این سوالات و همچنین به این مناسبت که در آستانه برنامه هفتم توسعه هستیم با همت قلیزاده، کارشناس سازمان برنامه و بودجه و متخصص حوزه اقتصاد انرژی به گفتوگو پرداختیم. در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید:
با توجه به اینکه موضوع گفتگو برنامه هفتم توسعه است و اینکه میدانیم یکی از کلیدیترین عوامل تاثیرگذار بر توسعه اقتصادی هر کشور همین حاملهای انرژی است، شما کارکرد توسعهای حاملهای انرژی در توسعه اقتصاد ملی را چه میدانید؟
یک مسالهای که معمولا به آن پرداخته نشده و زیر سایه پر زرق و برق دلارهای نفتی پنهان مانده است، این است که نگاه ما به خود اقتصاد نفت هم غلط بود؛ ما برای اینکه یک نظام نفتی مبتنی بر رانت و راحتطلبانه را تداوم دهیم باید چند تا چیز میساختیم. مثل همین واژه یارانه پنهان. چنین واژهای ساختهایم و آن را در مغز جامعه فرو کردهایم و مدام سیگنال میدهیم که مردم مقصرند. در ایران شکی در این موضوع باقی نمانده و همه باورشان شده است. رسانههایی هم وجود دارند که این واژه را ساپورت میکنند. ببینید خیلی مهم است این مساله برجسته بشود.
با تکیه بر این واژه ۱۶، ۱۷ سال است که برنامهریزی انجام میشود. ما واژهای ساختهایم و با آن ملت را بدهکار کردهایم که ببینید ما بهترین ساختار مدیریت انرژی در جهان را داریم و شما مقصرید، چون سمت عرضه هیچ مشکلی وجود ندارد. بعد میروی جعبه سیاه آمارها را باز میکنی و میبینی مصرف مردم درست بوده، منتها ابزارهایی که انرژی را درست و بهینه مصرف کند در اختیار مردم نیست؛ این خودروها و بخاریها و یخچالها را ببینید. به هر حال این حرفهایی که زده میشود و ادعا میشود انرژی در ایران مفت است حرفهای نابجایی است. انرژی ما برای خارجیها مفت است اما برای مردم خودمان اینطور نیست. اینهایی که میگویند مفت است یا در شمال شهر مینشینند یا از روی جهل چنین حرفی میزنند. اگر این پرونده مو به مو برایشان باز شود آن وقت میفهمند که جعلی است. البته با تمام این تفاسیر، ما در زمینه مصرف هم قانون اصلاح الگوی مصرف را داریم که سال۸۹ تصویب شد و باز آمارها نشان میدهد مردم صرفهجویی کردند ولی دستگاههایی که درآن قانون قید شده بودند هیچکدام عمل نکردند.
بنابراین باید بدانیم نگاه و مدیریتی که در زمینه انرژی در سه دهه اخیر وجود داشته غلط بوده و در هیچکدام از دولتها جواب نداده است. باید نگاهمان را به انرژی تغییر دهیم و به آن به عنوان یکی از عوامل تولید و توسعه اقتصادی نگاه کنیم. آن چیزی که لازمه تغییر این نگاه است، تبدیل نگاه حاکمیت دلاری به حاکمیت ریالی است. این مبنایی که ما از سال ۶۹ شروع کردیم بر این نظر بوده که قیمتهای کلیدی باید جهانی شود، و درسال ۸۶ هم این موضوع برای انرژی اعمال شده و به انجام رسیده است. ما بخش عمدهای از مهمترین بخشهای اقتصادی کشور را داریم بر اساس دلار قیمتگذاری میکنیم. من الان این حرفها را میزنم ممکن است عدهای فکر کنند که فلانی دارد میگوید قیمت انرژی تثبیت دستوری شود و مفت شود! نه؛ حرف من این نیست؛ من همان زمانی که بحث تثبیت قیمت انرژی در مجلس مطرح شده بود دو مقاله در نقد آن منتشر کردم. من میگویم باید از دلار به مدار ریال برگردیم. باید قیمتهای اینچنینی را بر اساس ریال بسنجیم.
