به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ تداوم واگرایی و شکاف میان برخی کشورهای مسلمان، طی دهههای گذشته بستر مناسبی برای تعمیق تنشهای داخلی و افزایش نفوذ بازیگران فرامنطقهای در گستره خاورمیانه و پیرامون آن فراهم کرده است؛ روندی که نهتنها ثبات منطقه را تهدید کرده، بلکه فرصتهای مشترک اقتصادی، امنیتی و تمدنی را نیز از میان برده است.
در مقابل، تقویت همکاریها و شکلگیری الگوی جدیدی از همگرایی میان دولتهای اسلامی میتواند مسیر تازهای را برای کاهش بحرانها، ارتقای امنیت مشترک، توسعه روابط اقتصادی و تقویت جایگاه جهان اسلام در نظام بینالملل بگشاید. بر همین مبنا، بازتعریف روابط منطقهای بر مبنای منافع راهبردی و فهم مشترک از تهدیدات، بیش از هر زمان دیگر ضروری به نظر میرسد.
بهویژه در شرایطی که ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در پی تعمیق اختلافات و تحریک درگیریهای داخلی و منطقهای هستند، تنها عاملی که میتواند پشتوانه امنیت جمعی و ثبات پایدار باشد، شکلگیری جبههای متحد در میان کشورهای مسلمان است؛ جبههای که ظرفیتهای همهجانبه—بهویژه همگرایی امنیتی—را فعال کند.
منطقه بدون اتحاد فرو میپاشد
تحولات ماههای گذشته، تصویر آشکاری از تعمیق بحران در منطقه ارائه کرده است. دخالت بازیگران فرامنطقهای—بهویژه ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی—به شکل هدفمند در جهت معماری اتحادهای جدید پیرامون رژیم صهیونیستی پیش میرود؛ اتحادهایی که ماهیت آنها مبتنی بر ایجاد بلوکهای متعارض با محور مقاومت و نیروهای مستقل منطقه است.
تجاوزات مکرر رژیم صهیونیستی به کشورها و نهادهای اسلامی، طی سالهای اخیر، اهمیت بازنگری در راهبرد امنیت منطقه را دوچندان کرده است. سیاست امنیت جمعی و همگرایی میان کشورهای مسلمان اکنون بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد؛ بهویژه با توجه به اینکه آمریکا برای تبدیل اسرائیل به قدرت برتر منطقه، هیچ محدودیتی در حمایتهای سیاسی، اطلاعاتی و نظامی قائل نیست.
تا چند سال پیش برخی دولتهای منطقه حملات اسرائیل به محور مقاومت—بهویژه علیه ایران—را مسئلهای محدود و بهظاهر بیارتباط با امنیت خود تلقی میکردند و حتی در مواردی، این اقدامات با تمایلات پنهان برخی از آنان همخوانی داشت. اما حمله اخیر رژیم صهیونیستی به قطر و تهدید آشکار ترکیه، نشان داد دایره تهدید از چارچوب پیشین فراتر رفته و اکنون همه دولتهای منطقه را شامل میشود.
این الگوی رفتاری را میتوان بخشی از راهبرد «صلح از طریق قدرت» آمریکا قلمداد کرد. پس از رخدادهای ۷ اکتبر، برخی دولتهای عربی به دلیل فشار افکار عمومی و هراس از اعتراضات داخلی، روند عادیسازی یا تعامل آشکار با تلآویو را تعلیق یا پنهان کردند. این روند بر توازن موردنظر واشنگتن و تلآویو ضربه وارد کرد. لذا حمله به قطر—پس از تجاوز به خاک ایران—در حکم نمایش قدرت و هشداری مستقیم به کشورهای منطقه بود تا از تغییر مسیر پیشین خود خودداری کنند.
