تاریخ : 1393,دوشنبه 13 بهمن02:15
کد خبر : 156621 - سرویس خبری : خبرهای ویژه

خلاصه خاطرات «احمد احمد»/1

از اولین بازداشت تا عضویت در انجمن «حجتیه!»/ مردم از یکدیگر می پرسیدند: «این کیست ؟ تا الان کجا بوده؟» +صوت

احمد احمد که زندگی مبارزاتی خود را آغاز کرده بود. سه روز در زندان ماند و با دادن تعهدی آزادش کردند. البته همین سه روز زندانی شدن در قزل قلعه کافی بود تا از مدرسه اخراجش کنند. تا اینکه در آغاز سال تحصیلی 40-39 دوباره در مدرسه ثبت نام کرده بود.

خبرنامه دانشجویان ایران: احمد احمد مبارز مجاهدی که سالیان سال در زندانهای رژیم شاهنشاهی سپری کرده است، همچون نامش بسیار متفاوت تر از افراد دیگری است که در راه اعتلای وطن گام برداشته اند. "احمد احمد" در سالیان پیش از انقلاب عضو موثر بسیاری از گروههای سیاسی و مبارز بوده است و زندگی تشکیلاتی را از فداییان اسلام تا مجاهدین خلق، از موتلفه و حجتیه تا حزب ملل اسلامی و... تجربه کرده است. شاید حالا و بعد از سی و پنج سال مرور تطور فکری و سیاسی "احمد احمد" برای بسیاری از جوانان و کسانی که از خاطرات مبارزات انقلابی مردم مسلمان ایران جز اندکی نشنیده اند، جالب باشد؛

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در این نوشتار به شرحی مزجی بر خاطرات این مبارز مسلمان خواهیم پرداخت.

فطرت عدالت جو و پرسشگر هر انسانی او را در برابر واقعیت های اجتماعی و کم و کاست های زندگی روزمره به فعالیت وا می دارد و از او اراده ای می سازد که با آگاهی اکتسابی، خود و محیط پیرامونش را  پویایی و نشاط ببخشد. پویایی و جنبش که لازمه یک حیات حقیقی است، از کودکی در احمد احمد شکل می گیرد. پرسشگری او آغاز می شود :

"...یکی از مناطق نزدیک عباسی (محل زندگی احمد) قلعه مرغی بود که فرودگاهی داشت...من گاهی ساعتها از بالای بام ساختمان دوطبقه ای به تماشای صحنه های زیبای پرواز و فرود هواپیماهای ملخی می نشستم، با پرواز هر هواپیما من در آسمان خیال کودکی به پرواز در می آمدم، که تنها یاد فقر،حرمان و بدبختی مردم مرا به دنیای واقعی ام برمی گرداند. آنچه از درماندگی، فقر و بیچارگی مردم می فهمیدمبرایم رنج آور و آزار دهنده بود، به دنبال جواب این سوال بودم که چرا برخی چنین نگونبخت و برخی چنان خوشبخت و مرفه هستند"

وضعیت بد اقتصادی و و دشواری های زندگی تفکر پرسشگری را در او تقویت می کرد. "به سبب شرایط بد اقتصادی ما، تحصیل من با دشواری هایی مواجه بود، به یاد دارم به خاطر نداشتن شلوار مدت یک هفته به مدرسه نرفتم تا این که برادرم مهدی که سرباز بود به مرخصی آمد و یکی از شلوارهای نظامی خود را به من داد، شلوار را به رنگرزی بردم و بعد مادرم آن را برایم کوچک کرد"

