خبرنامه دانشجویان ایران: نیمه های شب دوشنبه بود که خبری مبنی بر دست دادن ظریف و اوباما در رسانه های خارجی منتشر شد، مسئله ای که از صبح روز گذشته پایگاه اینترنتی بلومبرگ در گزارشی مدعی این خبر شد؛ چند خبرگزاری داخلی نیز به نقل از یک «منبع نزدیک به هیئت ایرانی» گفتند که این دیدار کاملا اتفاقی بوده است، و از قبل برنامه ریزی نشده است.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ از قبل هم می شد پیش بینی کرد که قرار است در نیویورک، به قول حامیان دولت اتفاقات «تاریخ ساز» بیافتد. با نگاهی به مواضع و «خط رسانه ای» حامیان دولت قبل از سفر روحانی به سازمان ملل، دادن «پالس» به طرف آمریکایی بدون شک یکی از برنامه های «اصلی» این سفر بود، اما با فاجعه منا «نصفه و نیمه» اجرا شد!، این ادعا در آنجایی عینیت پیدا می کند که به نوشته مهدی محمدی، وقتی یک مقام مسؤول در جلسهای خصوصی به مخاطبانش گفت: «اشتباه نکنید! بزرگترین دستاورد این دو سال مذاکره، برجام نبوده بلکه شکلگیری یک زیرساخت ارتباط با آمریکا بوده است».
** برنامه «شکست تابو»
در سفر اول روحانی که حامیان دولت آن را «شکستن تابوی گفتگو» نامیدند، گفتگوی روحانی با اوباما باعث چرخش دوربین های رسانه به این «حرکت» دو مقام عالی شد.
در سال دوم – سال 93- که درست پس از توافق ژنو بود گرچه اینبار خبری از مکالمه با اوباما نبود اما دیدار روحانی با دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس بار دیگر رسانه ها را روی این مسئله «متمرکز» کرد، بخصوص اینکه این دیدار بعد از 35 سال رقم خورده بود، البته جالب اینجا بود که «انگلیسی ها» بازهم رسم «خوش برخوردی» ایرانی را رعایت نکردند درست بعد از این دیدار کامرون در اظهارنظری گفت است: "صبح امروز من با رئیس جمهور روحانی دیدار کردم، ما اختلاف نظرهای شدیدی داریم. ایران از گروه های ترویستی حمایت می کند، برنامه هستهایاش، رفتارش با مردماش، همه اینها باید تغییر کند." این اظهارات کامرون در داخل ایران با واکنش هایی روبرو شد و عده ای معتقد بودند که روحانی باید در سخنرانی خود به اظهارات توهین آمیز کامرون پاسخ می داد.
و در سال سوم نیز به دست دادن ظریف با اوباما کشیده می شود، که مشخص نبود که اگر حادثه «منا» رخ نمی داد این ارتباط چگونه رقم می خورد.
جالب اینجا است که رهبر انقلاب در ماجرای گفتگوی تلفنی روحانی - اوباما، این نوع رفتار را یک «اقدام نابجا» عنوان کرده بودند؛ و یکسال پیش در دیدار مسئولان وزارت خارجه و سفرا و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور سطح ملاقات با مقامات امریکایی را تنها در سطح وزیر خارجه و آنهم در موضوع هستهای تعیین کرده و فرمودند: «عدهای اینجور وانمود میکردند که اگر با آمریکاییها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل میشود، البته ما میدانستیم اینجور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد. در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان آمریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر بخاطر مسائل حساس هستهای و تجربهای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاکراتی داشته باشند اما از این ارتباطات نه تنها فایدهای عاید نشد بلکه لحن آمریکاییها تندتر و اهانتآمیزتر شد و توقعات طلبکارانهی بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبونهای عمومی بیان کردند... این، یک تجربهی ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است. این کار ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم میکند و غربیها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه میدهند. تا وقتی وضع کنونی یعنی دشمنی امریکا و اظهارات خصمانه دولت و کنگره آمریکا درباره ایران ادامه دارد تعامل با آنها نیز هیچ وجهی ندارد.»
** مصافحه عزت مندانه!
اما نکته قابل تامل در این میان واکنش امروز روزنامه های اصلاح طلب است؛ روزنامه آرمان در تیتر اول خود و با انتشار عکس «آتلیه ای» از دست دادن ظریف و اوباما این دیدار را یک " دیدار اتفاقی اما تاریخی" خواند؛ روزنامه آفتاب یزد نیز با مطلب با عنوان "دیپلماسی اتفاقی ظریف" با حمله به نمایندگان مجلس و سیاسی جلوه دادن واکنش های منتقدان نوشت: "پرسش اینجاست که آیا باید مجلس حتی در چنین امری هم ورود پیدا کند و از خود عکس العمل نشان دهد؟ آن هم درمیان این همه مسئولیت و ماموریت مهمی که باید به آن بپردازد؟" (!)؛ روزنامه بهار نیز با انتشار عکس «خنده» ظریف و اوباما این دیدار را یک «مواجهه عزت مندانه» دانست. دیگر روزنامه های اصلاح طلب نیز به همین «خط خبری» پرداختند.
* جهان «پسافرجام»
به هر حال این مسئله دیگر روشن شده است که این اتفاقات «یهویی» رخ نمی دهد، و سیاست نگاه «برون زا» دولت، تنها حل مشکل کشور را همین ارتباط با «کدخدا» حتی در «راهروهای» سازمان ملل می داند.
این مسئله را هم می توان در «ضعیف بودن پایه ای» دولت دانست، به قول پرویز امینی این رفتار دولت یک «خطای استراتژیک» است، خطایی که دولت تمام تخممرغهایش را در سبد سیاست خارجی آن هم تغییر در روابط خارجی با جهان غرب گذاشته است به طوری که کل تصویری که از دولت در ذهنیت اجتماعی بازتاب پیدا کرده به همین مساله مرتبط است و سایر بخشها و وجوه دولت به طور کلی در حاشیه است. معنای این مساله این است که موفقیت و شکست دولت یازدهم در تصور اجتماعی بیش از هر چیز محدود و مشروط به این عرصه است. چالشی که این خطای استراتژیک با خود همراه دارد این است که در این حوزه دامنه ابتکار عمل دولت نسبت به طرفهای غربی و آمریکایی خود بسیار پایینتر است و بخش زیادی از اتفاقاتی که در این عرصه خواهد افتاد بیرون از دامنه اختیار و ابتکار دولت خواهد بود.