تاریخ : 1393,سه شنبه 14 بهمن14:22
کد خبر : 156807 - سرویس خبری : آخرین اخبار صفحه اول

شعر:: بگو که راه تعامل ز ابتکار عدوست

خبرنامه دانشجویان ایران: شعری از علیرضا خاکساری

همیشه حس تغزل به نفع شاعر نیست
همیشه این قلم شاعرانه قادر نیست

همیشه دفتر من حاوی مخمس نیست
غم نهفته به اشعار من مشخص نیست

پس از مرور غم و غصه های تکراری
سروده ام به هوایت ولیکن اجباری

برای  بهمن خونین چکامه ای دارم
میان مثنوی ام درد نامه ای دارم

زمانه بر سر جنگ است یا حبیب الله
دلم برای تو تنگ است یا حبیب الله

بیا ببین جریان های اختلافی را
بیا ببین اثر ندبه های "کافی" را

بیا ببین که مسلمان کشی به راه افتاد
برادری که به دستان ما به چاه افتاد

بیا بیا به تماشا هوای سازش را
ببین تعرض تلخ پس از نوازش را

یزید معرکه بر رخ نقاب می گیرد 
مقدسانه وضو از شراب می گیرد

بیا که بیعت با اجنبی حلال شده ست
بیا که خون شهید تو پایمال شده ست

بیا که بشنوی آقا نه غزه ، لبنان را
و بنگری سر و جانم فدای ایران را

چه سایه ها ز سر ما یکی یکی کم شد
نبوده ای که ببینی چه با " مقدم " شد ۱

دوباره نام شهیدی به کوی و برزن هم 
خبر شدی که شبی "احمدی روشن" هم

بر این لوای بنی صدرمان رجایی نیست
به جز سرای شهادت دگر سرایی نیست

کنار سفره ی ما عمروعاص را دیدی
میان حلقه ی فتنه خواص را دیدی

بیا بگو که هماره بصیر باید بود
کنار رهبر خود سر به زیر باید بود

بیا دوباره بخوان کل یوم ٍعاشورا
بیا دوباره بخوان کل ارض ِ کرببلا

بگو که فصل جدید و بهار بیداری ست
میان غزه و سوریه کربلا جاری ست

بیا بگو که علی زمانه ام تنهاست
بگو امیر خوارج شرور و بی پرواست

بگو که راه تعامل ز ابتکار عدوست
بگو که رهبر فرزانه استخوان به گلوست

بیا دوباره بگو از بصیرت عمّار
بیا دوباره بخوان أین میثم تمّار

بیا بگو که امان نامه شرّ خنّاس است
خوشا به حال هر آن که ز نسل عباس است

همین که بعد تو دارم ولی ؛ خدا را شکر
شدم ملازم " سید علی " خدا را شکر

گذشته اب جفا دیگر از سرم سید
ز این گلایه ی هر ساله بگذرم سید

دلم هوای تو کرده هوای چشمانت
هوای مرثیه و شانه های لرزانت

دلم هوای جماران دیگری کرده
هوای روضه ی گودال " کوثری" کرده


کد خبرنگار : 22