الان هزینهها در کشور ما دلاری شده و درآمدها ریالی است. تغییر این نگاه مستلزم این است که مجلس توجه جدی بکند و من از نمایندگان محترم مجلس خواهش میکنم درباره این موضوع که یکی از مشکلات جدی کشور است صحبت کنند. ببینید موضوع کوچکی نیست؛ گلوگاه اقتصاد ایران با این شیوه قیمتگذاری از مدار مدیریتی ما خارج شده است. جالب است که در سال ۸۹ وقتی به بهانه حذف یارانههای انرژی تحت عنوان هدفمندسازی، قیمتها را انفجاری افزایش دادند بلافاصله مجبور شدند در سال ۹۰ همان یارانه جعلیای که خودشان محاسبه میکنند را هم افزایش دهند!
به عنوان جمعبندی باید عرض کنم در برنامه هفتم باید نگاه عوض شود، مسیر گذشته عوض شود، ساختارهای اداری ما در حوزه انرژی نیز باید بازنگری شود: مثلا سازمان برنامه و وزارت اقتصاد و سازمان بازرسی و دیوان محاسبات همه باید و باید معاونت انرژی داشته باشند. شما یک صنعت بزرگی مثل نفت را نمیتوانید با چهار کارمند برنامهمند و نظارتپذیر کنید. وقتی صنعت نفت شما برنامهپذیر نیست اقتصادتان هم برنامهپذیر نیست. صنعت نفت ما خلاصهترین بودجهها را مینویسد و برنامه شفافی هم ارائه نمیدهد. به هر حال همانطور که شما هم اشاره کردید باید نگاه ما به انرژی عوض شود و به آن به عنوان یک ظرفیت توسعهای نگاه کنیم و بابت این موهبت خداوندی هم شکرگزار باشیم و هم خوب از آن استفاده کنیم. مواد قانونیای که بر این مبنای غلط ساخته شده نیز باید اصلاح بشود. اگر این تغییرات انجام نشود همین میشود که میبینیم بخش حقیقی اقتصاد ما از سال ۸۶ به بعد تقریبا رشد چندانی نکرده است.
به نظر شما مهمترین بحران حاملهای انرژی، چه در بخش عرضه و چه در بخش تقاضا چیست؟
ببینید مهمترین مشکل همین یارانه پنهان است! اصلا عاملی که باعث شده ما در اقتصاد انرژی به بحران برسیم همین کژواژه است. همانطور که گفتم همه به طور پیشفرض این مفهوم را پذیرفتهاند. وقتی امثال من که در اقلیت هستیم هم یک کلام حرف میزنیم فوری برچسب میخوریم که اینها اقتصاد بلد نیستند و... . این واژه از سال ۸۶ دارد سیگنال میدهد و بر اساس آن بودجه و برنامه ریخته میشود. خب پس چرا میگویند کشور بر اساس حرفهای قلیزاده اداره میشود؟! نه خیر؛ شما هستید که این مفهوم را ترویج دادهاید و بر اساس آن برنامهریزی کردهاید. حالا هر چقدر هم پروفسور و دانشمند باشید! بنابراین اصل مساله این است که چیزی به نام یارانه پنهان انرژی وجود ندارد. چنین پدیدهای در هیچ کجای دنیا هم یافت نمیشود و یک ساخت وطنی است. من که بودجه کشورهای مختلف را بررسی کردهام میدانم. دولت و مجلس رسما باید بپذیرند که این واژه یک خطای استراتژیک برنامهریزی در این کشور بوده است.
میگویند بنزین را گران میکنیم تا کسری بودجه برطرف شود. این نگاه ریاضی است! ما ثابت کردهایم در نقاطی که قیمت بنزین افزایش پیدا کرده کسری بودجه مضاعف شده است. چرا پای حرفتان نمیایستید؟ بیایید و نشان بدهید کجا افزایش قیمت بنزین کسری بودجه را برطرف کرده است؟ کسانی که چنین حرفهایی میزنند اصلا با سیستم بودجه آشنا نیستند. اصل ماجرا اینجاست که اینها به فاصله بین قیمت انرژی در داخل با قیمت جهانی و جهانیسازی قیمت انرژی میگویند یارانه پنهان، و بعد میگویند این باید از بین برود، چون ما داریم ۴ برابر بودجه به شما یارانه انرژی میدهیم! چرا قدردان نیستید؟! من واقعا نمیدانم این حرفها از کجا میآید.
