تاریخ : 1393,دوشنبه 03 شهريور19:43
کد خبر : 139976 - سرویس خبری : یادداشت

حمید ابدی

کلافِ پیچیده­ کودتا

خبرنامه دانشجویان ایران: حمید ابدی// قراردادی که یک­سال و یک ماه پس از کودتای 28 مرداد-در تاریخ 29 شهریور 1333- بین دکتر علی امینی-وزیر دارائی دولت کودتا- و هوارد پیچ منعقد گردید و به قرارداد «امینی-پیچ» مشهور شد رازهای کودتا را بهتر برملا کرد و می­توان آن­را میوه­ای دانست که باید از قِبَلِ کودتا چیده می­شد. قراردادی که طیّ آن سهام نفت ایران بین شرکت­های «کنسرسیوم بین­المللی نفت» تقسیم شد.{1}

شرکت بریتیش پترولیوم (شرکت نفت ایران و انگلیس):40 درصد

رویال داچ شل:14درصد

شرکت آمریکایی گلف:7 درصد

شرکت آمریکائی سوکونی: 7 درصد

شرکت آمریکائی سوکونی: 7 درصد

شرکت آمریکائی استاندارد اویل نیوجرسی: 7درصد

شرکت نفت استاندارد اویل کالیفرنیا: 7 درصد

شرکت نفت تگزاس:7درصد

شرکت نفت فرانسه: 6 درصد

نُه کمپانی نفتی آمریکائی دیگر: 5 درصد

این نحوه­ی «تقسیم میراثِ» کودتا، هشت ماه به طول انجامید و شرکت نفت بریتیش پترولیوم که تا قبل از نهضت ملی­شدن نفت کلّ این سهمیه را در اختیار داشت، با اکراه حاضر شد 60 درصد سهام را از دست بدهد، لیکن کماکان چهل­درصد آن را دارا بود. آمریکائی­ها هم که تا قبل از دوران نخست وزیری مصدّق بارها در تلاش بودند انحصار نفتی انگلیسی­ها را بشکنند و ناکام مانده بودند، پس از تفاهم با انگلیسی­ها در به ثمر نشاندن کودتا توانستند چهل­درصد سهام را مال خود کنند. این کار با تاسیس یک کنسرسیوم نفتی از شرکت­های مختلف نفت آمریکائی-که نامشان ذکر گردید- محقّق شد. تاسیس این کنسرسیوم نفتی یکی از طرح­های مطالعاتی بود که دولت آمریکا آن را مورد بررسی قرار داد و پس از تفاهم رساندن با وزیر دفاع وقت(رابرت لاوت) و رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح(ژنرال عمر برادلی) و وزیر خارجه (دین آچسون)، به اجرا رساند. آمریکائی­ها در واقع توانستند در یک رقابت با انگلیسی­ها-که تا قبل از نهضت نفت کلّ سهام را در اختیار داشتند- یک سهم چهل درصدی را از چنگ آن­ها بیرون آورند. با این توضیحات، روشن می­شود در سال­های 32 و 33 یک جنگ تمام­عیار بین نفت­خوران بین­المللی بر سر منابع نفت ایران جریان داشت. این رقابت البته پس از یک «وحدت استراتژیک اطلاعاتی-امنیتی» بین سیا(دستگاه اطلاعاتی آمریکا) و اینتلجنس سرویس(دستگاه اطلاعاتی انگلستان) در به ثمر رساندن کودتای 28 مرداد صورت گرفته بود.

قرارداد «امینی-پیچ» به اندازه­ای منافع نفتی کشور را در معرض تاراج شرکت­های نفتی قرار داده بود که بعدها منتقدین علی امینی در دستگاه پهلوی-منجمله محمدرضا شاه که با او درگیری جدّی داشت- با استناد به آن فضائی ایجاد کردند که نتواند جز مدت کوتاهی در دهه چهل در صحنه سیاسی کشور بازی­گر باشد.