در چنین شرایطی، ضرورت شکلگیری جبهههای ضدصهیونیستی بیش از گذشته احساس میشود. حمایت آشکار پاکستان از ایران در جنگ ۱۲ روزه—و اتخاذ مواضع روشن در مخالفت با سیاستهای تلآویو—نوید پیدایش ائتلافهای تازهای در برابر رژیم صهیونیستی را به همراه دارد. اکنون دیپلماسی ایران میتواند با بهرهگیری از فضای جدید و شکاف ایجادشده در روابط برخی کشورهای عربی با تلآویو—بهویژه پس از تجاوز به قطر—به تقویت و نهادینهسازی این همکاریها کمک کند.
اگر ظرفیتهای موجود هوشمندانه بهکار گرفته شود، امکان شکلگیری ائتلافی پایدار در دفاع از منافع جهان اسلام و مقابله با سیاستهای تقابلی قدرتهای بیگانه—بهویژه آمریکا و اسرائیل—دور از دسترس نخواهد بود.
از «دولتها» تا «ملتها»
یکی از نقاط عطف تحولات اخیر، نقشآفرینی مستقیم افکار عمومی در جهتدهی به سیاستهای منطقهای است. جنایات گسترده رژیم صهیونیستی در غزه موجی از اعتراضات و خشم عمومی را در سراسر منطقه برانگیخت؛ اعتراضاتی که شکاف قدیمی میان مردم و برخی دولتها را درباره اسرائیل بهطور آشکار برجسته کرد و دولتها را نگران تبعات داخلی آن ساخت.
نتایج نظرسنجی «مرکز عربی واشینگتن» (ACW) در ۱۶ کشور عربی نشان میدهد حدود ۸۹ درصد مردم با بهرسمیتشناختن اسرائیل مخالفاند؛ تنها چهار درصد موضعی موافق داشتهاند. در کشورهایی چون عربستان، مراکش و سودان نیز سطح مخالفت با برقراری روابط با تلآویو بهطور قابلتوجهی افزایش یافته و در مواردی، دو برابر شده است.
به همین دلیل برخی دولتها تلاش کردهاند مناسبات خود با رژیم صهیونیستی را پنهان نگاه دارند یا حتی در ظاهر، آن را محدود جلوه دهند. نمونه بارز آن در رفتار ترکیه قابل مشاهده است؛ کشوری که برای کاهش فشار افکار عمومی، ادعای قطع روابط اقتصادی با تلآویو را مطرح میکند، حال آنکه دادههای معتبر نشان از افزایش صادرات انرژی آنکارا به اسرائیل دارد.
این روند نشان میدهد که آینده همگرایی منطقهای تنها نباید در سطح دولتها تعریف شود. بهرهگیری از «دیپلماسی عمومی» با محوریت مخالفت با رژیم صهیونیستی میتواند نقش مهمتری در همافزایی میان ملتهای منطقه ایفا کند. فشار افکار عمومی اکنون به یکی از عناصر اصلی شکلدهنده به سیاست خارجی دولتها تبدیل شده است؛ عاملی که میتواند کشورهای مسلمان را در مسیر همگرایی قرار دهد.
ایران در این چارچوب قادر است با بهرهگیری از ابزارهای دیپلماسی عمومی، نقشآفرینی مؤثرتری در تحولات منطقهای داشته و به کنشگری جریانساز تبدیل شود. این رویکرد نهتنها در میان کشورهای مسلمان، بلکه در میان افکار عمومی جهانی نیز قابل توسعه است و میتواند مشروعیت رژیم صهیونیستی را بیش از پیش زیر سؤال ببرد.
بیتردید استمرار این روند—با توجه به احتیاط دولتها در برابر فشارهای اجتماعی—میتواند زمینه تعمیق همکاریهای دیپلماتیک را نیز فراهم کند. غفلت از این فرصت و اتکای صرف به مذاکرات فرسایشی با غرب، تنها موجب از دست رفتن فرصت تاریخی شکلگیری همبستگی اسلامی خواهد شد.
گزارش از امیر صفره