حالا این واژه جعلی باعث شده است که در شناخت مسائل انرژی خطا ایجاد شود. مشکل اصلی در بخش عرضه و تولید است، اما همیشه سمت مصرف را مشکلدار جلوه میدهند. اعداد و ارقام را که نگاه کنیم میبینیم اصلا ما داریم انرژی را به داخل صادر میکنیم! یعنی به خارج ارزانتر از داخل میفروشیم. این هوچیگرهایی که در رسانهها موضوع بنزین را وسط میاندازند باید بدانند بنزین یکی از موضوعات است نه همه آن. همین بنزین را هم امسال ۲۷ سنت صادر کردهاند، ولی از ۸۶ به بعد پالایشگاهها تمام محصولاتشان را دارند تقریبا به قیمت جهانی میفروشند. یعنی بنزین را دارند به ۸۰ سنت به دولت میفروشند. شما در نفت ملی هم اگر دقت کنید میبینید در سال ۹۹ نفتی که به خارج صادر شده ارزانتر از نفتی بوده که به داخل فروخته شده است؛ یعنی مثلا به خارج فروخته شده ۳۲۰ هزار تومان، به داخل فروختهاند ۶۳۰ هزار تومان! خب این غلط است دیگر! بعد روی همین دیدگاههای غلط پافشاری کردند و نتیجهاش شد اتفاقات آبان ۹۸، بعد هم گفتند اینها هزینههای توسعه است!
در این فرایند اتفاقا کاهش ارزش پول ملی هم اتفاق میافتد. چرا در کشورهای جنگ زده سرعت سقوط ارزش پول ملیشان به اندازه ما نبوده است؟ چون آنها قیمتهای کلیدیشان را جهانی نکردند. تنها دلیلش همین است. دنبال چیز دیگر نگردید. ما کلیدیترین قیمتمان را وصل کردیم به امواج دریای عمان و خلیج فارس! به هر حال همه دولتها با سلایق مختلف سیاسی این راه را رفتهاند. تورم بیماری مزمن اقتصاد ما بوده است، اما تورمهای قبل ۸۶ با بعد آن فرق دارد، از این جهت که تورمهای قبل این سال تورمهای سنتی ما بوده است؛ اما تورمهای بعد از ۸۶ و به طور ویژه در ۸۹ و ۹۷ فرق میکند.
جالب است بدانیم حدود ۷۰ درصد ارز ترجیحی کشور در آبان ۹۷ حذف شده است! آن چه در اردیبهشت امسال حذف شد مابقی آن بود. حالا اختیار کشور افتاده دست دلار جهانی و قیمت جهانی نفت. طرفداران این نوع جهانی سازی هم چیزی ندارند بگویند. اما حرف ما مشخص است و میگوییم بر اساس اقتضائات داخل و بر مبنای ریال و درآمد مردم باید برنامهریزی شود. آخر این چه منطقی است که قدرتهای بینالمللی میآیند تقاضا برای نفت ایجاد میکنند و قیمت بالا میرود، آن وقت من بیایم و بنزین را به همان قیمت به مردم خودم بفروشم؟ آخر کدام نادانی این کار را میکند؟ طبیعتا قدرت رانت و مافیای رسانهای خیلی زیاد است.
نتیجهاش میشود اینکه همین بنگاهها و پالایشگاهها چند دههزار میلیاردتومان سود خالص میکنند، بدون اینکه یک لیتر حجم تولیدشان را افزایش دهند. خب این پول از کجا میآید؟ این پالایشگاهها که ۱۳۰ هزار میلیارد تومان سود خالص در ۶ ماهه سال جاری به دست آوردهاند و این سود کلا حاصل افزایش نرخ ارز بوده است فشارش به کی میآید؟ معلوم است که فشارش روی مردم است. ما داریم این فشار را به مردم و تولیدکنندهها میآوریم و گشور را دچار رکود میکنیم، بعد کاسه چه کنم چه کنم دستمان میگیریم. وقتی نرخ تورم رشد میکند نقدینگیخواهی بنگاهها نیز بیشتر میشود و مثل تشنهای میشوند که هرچه آب شور میخورد بیشتر تشنه میشود.
ادامه دادن این مسیر دیگر کافی است. دولت باید یک کارگروه متشکل از افراد شناخته شده از دولتیها و محققین عادل و سالم تشکیل دهد و اینها یک گزارش رسمی منتشر کنند تا این حرفها شنیده شود. با این مسیر که پیش میرویم احتمال دارد منجر به ابرتورم شود، منجر به جایگزینی دلار به جای پول ملی شود یعنی همان بحث پول داغ که در اقتصاد وجود دارد، یعنی وقتی ابر تورم اتفاق بیفتد دلار جایگزین ریال میشود و اصلا معطل اراده حاکمان هم نمیماند. بنابراین همه ما مسئولیم که جلوی این فجایع را بگیریم.
