تاریخ : 1394,دوشنبه 07 دي18:23
کد خبر : 188781 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

شریف حیدربیگی؛

فرانسه یکی از مظاهر ظلم

در این نوشته با توجه به ضرورت بهینه‌سازی و به روز رسانی سیاست خارجی ایران در قبال فرانسه، و همچنین با توجه به دیدگاه رهبر انقلاب که در سخنانی نام رئیس جمهور فرانسه را در کنار روسای آمریکا و انگلیس از مظاهر ظلم دانسته اند. نگارنده درصدد است تا روابط ایران و فرانسه پیش و پس از انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دهد.

خبرنامه دانشجویان ایران: شریف حیدربیگی// ایران قرن هاست که از نظر موقعیت منحصر به فرد ژئوپلتیکی خود همواره در کانون توجه قدرت ها قرار دارد. قدرت های مختلف همواره به منظور تعقیب اهداف و منافع خود در منطقه خلیج‌فارس، خاورمیانه و آسیای مرکزی و ایفای نقش فعال در معادلات بین‌المللی و همچنین برای به دست آوردن بازار ایران، خواهان برقراری و یا توسعه روابط با ایران بوده اند. فرانسه نیز همانند سایر قدرت ها و به عنوان یکی از پنج کشور عضو دائم شورای امنیت که مجهز به قدرت هسته‌ای است و نیز به عنوان کشوری که به واسطه انقلاب اکتبر 1789، رسالتی جهانی برای خود قائل است؛ از این قاعده مستثنی نیست و نگرش ویژه‌ای نسبت به ایران در شکل‌بندی قدرت خاورمیانه‌ای دارد.

با توجه به ظرفیت های سیاسی و اقتصادی فرانسه و بحث میزبانی امام خمینی(ره) در سال 57 و حمایت روشنفکران آن از انقلاب اسلامی و مهمتر از همه اینکه، به نسبت سایر قدرت ها، مطامع استعماری اندکی در ایران داشته، انتظار می رفت روابط دو کشور از سطح قابل قبولی برخوردار باشد؛ اما بنا به دلایلی روابط فی مابین هر از گاهی در محاق فرو رفته است که نتایج آن به شکل تحریم  وقطع رابطه دیپلماتیک تبلور پیدا کرده است؛ با این وجود ایران و فرانسه همواره به دنبال عبور از موانع و بحران‌های پیش رو جهت برقراری و توسعه روابط بوده‌اند.

در این نوشته با توجه به ضرورت بهینه‌سازی و به روز رسانی سیاست خارجی ایران در قبال فرانسه، و همچنین با توجه به دیدگاه رهبر انقلاب که در سخنانی نام رئیس جمهور فرانسه را در کنار روسای آمریکا و انگلیس از مظاهر ظلم دانسته اند. (بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون- ۱۳۸۸/۰۹/۲۲) نگارنده درصدد است تا روابط ایران و فرانسه پیش و پس از انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دهد.

بخش اول: مروری بر پیشینه تاریخی روابط ایران و فرانسه قبل از انقلاب اسلامی ایران
فرانسه تا قبل از قرن پنجم میلادی دارای وحدت ملی و مستقلی نبود و مناسبات سیاسی ساکنان آن  متأثر از روابط ایران و روم بود؛ اولین بار ایرانیان از طریق فرانسه با قاره اروپا آشنا شدند. ”فرانک“ نام قومی است که در فرانسه ساکن بوده اند؛ شاید از همین رو باشد که در ادبیات مردم ایران به اروپا لقب ”فرنگ“ داده شده است. در قرن ۱۹ زبان فرانسه اولین زبان خارجی مورد استفاده در دربار قاجار و در تشکیلات و سازمان های اداری ایران بود. در آغاز قرن بیستم یکی از عوامل گسترش زبان فرانسه در ایران اداره گمرکات بود که تحت نظر بلژیکی های فرانسوی زبان اداره می شد.»

تا حدود دهه۳۰ هجری شمسی زبان فرانسه همچنان زبان دوم ما در مدارس بوده و حتی در روابط دیپلماتیک و سیاسی هم تا این دهه از زبان فرانسه استفاده می شده است. اولین رفت و آمدهای فی مابین بیشتر جنبه روابط تجاری و تبلیغ مذهبی بوده که رفته رفته در سال های بعد این روابط شکل جدی‌تری به خود می گیرد.