اولین تجربه زندان

در یک اعتراض صنفی که دانش آموزان مدرسه مروی آن را ترتیب داده بودند، با انکه هیچ ربطی هم به وضعیت تحصیلی اش نداشت شرکت کرد. معترضین مقابل دفتر آموزش و پرورش در خیابان سی تیر تجمع کرده بودند، که احمد با چند نفر دیگر شعارهایی داده بودند و شیشه اداره را شکسته بودند. احمد احمد در بخشی از خاطرات خود می گوید:"بعد از پایان تظاهرات با یکی از دوستانم به طرف سه راهی روزنامه اطلاعات حرکت کردیم...چهار نفر ما را در نقطه ای محاصره کردند. ناگهان یکی مرا گرفت و دیگری دستبند به دستم زد...مرا به کلانتری شماره 9 بردند...ساعت 9 شب برای اولین بار خود را در اتاقی تنها می دیدم...ساعت 11 شب آمدند و ما را به قزل قلعه بردند"

احمد احمد که زندگی مبارزاتی خود را آغاز کرده بود. سه روز در زندان ماند و با دادن تعهدی آزادش کردند. البته همین سه روز زندانی شدن در قزل قلعه کافی بود تا از مدرسه اخراجش کنند. تا اینکه در آغاز سال تحصیلی 40-39 دوباره در مدرسه ثبت نام کرده بود.

این کیست؟ تا الان کجا بوده؟

در سال 41 دولت اسدا... علم لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را را به تصویب  رساند. علما، مراجع و روحانیون از جمله هیئت های موتلفه اسلامیاعلامیه ها و بیانیه هایی صادر کردند. اعلامیه ها و تلگاف های آیات عظام خمینی(ره)، میلانی ، قمی، گلپایگانی، مرعشی نجفی توسط وعاظ از جمله مرحوم فلسفی برای مردم خوانده می شد. احمد در بیان بخشی از خاطرات آن روز می گوید:"برای من نام آیت الله خمینی بین نام هایی که اعلامیه هایشان خوانده می شدنا آشنا بود و کمتر درباره او می دانستم...همه اعلامیه ها خوانده می شد، البته آنچه بر دل من و سایر مردم می نشست و از همه گیراتر بود، اعلامیه امام خمینی بود، همان موقع می شنیدمکه برخی مردم از یکدیگر می پرسیدند:"این کیست ؟ تا الان کجا بوده؟ ولی برایشان مواضع صریح و بی پروای امام مهم و مایه امیدواری بود و موجب مسرت و خوشحالی شان می شد، مبارزین واقعی آرام آرام بستر اصلی خود را یافته و به سمت نهضت امام خمینی (ره)جذب شدند.

ورود به انجمن ضد بهاییت

خودش می گوید بعد از بروز حوادث پی در پی تحولات فکری و درونی در خود احساس کرد که به یک تشنگی انجامید. توسط برادرش مهدی به "انجمن ضد بهاییت" معرفی شد و در کلاس های آنان حاضر می شد. انجمنی که بعد ها همه آن را به نام  "حجتیه" میشناختند. مدتی نقش "نعش" را بازی می کرد نعش به کسی می گفتند که کاملا آموزش دیده و در کلاسهای تبلیغی بهاییت شرکت می کرد تا کسانی را که گرایش به بهاییت پیدا کرده بودند شناسایی و به انجمن معرفی کند تا انجمن با کادر مجربی که در اختیار داشت از انحطاط کامل آنان جلوگیری کند. اگرچه وارد کردن شبهات مکرر در جلسات تبلیغی بهاییت باعث شده بود تا احمد احمد بیشتر به دنبال درک و فهم اصول و فروع اسلام باشد، اما تعهدی که انجمن از اعضا برای تحریم فعالیت سیاسی گرفته بود، مانع تحرک احمد شده بود. به خاطر همین تصمیم گرفت به گفته خود، خیلی آرام از جرگه انجمن بیرون بکشد و با فراغ خاطر به فعالیت های سیاسی و مذهبی بپردازد، چرا که فعالیت انجمن را نوعی موافقت با حکومت شاه می دانست. این تفکر زمانی قوت گرفت که وقتی به خاطر فعالیت در حزب ملل اسلامی دستگیر و روانه زندان شده بود، ساواک از انجمن برای فعالیت وی در حزب ملل توضیح خواسته بود و انجمن هم تعهد نامه احمد را به ساواک داده بود تا خود را مبری کند.


دانلود


کد خبرنگار : 19