به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ «خبرنامه کاغذی دانشجویان ایران» با پرونده ویژهای درباره شخصیت، راه و میراث شهید آیتالله دکتر سیدابراهیم رئیسی منتشر شد. در این شماره از ماهنامه خبرنامه کاغذی دانشجویان ایران، گفتگوها و یادداشتهایی از فعالین دانشجویی کشور درباره ابعاد مختلف زندگی، اندیشه و مدیریت شهید رئیسی منتشر شده است.
در ادامه یادداشت امیرحسین قاسمی، عضو سابق شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، با عنوان "صادقِ مدبرِ متقی" را میخوانید.
در نظام سیاسی دولت مدرن یا به تعبیر غربیاش modern state، هر سیاستمداری در طول دوران زیست سیاسی خویش با یک دوگانهی مرسوم و معروف مواجه است، که هرچه به یک سمت سوق پیدا کند، دیگری را دورتر از خویش میبیند و آن را به پشت گوشهای خویش روانه میکند:
قدرت یا اخلاق!
در جهان سیاست اما، گهگاه تک ستارههایی درخشان ظهور پیدا میکنند، که گرچه به قدرت -به معنای مرسومِ کلمه- دست پیدا میکنند، اما نسبت بدان بی تفاوت و علیالسَویه باقی میمانند. یعنی آن را نه یک اصل و یک ذات، که یک وسیله و یک عَرَض میشمارند برای نیل به اهداف انسانی و اخلاقی. سرحداتِ این مکتب، حضرت امیرالمومنین(ع) میباشد که قدرت را جز در راستای حصول منافع مردم، هم تراز با اخلاط بینیِ بز میدانستند. بدین روی هر سیاست مداری، واجد یک انتخاب مهم، حیاتی و اساسی است که چگونگی آن انتخاب، بنیان زیست سیاسی و جهت گیری اجتماعی و شالودهی فکر، ایمان و ایدوئولوژیِ وی را تعین میبخشد.
لذا بزنگاه مهمی که در زندگی هر سیاستمداری وجود دارد و در زندگی شهید سید ابراهیم رییسی نیز نمود فراوانی داشت، آن است که آیا در راه رسیدن به اهداف سیاسی، میتوان اخلاق و به تعبیر قرآنیاش، «تقوا» را ذبح کرد و به مسلخ برد؟! تقوایی که معیار رجحان و فضیلت انسانها بر یکدیگر است و همان است که «آدمی» را به «انسان» بدل میکند. تقوا؛ که همان زره و سپری است که مومنِ مدبر در غزوهها و منازعات در دست دارد تا اسیرِ تیر و تیغ و تبرِ دشمن، که گاهی تیزیِ نیزه است و گاهی وسوسهها و نفوسِ نحسِ خناسها و شهوات و ترسها و طمعها و ولعها نشود. نجوای مظلومانهی «اتقوا اللهِ» او که در هنگامهی زد و خورد های انتخابات ۱۴۰۰ در مناظرات به گوش میرسید، یگانه درفشی از اخلاقِ سیاسی بود که پیروزی را توام با اخلاق ممکن میکرد.
لذا بزنگاه مهمی که در زندگی هر سیاستمداری وجود دارد و در زندگی شهید سید ابراهیم رییسی نیز نمود فراوانی داشت، آن است که آیا در راه رسیدن به اهداف سیاسی، میتوان اخلاق و به تعبیر قرآنیاش، «تقوا» را ذبح کرد و به مسلخ برد؟
صادق مدبر متقی!
برخی جریان ها سعی در سادهانگاریِ شخصیت پیچیده و ذوابعاد او دارند و میخواهند مظلومیت، صداقت، صبوری، متانت و نجابت او را به سادگیِ در تعارض با تدبیر جلوه دهند. اما شهید رییسی ساده نبود، سیاس هم نبود، که صادقِ مدبرِ متقی بود. شهید رییسی بیش از آنچه که مینمود و به نظر میرسید، میفهمید و میدانست. اما اهل تظاهر و تبختر و تفرعن نبود. همان مینمود که بود و بودنش از صداقت لبریز بود. این است که مردم او را میفهمیدند و نخبگان تحسیناش میکردند.
در زیست سیاسی شهید، چه در دوران انتخابات ۹۶ و ۱۴۰۰، چه در دوران صدارت قوه قضاییه و چه در دوران ریاست جمهوری و حتی ایام پس از شهادت، لحظات دراماتیک و به یادماندنی به وفور یافت میشود. چه آنکه زندگیِ هر انسانِ صدیقی پر است از لحظاتی که فوران احساسات انسانی و جلوههای اخلاقی رخ میدهد.
یکی از مهمترین لحظات که چندی پیش از شهادت او رخ داد و پس از ایام شهادتش بیشتر دست به دست شد، مکالمهی وی با اعضای هیئت دولت است، که گویا از وی مطالبهی ایستادگی در برابر برخی تحرکات را داشتند و وی اینگونه پاسخ میدهد: «من خلاف خواست رهبری که عبارت است از طرح کردن موضوعی که در آن زمینهی اختلاف قوا باشد مطرح نکردهام تاکنون و مطرح هم نخواهم کرد.»
که در آنجا از کشمش و درگیری و اختلافات با دیگر قوا انذار میدهد و حتی به تحت فشار روحی بودن خویش از این موضوع اذعان میکند! به نظر این لحظه، نقطه عطف و نقطه اوج بروز این مهم است که رییسی عزیز و خستگی ناپذیر، تقوا را لازمهی قدرت میدید و نه پلکانی برای رسیدن به آن. و چه بسا که همین بزنگاه هاست که تعیین میکند سرنوشت انسانی به شهادت ختم شود یا مرگِ خموش و سردی در بسترِ عُزلت! رییسی نام و نانش را در خطر ایمانش افکند و آنجایی که حتی مردان جسور و غیور خدا که به راحتی جان به کف میگذارند و خویشتنِ انسانی خویش را فدیه میکنند، اما پای ذبح آبرو که میرسد کیمتشان لنگ میزند، رییسی جسورانهتر از هروقت پا به میدان گذاشت. در آستانهی انتخابات دور دوم و تهییج و تدارکات احزاب و گروه ها و جریانات سیاسی برای تخریب وجههی او و دولتش، هیچ چیزی برای وی مهم تر از منافع مردم و خدمت به خلق نبود؛ و برای وی اصالت با «خدمت» بود، نه «رقابت» یا حتی
«عداوت»!
این است که آدمی را در جریان تاریخ به یک نمادِ انسانی بدل میکند و دیگری را پس از مرگش به تاریککدهی حافظهی بشر روانه میکند و این است که دلِ مقتدر و مستحکم ولیِّ جامعه برای اوست که اینچنین میتپد و میسوزد و با لرزش و بغضی تلخ همآواز میشود که: «دلم برای رییسی سوخت..!»
شهید رییسی بیش از آنچه که مینمود و به نظر میرسید، میفهمید و میدانست. اما اهل تظاهر و تبختر و تفرعن نبود. همان مینمود که بود و بودنش از صداقت لبریز بود.