آغـاز روابط دیریـنه
بدیهی است که روابط ایران و فرانسه  پس از انقلاب را نمی توان بدون در نظر گرفتن سابقه تاریخی روابط آن دو درک کرد. آغاز روابط دیرینه ایران و فرانسه را می توان از سال 1291 میلادی که سفیری از جانب ارغون شاه به دربار فیلیپ لوبل اعزام شد دانست... ایران به دلیل شرایط مساعد و موقعیت جغرافیایی خاص خود و قرار گرفتن در منطقه‌ای موسوم به خاور میانه و همچنین نزدیکی به منابع مختلف، از دیرباز، ایران به مکانی برای رقابت و گاها تاخت و تاز قدرت‌ها تبدیل می شده است. براین اساس بود که فرانسه در دوران لویی 13 به فکر دست یافتن به سرزمین های دور دست و تحصیل مستعمرات افتاد و لذا درصدد برآمد از طریق اتحاد با دولت عثمانی به مشرق زمین به ویژه ایران و هند دست پیدا کند... رقابت کشورهای اروپایی در قرن هفدهم به منظور به دست آوردن بازارهای مناسب باعث شد تا دست به استعمار کشورهای ضعیف و اتحاد با کشورهای قوی ورابطه با سایر کشورها می زدند. یکی از کشورهایی که در آن زمان نمی خواست از این رقابت بزرگ عقب بماند و خود را در رقابت با رقبای انگلیسی خود می‌دید، فرانسه بود که در عهد صفویه نظرش به ایران جلب شد.

روابط در دوره صفویه (1729 -1610):
اولین ارتباط فی مابین ملت های ایران و فرانسه با نام «ژان باتیست تـاوِرْنیه» چهره نامدار فرانسوی گره خورده است. وی که از جهانگردان و بازرگانان معروف فرانسه بود در عصر صفوی بارها به ایران و مشرق زمین سفر کرد.

فرانسه در زمان لویی سیزدهم تصمیم به برقراری روابط با ایران گرفت و در سال 1636 موفق شدند با پادشاه ایران رسما روابطی ایجاد نمایند به همین منظور کشیشی به نام «دهی دکورمنن» را به دربار شاه صفی فرستادند تا به امور تبلیغات مذهبی آئین کاتولیک در شرق بپردازد؛ در ضمن فرانسه از این طریق و به بهانه مذهب به دنبال راهی برای رسیدن به هندوستان بود؛ چون دولت عثمانی به عنوان دشمن ایران و انگلیسی ها و هلندی ها که قسمت های جنوب ایران و خلیج فارس را بر عهده داشتند مانع از نفوذ فرانسوی ها در منطقه می شدند... در سال 1642 کشیشی دیگر به نام «پاپیائل دومانس» و سال ها در اصفهان پایتخت وقت ایران به سر برد و اقدام به نوشتن کتابی تحت عنوان «کشور ایران» کرد که حاوی اطلاعات لازم برای شرکت های فرانسوی بود... نخستین قراررداد بین دو کشور در ۲۸ اوت ۱۷۰۸ به عنوان عهدنامه تجاری میان دولت لوئی ۱۴ و شاه سلطان حسین صفوی امضاء شد اما اجرای آن با مشکلات متعددی مواجه شد چراکه طرفین اهداف متفاوتی را از آن مدنظر داشتند. هدف دولت ایران این بود که با باز کردن پای فرانسویان به خلیج فارس به کمک آن بتواند انگلیسیها، هلندیها و پرتغالیها را  از خلیج فارس بیرون کند. اما فرانسه به دنبال حمایت از کاتولیکها و بازرگانان خود بود و تمایلی به لشکرکشی به خلیج فارس نداشت... در سال 1715 بین دو کشور به امضا رسید که به موجب آن ایرانیان حق تجارت در فرانسه و تأسیس کنسولگری در مارسی داده شد اما نتایج قابل ذکری به بار نمی آورد (فرانسه، وزارت امور خارجه، تهران، 87، صص153 و 154)  در سال 1705 میلادی، لوئی چهاردهم، «ژان باپتیست فبر» را با هیأتی همراه به عنوان سفیر فوق العاده به ایران می فرستد. در هیات همراه او چهره های نامداری از جمله «ژاک روسو» (عموی ژان ژاک روسو) به چشم می خورد. اما پس از فوت ژان باپتیست فبر در ایران، «پیر ویکتور میشل» کار او را دنبال می کند.