سوال بعدی ما به طور خاص درباره یارانه پنهان است؛ البته شما اشارههایی هم داشتید؛ ولی به طور تفصیلی بفرمایید تبار یارانه پنهان چیست؟ چه پشتوانه تئوریکی دارد؟ این ماجرا از کجا شروع شد و چه شد که احساس کردند چنین کاری باید انجام شود؟
ببینید؛ من حدود ۱۵ سال است که با این موضوع درگیرم. دائما از نزدیک میدیدم که یک اتفاق غلطی در بودجهریزی شرکتهای نفتی در حال رخ دادن است. از همان ۸۶ محاسبه میکردم. مثلا میگفتند اجازه بدهید بنزین به سطح قیمت فوب خلیج فارس برسد، تحلیلهای کتابی و متکی بر عرضه و تقاضا میکردند، بله من هم آن کتابها را خواندهام؛ بازار خوب است، بازار باعث تخصیص بهینه و کارایی و ... چه میشود. اما سوال این است که کدام بازار؟ حتما میدانید بازار چندین پیششرط دارد: شفافیت، اطلاعات کامل، گردش آزاد اطلاعات، رقابت کامل و... اینها کدامش برقرار است؟ هیچ کدام. ما در بستر اقتصاد انحصاری داریم صحبت میکنیم، در یک کشور در حال توسعه داریم صحبت میکنیم و انرژی باید برای ما ظرفیت توسعهای باشد. کشورهای پیشرفته هم همین مسیر را طی کردهاند. انگلستان برای چه به ایران آمد؟ دلیلش چیزی جز نفت و انرژی بود؟ مشخص است که نه.
من بررسی کردم و دیدم مثلا گوگرد دارد به قیمت دلاری به داخل فروخته میشود، یا بودجههای کشورهای مختلف را گشتم که ببینم این مفهوم یارانه پنهان در کجا یافت میشود، و هر چه گشتم کمتر یافتم! بودجه آمریکا، ژاپن، اروپاییها کشورهای اطراف و... اصلا چنین واژهای نیست. شما صفحه ۹۰ بودجه ۲۰۲۲ آمریکا را ببینید، اتفاقا میگوید تمام توانمان را باید بگذاریم تا انرژی ارزان به مصرفکننده برسانیم. حالا درست است سیستم مالکیت آنجا فرق دارد، بازارش فرق دارد، اصلا کشور متفاوتی است، ولی به هر حال نگاه توسعهای و تولیدی به انرژی دارند. جواب اینکه تبار یارانه پنهان چیست همین است: اسم جهانیسازی قیمت انرژی را گذاشتهاند یارانه پنهان! خب حالا اگر قرار است به تفاوت قیمتهای داخلی و خارجی بگویید یارانه پنهان، چرا به تفاوت قیمت مسکن داخل و خارج یارانه نمیگویید؟ چرا به تفاوت سطح دستمزد داخل و دستمزد جهانی یارانه نمیگویید؟ شما که اینقدر باسوادید چرا یارانه پنهان فقط مشمول انرژی است؟ خیلی این کلمه با شیطنت و هوشمندی انتخاب شده است. مفهوم یارانه در اقتصاد بخش عمومی یک مفهوم علمی است و اعتبار علمی دارد. یارانه یک ابزار اساسی برای اداره کشور است. همه مردم که اقتصاد نخواندهاند؛ طبیعتا بعضیها وقتی با این مفهوم جعلی مواجه میشونو فکر میکنند این یارانه پنهان هم یک نوع یارانه است و دولت باید بدهد، در حالی که اصل این مفهوم جعلی است؛ اصلا چنین یارانهای وجود ندارد.