«ترومن» خوب، «آیزنهاور بد»؛ تفکیک ساده­انگارانه «دموکرات­ها» و «جمهوی­خواهان» آمریکا

حدوداً یازده سال قبل (2003) استیفن کینزر-خبرنگار باسابقه نیویورک تایمز- کتابی را تحت عنوان «همه­ی مردان شاه» چاپ کرد که در صدد ارائه­ی یک خطّ تحلیل در ماجرای 28 مرداد 32 بوده است. در این تحلیل اگر چه دولتمردان آمریکائی به علت حضور در کودتا و ایجاد نفرتِ ضدّ آمریکائی در ایرانیان مورد نقد قرار گرفته­اند، امّا هنرمندانه در صدد تفکیک نگاه «جمهوری­خواهان» و «دموکرات­ها» آمریکا در قبال مسائل ایران برآمده است. از «هری ترومن»-متعلّق به حزب دموکرات- که دوران ریاست جمهوری­ وی هم­زمان با جنبش ملی نفت ایران بوده است، تصویری «مثبت» ارائه شده است که «حاضر نبود با امپریالیست­های کهنه­کار انگلیسی همکاری کند» و «به جنبش­های ناسیونالیستی، مانند جنبش مصدّق علاقه­مند بود». از سوی دیگر آیزنهاور-متعلّق به حزب جمهوری­خواه و رئیس جمهور آمریکا در دوران کودتای 28 مرداد-را با تصویری منفی عامل کودتا دانسته است.{2} «ترومن خوب» و «آیزنهاور بد» یا به عبارتی «دموکرات­های خوب» و «جمهوری­خواهان بد» از جمله ساده­سازی­ها و ساده­انگاری­های تاریخی­ست که نه تنها در آمریکا بلکه در کشور ما نیز مستمسک برخی جریانات سیاسی-حتی پس از انقلاب اسلامی- قرار گرفته است. عدّه­ای در تحلیل شکست نهضت نفت نیز ارتباط مصدّق با آمریکائی­ها را از آن رو که با دموکرات­ها بوده است توجیه نموده و در صدد تطهیر آن برآمده­اند و در یک تلقی سطحی­نگرانه انتقال دولت از دموکرات­ها به جمهوری­خواهان را عامل بی­نتیجه ماندن سیاست همگرایی مصدّق با آمریکائی­ها دانستند. بسیاری از تحلیل­گران بر این باورند که آمریکا از مصدّق به عنوان یک راه­گشا برای در هم شکستن سلطه انحصاری «شرکت نفت انگلیس و ایران» استفاده کرده است و به قول مصطفی فاتح، یکی از بهترین کارشناسان مسائل نفت ایران که مدت­ها در استخدام «شرکت نفت انگلیس و ایران» بود، تردیدی نیست که بین شرکت­های نفت آمریکائی و انگلیسی در این باره تفاهمی برقرار شد.{3}

این نکته حائز اهمیت است که ظاهراً زمانی که مصدّق حاضر به تمکین در برابر خواست مقامات دولتِ «ترومن» مانند آورل هریمن و والتر لوی، دال بر واگذاری پالایشگاه نفت آبادان به کمپانی «رویال داچ شل» نشد، مذاکرات به بن­بست رسید و عملکرد آمریکا در قبال نهضت ملّی به کلّی دگرگون شد. فرانسیس گاوین، استاد دانشگاه ویرجینیا، در مقاله­ی «سیاست، قدرت و مشی ایالات متحده در ایران، 1950-1953» (مجله مطالعات جنگ سرد، پائیز 1999) م ی­نویسد: «در کتب و مقالات یکی پس از دیگری بر تفاوت فاحش میان سیاست­های دو دولت ترومن و آیزنهاور در قبال ایران تاکید می­شود، در حالی که برخی شواهد به سادگی روشن می­سازد که چنین شکاف فاحشی وجود نداشته است. در واقع، چرخش سیاست­های آمریکا در قبال ایران در دوران دولت ترومن صورت گرفت». فرانسیس گاوین علت اصلی این چرخش در سیاست ایالات متحده در قبال ایران را نه صعود دولت آیزنهاور بلکه افزایش قدرت نظامی آمریکا و فرادستی قطعی آن بر اتحاد شوروی م ی­داند