روابط ایران و فرانسه در سال 1729 و پس از حمله افغان ها به اصفهان و عزیمت کنسول فرانسه بدون نتیجه مثبتی پایان می پذیرد و به طور کل می توان روابط این دو کشور را در عهد صفویه دوستانه و بدون نکته منفی مهمی توصیف کرد.

روابط در عهد افشاریه و زندیه (1781-1729):
از سقوط سلسله صفویه تا روی کار آمدن قاجار، بین ایران و فرانسه رابطه چندانی برقرار نبود. در دوره افشاریه و زندیه تماس دو کشور به ویژه با بی ثباتی اوضاع داخلی ایران به حداقل خود رسید و در همان محدوده مناسبات تجاری باقی ماند. با قدرت یافتن قاجاریه بار دیگر فعالیت هایی برای برقراری روابط دو کشور آغاز گردید. (غفاری، 1368 : 203) در این دوران که به مدت 60 سال روابط ایران و فرانسه دچار رکود شده بود در سال 1783 هیأتی از طرف لویی 16 در نظر داشت تا از هر گونه اتحادی بین ایران و روسیه و اتریش ممانعت به عمل آورد؛ اما علی مراد خان زند به علت جنگ های داخلی نمی تواند به تقاضای وی ترتیب اثر دهد. علیرغم برقراری روابط دیپلماتیک بسیار محدود با وقوع انقلاب کبیر فرانسه هم در سال 1789 روابط بین دو کشور تا مدتی قطع شد.

روابط در دوره قاجاریه (1921-1781):
در اوایل سال 1796 دو فرانسوی حامل نامه ای از طرف سفیر فرانسه در دربار عثمانی مبنی بر برقراری روابط تجاری بین دو ایران و فرانسه به صدراعظم آقامحمدخان تسلیم شد که به این نامه پاسخ مثبت داده شد. در سال‌هایی که فرانسه پایه‌های حکومت خود را بعد از پیروزی انقلاب 1789 مستحکم کرد، اولین نامه ای که خواستار روابطی فراتر از حد تجاری و مذهبی بود و مطالبات سیاسی داشت و خواستار اتحاد ایران و فرانسه شد به دربار قاجاریه فرستاد؛ اما زمانی نامه به ایران رسید که آقامحمدخان به قتل رسیده بود. به همین سبب فرانسه مجدداً در سال 1801 خواستار اتحاد بین دو کشور علیه روسیه و بریتانیا شد؛ اما چون در همان ایام معاهدات مودت و تجارت بین ایران و انگلستان منعقد شده بود به نامه مزبور هم ترتیب اثر داده نشد.
پس از اشغال شهرهای شمالی ایران (منظقه قفقاز) به وسیله ارتش روسیه و بی تفاوتی دولت انگلیس، فتحعلیشاه که آوازه ناپلئون را شنیده بود این بار خود پیش قدم شده و با ارسال نامه ای به ناپلئون که درگیر جنگ با انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی و روسیه بود پیشنهاد وسوسه برانگیزی داد که منجر به عقد قراردادی تحت عنوان «فینکن اشتاین» (نام منظقه ای در پروس شرقی) در 4 مه 1807 (1186 هـ.ش) بین ایران و فرانسه شد. به موجب این عهدنامه، استقلال ایران تضمین و گرجستان متعلق به ایران دانسته می شود. ایران هم متعهد شد ضمن قطع فوری روابط سیاسی و بازرگانی خود با انگلیس، به دولت مزبور اعلان جنگ بدهد و... بر این اساس برای یک دوره کوتاه با پیشنهاد فتحعلیشاه مبنی بر باز بودن راه حمله به هندوستان از خاک ایران، بین امپراتوری ناپلئون فرانسه و کشور سلطنتی ایران جهت مقابله با روسیه و بریتانیا، ائتلافی بزرگ تشکیل شد. تشکیل این ائتلاف بخشی از طرح بزرگ ناپلئون برای عبور از شرق میانه به منظور حمله به هند مورد تصرف انگلیس بود. اما پس از انعقاد عهدنامه «تیلسیت» بین ناپلئون و روسیه تزاری در 7 ژویه 1807 تغییرات زیادی در اروپا و دنیا به وجود آمد و ایران ناگهان در سخت ترین موقع به حال خود واگذار گردید و در واقع دولت فرانسه متحد خود را در برابر روسیه و انگلستان که مترصد انتقام جویی بودند یکه و تنها گذاشت. باتوجه به عدم توجه فرانسه به درخواست ها و یادآوری های ایران پیرامون مفاد عهدنامه «فینکن اشتاین»، هیأت فرانسوی مجبور به ترک ایران شد و براین اساس روابط ایران و فرانسه در 12 فوریه 1809 حدود سی سال قطع گردید.