این جهانیسازی قیمت است که یک اسم جعلی برایش جور کردهاند. آن یارانه واقعی یک چیز حساب و کتابدار است و در همه جای دنیا هم وجود دارد. در همین جنگ اوکراین و بحران جهانی دیدیم که ژاپن آمد و بودجه ۲۰۲۲ را اصلاح کرد و یارانه واقعی و آشکار به تولیدکنندههای بنزین داد تا قیمت بنزین از یک سقفی بالاتر نرود! ببینید؛ پس در دنیا برعکس است و اتفاقا میفهمند انرژی یک قیمت کلیدی است، یک کالای حساس است، همهاش هم فقط بعد اقتصادی نیست، هرچند در اقتصاد هم میگویند کالای ضروری و بحث کششپذیری را مطرح میکنند. الان اگر بنزین بشود ۱۲ هزار تومان، آبان ۹۸ با شدت بدتری تکرار خواهد شد. به نظر من دوستانی که برای این واژه مبانی نظری جور کردهاند باید بازنگری کنند. چرا باید اقتصاد ایران هر سال از این ماجرا ضربه بخورد؟ بعد هم میگویند تقصیر قلیزاده است! اصلا حرف قلیزاده را مگر کسی گوش میدهد؟! جالب است که اغلب این ماجراها را کسانی میسازند که مهندس هستند! این یارانه پنهان توسط مهندسها عَلَم شده است. خب این کار را انجام دادند؛ مشکل برطرف شد؟ کیفیت پالایشگاهها و تولید ارتقا پیدا کرد؟ معلوم است که جواب منفی است.
یارانه پنهان مقصر را مصرف جلوه میدهد نه تولید. شما همین الان نگاه کنید وقتی اروپا درگیر جنگ روسیه و اوکراین شد و گازرسانی ار روسیه به اروپا دچار اختلال شد اروپاییها چه کردند؟ اول اینکه گفتند تا میتوانی باید سعی کنیم انرژی ارزان شود! یعنی دقیقا برعکس ما! دوم اینکه آژانس بینالمللی اروپا آمد و خیلی مودبانه از به مردم گفت که ما تلاش میکنیم قیمت انرژی بالا نرود، شما هم سعی کنید از حمل و نقل عمومی و دوچرخه بیشتر استفاده کنید. خیلی هم مودبانه خواهش کرد! نه مثل اینجا که طرف میآید میگوید مردم فرهنگ مصرف ندارند، مردم قاچاقچیاند و این حرفها! یعنی اجبار و تحکمی در کار نبوده و از این دروغها هم نمیبافند. در ایران عدهای پول میگیرند و این مهملات را مینویسند.
همین واژه بیفرهنگی از مصرف را شما چند بار شنیدهاید؟ اصلا یعنی چه این حرفها؟ بیفرهنگ کسی است که این توهینهای دروغین را به مردم میکند. یکی نیست بیاید و بگوید این خودرویی که به ما میدهید، دستگاههای انرژیبری که به ما میدهید، این نوع شهرسازیای که شما انجام میدهید، اینها باعث مصرف انرژی میشود. یک هفته در این تهران پایتخت کشوری که روی منابع عظیم انرژی نشسته است هوا سرد شد، همه به چه کنم چه کنم افتادند. بعد آمدند قیمت گاز را بالا ببرند، ۲۲ ساعت بعد رییس جمهور عقبنشینی کرد. خب اگر درست بود چرا انجامش ندادید؟!
جالب است بدانید آمریکا یکی از کشورهایی است انرژیاش پایینتر از قیمتهای جهانی است! هر آمریکایی ۴ برابر هر ایرانی بنزین مصرف میکند، درآمدش از یک ایرانی بیشتر است، امکان استفاده از حمل و نقل عمومی و سایر گزینهها نیز برایش گستردهتر است، اما کسی آنجا به دولت آمریکا نمیگوید تو داری یارانه پنهان به مردمت میدهی، بنزین را گران کن! اتفاقا دولت با افتخار میگوید توانستم بنزین را به قبل از جنگ برگردانم. بعد یک ایرانی کارمند دولت آمریکا آمده بود و در توییترش به ما توهین کرده بود و گفته بود بنزین شما باید یک دلار شود! در جوابش گفتم نمیخواهد دلت برای ما بسوزد، این پیشنهاد را برای دولت مطبوع خودت مطرح کن ببین چه جوابی میدهد!