در سال­های 1950-1951 ایالات متحده به اندازه­ی کافی مطمئن نبود که بتواند در سیاست خود در قبال ایران ریسک کند و از مداخله نظامی شوروی یا کودتای حزب توده هراس داشت. در سند 1/136 شورای امنیت ملّی مورخ 20 نوامبر 1953(29 آبان 1331) اینگونه آمده است: «گرایش­های کنونی در ایران حفظ کنترل توسط یک حکومت غیر کمونیستی را برای مدّت طولانی دشوار ساخته است» و «توانایی جبهه ملّی برای حفظ کنترل بر اوضاع نامشخص است». این گزاره­ها نمایانگر آنست که مصدّق و دولتش در پروژه­ی کلان درگیری­های آمریکا با شوروی-و بر اساس «دکترین جنگ سرد ترومن»-به طور مستمر مورد محک قرار می­گرفته است و زمانی که ترومن و دموکرات­ها به این تحلیل رسیدند که مصدّق توانایی تقابل با جریان روشنفکری چپ را ندارد و امکان افزایش نفوذ شوروی در کشور رو به گسترش است، تغییر سیاست نسبت به مصدّق را دنبال نمودند.

سیاست آمریکا نه فقط در دوران نهضت نفت بلکه در کلیه ادوارتاریخی در نسبت به ایران بر اساس دکترین­های کلان سیاست­خارجه بوده است که رفت و آمد دموکرات­ها و جمهوری­خواهان تغییری در آن ایجاد ننموده است و همه­ی مناسبات و ارتباطات سیاسی با ایران را بر اساس متغیرهای آن دکترین تنظیم کرده­اند.

درک ناکافی نخبگان نهضت نفت از پیچیدگی­های مناسباتِ کلانِ بین­الملل

سیاست خارجه آمریکا که پس از جنگ جهانی در قامت یک قدرت جدید وارد معادلات سیاسی شده بود، بر اساس اصولی قوام یافته بود که «ترومن» با سخنرانی 12 مارس 1947 در کنگره آن را تحت عنوان «آغاز جنگ سرد با شوروی» مطرح کرده بود. در واقع کلیه­ی مناسبات سیاسی ایالات متحده با کشورهای مختلف بر اساس «طرح مقابله با خطر جنبش­های کمونیستی» بنیان یافته بود. حمایت­ از «جنبش­های ناسیونالیستی دارای گرایش به غرب» به عنوان راهبردی برای جلوگیری از جنبش­های کمونیستی دارای گرایش به بلوک شرق، به عنوان طرحی کلان در اقصا نقاط دنیا دنبال شد. در راستای چنین طرح کلانی بود که حتّی در سال 1325 وام 250 میلیون دلاری جهت انجام طرح­های عمرانی و کمک به سازمان برنامه، به ایران پرداخت شد. عدم ملاحظه­ی پازل آمریکا و نقشی که آن­ها برای ایران در نظر گرفته بودند، عدم فهم مناسبات جدید بین­الملل یا به تعبیری نظم جدید جهانی که پس از جنگ جهانی حاکم گردید توسط دکتر مصدّق و سایر نخبگان جبهه­ملّی موجب گردید در تعریف نسبت با آمریکا دچار اشتباه گردند. کودتای 28 مرداد ضمن هماهنگی اطلاعاتی-امنیتی آمریکا و انگلیس محصول سطحی­نگری در فهم نقشه­ی قدرت­های جهانی هم بوده است.


{1} عبداله شهبازی، ظهور و سقوط پهلوی، جلد دوم، ص 277

{2} عبداله شهبازی، کودتای بیست و هشت مرداد-چند گزارش مستند، ص 269

{3} مصدّق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی، ص 443-445


کد خبرنگار : 22