 

دولت فرانسه در سال 1844 هیأتی را به دربار محمدشاه فرستاد؛ این هیأت در بدو ورود موفق شد فرمانی از محمدشاه مبنی بر آزادی تجارت و استفاده از شرط «کامله الوداد» به اتباع فرانسه بگیرد. همچنین در ژوئیه  1847 بین دو کشور مذاکراتی خیلی سری به منظور طرح قراردادی جدید آغاز شد که هیچ وقت رسمیت پیدا نکرد. فرانسویان تلاش کردند در زمان صدارت امیرکبیر مجددا آنرا مطرح و به تصویب برسانند که به دلیل یک طرفه بودن اغلب امتیازات از سوی امیرکبیر رد شد. این دوره از روابط نیز مانند دوره نخست، پیش درآمد خوبی داشت و فرجامی نا مطلوب، با امید شروع شد و به سرخوردگی پایان یافت. به طوری که روابط سیاسی ایران و فرانسه از 1849 به مدت 6 سال دیگر قطع گردید.

دولت فرانسه در زمان ناپلئون سوم بار دیگر نسبت به ایران علاقمند شد و در سال 1855 هیأتی را به دربار ناصرالدین شاه فرستاد و روابط صمیمانه ای برقرار گشت. ناپلئون سوم به درخواست ناصرالدین شاه مبنی بر تلاش دولت فرانسه به منظور میانجیگری بین ایران و انگلیس و عقد قرارداد صلح بین این دو پاسخ مثبت داد و بر اثر دخالت او عهدنامه صلاح ایران و انگلیس در 4 مارس 1857 منعقد گردید و نهایتاً اینکه در 25 ژوئیه 1857 سفارت ایران در پاریس تأسیس شد.

پیدایش جنبش صهیونیستی در دوره ناصری
پیدایش جنبش صهیونیستی در ایران در دوران پهلوی با حمایت سفارت خانه های خارجی بویژه فرانسه و انگلیس بوده است و همین جنبش و تشکیلات آن در ایران، نقش کلیدی در مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین اشغالی داشته است. این جنبش مناسبات خود را با رژیم پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 حفظ کرد.

با رشد جنبش صهیونیستی در اروپا، توسعه جایگاه یهودیان در دول اروپایی بویژه انگلیس، حمایت تدریجی دولت های اروپایی از یهودیان ایران در دوره حاکمیت ناصرالدین شاه نضج گرفت. مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا بستر مناسبی برای ملاقات نمایندگان مؤسسات و تشکیلات صهیونیستی در اروپا با وی بود. شاه قاجار در پاریس با لرد «روتچیلد» از خانواده های متمول یهودی و از رهبران صهیونیستی فرانسه، ملاقات کرد و لرد از شاه خواست تا نسبت به اصلاح وضعیت اجتماعی یهودیان ایران همت گمارد... اهتمام ممالک اروپایی به یهودیان ایرانی، دولت قاجار را مجبور به دادن امتیازات و تسهیلاتی به یهودیان نمود تا آنکه در سال 1295 ق. کار نظارت بر امور جامعه یهود ایران به عنوان «ملل متنوع» به وزارت امور خارجه واگذار شد.(یهودیان ایرانی را تا ابتدای سلطنت پهلوی ها جزو ملل متنوع می خواندند) نخستین مدرسه آلیانس (مدرسه یهودیان) در تهران سال 1317ق. گشایش یافت و مظفرالدین شاه، مبلغ دویست تومان به آن مؤسسه کمک نقدی کرد.