همانطور که گفتم یک کار دیگری هم که میکنند تولید ادبیات این چنینی است: استخردارها زیاد مصرف میکنند، مستکبرهای مسرف و... از این حرفها. خب بروید اینهایی که زیاد مصرف میکنند را تنبیه کنید، اینها را جریمه کنید، چرا منی که در یک واحد ۶۰ متری زندگی میکنم را تنبیه میکنید؟ چند درصد جمعیت تهران مگر استخر دارند؟ چرا میآیید دهک اول را که سهم انرژی در سبد خانوارش ۱۱ درصد است تنبیه میکنید؟ مگر اینجا جامعه اسلامی نیست؟ قرار نیست که ما برای اداره کشور دروغ بگوییم. من همه ابعاد این موضوع را واکاوی کردهام. فوری میفهمم چه دروغی دارد گفته میشود. عدهای چند سال است مصرف بنزین ایران را با ترکیه مقایسه میکنند. میگویند ترکیه ۹ میلیون لیتر بنزین مصرف میکند، ما ۸۰ میلیون! رفتم و مرکز آمار ترکیه را نگاه کردم و دیدم اینها کلا گازوئیلسوز هستند! با این وجود حساب کردم و فهمیدم حتی از ما حدود ۱۰ الی ۱۵ بیشتر بنزین مصرف میکنند! یعنی آن موقعی که ما به ۷۹ میلیون لیتر رسیده بودیم آنها ۹۰ میلیون بودند.
هیچکس هم نمیآید به خاطر این دروغگوییها این جماعت را مواخذه کند. خب چرا باید اینطور باشد؟ چرا حتما باید کار به بحران خیابانی کشیده شود تا ما بفهمیم داریم اشتباه میکنیم؟ اصلا هنر کارشناسی همین است که قبل از تبدیل به بحران جلوی فاجعه را بگیریم. آبان ۹۸ من قیمت بنزین را لیتری ۱۶۵۰ تومان پیشنهاد داده بودم. آن موقع بنزین برای دولت به طور میانگین ۱۷۰۰ تومان در میآمد. اینها حرف کارشناسیای که تک قیمت ۱۶۵۰ را توصیه میکرد گوش نکردند،۱۰۰۰ را کردند ۳۰۰۰، تاوان ۳۰۰۰ را هم دادند، هیچ وقت هم ما نفهمیدیم که چقدر اقتصاد ما صدمه خورد. قسمت تلخ ماجرا اینجاست که در نهایت هم بنزین ۱۷۰۰ شد، ولی جامعه تاوان ۳۰۰۰ را داد! بعدا من از خیلیها پرسیدم، گفتند اگر ۱۶۵۰ تومان عمل میشد آن شوک بزرگ وارد نمیشد و شاهد اتفاقات تلخ نبودیم. گاهی آدم شک میکند چه کسانی میخواهند کشور اینطور اداره شود؟ حاصل این مدیریت چیست؟
این مساله باید اصلاح بشود. مشکل این است که درآمدها را نیز سرکوب میکنند. بعد هم میگویند نیروی کار ارزان! این چه حرفی است؟ نیروی کار که مداد و پاککن نیست، یک انسان است. این کشور تقریبا ارزانترین نیروی کار را در جهان دارد. بدترین خودرو را با گرانترین قیمت به مردم میفروشند. چه اتفاقی باید بیفتد که بفهمیم این نسخهها جواب نمیدهد؟
ما داریم از روی واقعیتها حرف میزنیم، داریم با سند حرف میزنیم، چرا کارشناسان بجای مورد توجه قرار گرفتن باید خط زده شوند؟ ما داریم تصویر واقعی از ایران ارائه میدهیم. ایران که فقط تهران نیست که از ترافیک آن مینالند و میگویند مردم زیاد ماشین دارند! رتبه برخورداری از خودروی ایران در جهان ۸۶ است. تاوان ترافیک تهران را روستاها باید بدهند؟ مدیری که به ویلاهایش در چالوس و دماوند و شمال سر میزند یا از زعفرانیه و کامرانیه تا ادارهاش به ترافیک میخورد، برای آن روستایی نسخه میپیچد!
نکته پایانی اگر دارید بفرمایید
به عنوان جمعبندی باید بگویم ما در ساحت علوم انسانی داریم صحبت میکنیم، درباره اداره کشور صحبت میکنیم، از علم مکانیک حرف نمیزنیم، از یک موجود زنده به نام انسان حرف میزنیم که مجموعهای از تفاوتهاست. هر کشور با کشور دیگر فرق دارد. از علم ریاضی و مهندسی حرف نمیزنیم. ما از اسراف دفاع نمیکنیم. حتی حیوانات هم اسراف نمیکنند، انسان چرا باید اسراف کند؟
چرا نیازی به فکر کردن احساس نمیکنیم؟ چرا کارشناس باید بایکوت شود؟ ولی به هر حال تاریخ را همین اقلیتها تغییر میدهند. با این فرمان اقتصادی ما به جایی نمیرسیم. خودمان را مضحکه جهانیان نکنیم.
مصاحبه از حسین احسانیزاده
هرچند فایده ای ندارد فعلا