مهم ترین و معروف ترین سازمان های یهودی و صهیونیستی در ایران را می توان به شرح زیر، فهرست کرد: 1- تشکیلات آموزشی مدرسه آلیانس در تهران: این تشکیلات وابسته به آلیانس ایزرائلیت اونیورسال فرانسه است. مسافرت ناصرالدین شاه به فرانسه و ملاقات با سران صهیونیستی فرانسه، زمینه را برای تأسیس این مؤسسه در تهران فراهم ساخت.

روابط از زمان اعلام جمهوری در فرانسه تا جنگ جهانی اول (1914-1870)
پس از سقوط ناپلئون سوم و اعلام جمهوری در فرانسه روابط فی مابین همچنان دوستانه ادامه یافت و ناصرالدین شاه که به زبان فرانسه آشنا بود سه بار به این کشور مسافرت کرد. اولین خط راه آهن  ایران میان تهران و شهر ری به طول 8700 متر در سال 1308 هجری شمسی و به عبارت دیگر در سال 1888 میلادی در ایران  به وسیله "موسیو بواتال" فرانسوی که امتیاز  بهره وری آن تا 99 سال را از ناصرالدین شاه گرفته بود، اجرا شد. البته فرانسوی ها طبق این قرارداد 99 ساله با دولت ایران، وظیفه داشتند برنامه وسیعی را در زمینه تاسیس شبکه خط آهن و تراموا در ایران پیاده کند، اما در عمل جز همان یک رشته خط اهنی چیز دیگری ساخته نشد.

مظفرالدین شاه نیز در زمان سلطنت خود دو بار به فرانسه سفر کرد. آنچه در این دوران دو کشور را بیشتر به هم نزدیک می کرد روابط فرهنگی بود. معلمان فرانسوی در مدرسه دارالفنون ایران تدریس و شاگردان ایرانی فرانسوی که در تهران تأسیس شده بودند به تحصیل مشغول بودند. از آنجا که در آن زمان، زبان فرانسوی زبان دیپلماسی بین المللی و زبان آکادمیک جهانی به شمار می رفت در ایران نیز این زبان بسیار متداول گشته بود. دراین زمان فارغ التحصیلان دارالفنون برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام می شدند.

امتیاز انحصاری و دائمی حفاری و برداشت عتیقه و همچینن اجازه‌ی خروج آثار به‌دست آمده از کاوش‌های باستانی به دولت فرانسه برای اولین‌بار در اواخر قرن 19 میلادی در زمان ناصرالدین شاه و مظفر الدین شاه به فرانسوی‌ها واگذار شد. البته این نخستین‌باری نبود که چنین اجازه‌ای به فرانسوی‌ها داده می شد. به همین دلیل بهترین آثار باستانی ایران هم اکنون در موزه «لوور» پاریس قرار دارند.

روابط در عهد پهلوی (1979-1921):
در بررسی روابط خارجی ایران با فرانسه در دوره پهلوی می توان به دو مورد مهم اشاره کرد: یکی جایگاه برتر فرانسه در نزد افکار عمومی ایران در مقایسه با سایر دول اروپایی و دیگری غالب بودن سطح روابط فرهنگی دو کشور نسبت به روابط سیاسی و اقتصادی. به طوری که در یک کلام چارچوب و شالوده روبط دو کشور ایران و فرانسه را می توان مبتنی بر مراودات فرهنگی ارزیابی کرد. در بحث از روابط فرهنگی ایران و فرانسه از دوره بعد جنگ دوم جهانی تا انقلاب اسلامی دو موافقت نامه مهم در چارچوب همکاری های فنی و فرهنگی به امضا رسیده است. ۱- موافقت نامه علمی و فنی مورخ دی ۱۳۴۶ برای تشریک مساعی در ایران و تشکیل دوره های کارآموزی و مبادله نشریات. ۲- موافقت نامه فرهنگی آبان ۱۳۵۲ برای اعزام ۲۰۰ نفر استاد و کار شناس به ایران. درضمن، تعدادی مدارس فرانسوی نیز در ایران فعال بودند که از سوی میسیونرهای مذهبی و یا گروههای سکولار اداره می شدند. در بعد اقتصادی نیز حضور فعال فرانسه از حوزه نفتی آغاز می شود. فرانسه «در تشکیل کنسرسیوم نفتی سال ۱۳۳۴ شرکت نفت فرانسه توانست با ۶ درصد برای اولین بار سهم قابل ملاحظه ای در نفت ایران به دست آورد.»

دوران رضاشاه (1921 تا جنگ جهانی دوم):
در دوره پهلوی اول روابط فی مابین با نوسانات زیادی رو به رو بود و به دلیل وابستگی شدید رضا خان به انگلیس، رابطه فرانسه با ایران کمرنگ شد و حتی در مقاطعی کار دو کشور به قطع رابطه کوتاه مدت هم رسید.

روی کار آمدن رضاخان میرپنج و تأسیس حکومت پهلوی در واقع نابودی دستاوردهای حکومت پارلمانی و سلطه بیش از پیش استعمار انگلیس در ایران بود؛ به طوری که روابط ایران با کشورهای دیگر را تحت تأثیر قرار می‌داد. اما مهمترین رویداد در روابط ایران و فرانسه در دوره سلطنت رضا شاه، تیرگی روابط دو کشور در سال ۱۳۱6 و تجدید روابط در خرداد ۱۳۱۸ بود. «از وقتی که به خدمت کارمندان بلژیکی گمرکات خاتمه داده شد، مطبوعات فرانسه لحن انتقادی شدید و غیر دوستانه ای نسبت به رژیم ایران در پیش گرفته بودند.» در آن زمان این تفکر هم که دولت رضاخان پهلوی دولتی وابسته و مجری سیاستهای انگلیس در خاورمیانه است، در فرانسه و آمریکا رواج داشت به همین دلیل نشریات فرانسوی از جمله «اکسلسیور» از اقدامات رضاشاه در ایران انتقاد کردند. به همین دلیل در دی ماه 1316هـ.ش دولت ایران اعتراض کرد و وزیرمختار ایران در پاریس را به ایران احضار نمود. این قطع روابط حدود یکسال‌ونیم ادامه یافت تا اینکه «البرلوبرن»، رئیس جمهور فرانسه هیئت ویژه‌ای به تهران فرستاد تا ضمن حضور در جشن های عروسی محمدرضا و فوزیه از رضاشاه عذرخواهی کند. رضاشاه این عذرخواهی را پذیرفت و در خرداد 1318ش انوشیروان سپهبدی را به سمت وزیرمختار به پاریس فرستاد و روابط دو کشور عادی شد.

در این دوران  نقش فرانسه در سیاست و فرهنگ ایران به عنوان کشوری تاثیرگذار به روشنی قابل رؤیت است. استخدام کارشناسان فرانسوی در وزارت جنگ، اعزام محصلین به فرانسه، تدریس اساتید فرانسوی در مدارس عالیه و تشکیل و تصویب قوانین با اقتباس از نظام حقوقی فرانسه را می‌توان در زمره این تاثیرگذاری ها دانست. «براساس منابع فرانسوی در سال ۱۳۱۳ از ۶۰۰ نفر دانشجوی ایرانی در اروپا، ۴۵۰ نفر در مراکز آموزش عالی فرانسه به هزینه دولت ایران تحصیل می کردند.» این روابط ادامه داشت تا زمانی که آتش جنگ جهانی دوم ابتدا اروپا و بعد از آن سایر کشورها را درگیر خود کرد. رابطه ایران و فرانسه حتی بعد از تصرف فرانسه توسط آلمان نازی و انتقال حکومت نیز به قوت خود باقی ماند تا زمانی که ایران با معاهده بین خود و شوروی و انگلیس به صف متفقین پیوسته و رابطه خود را با حکومت جدید (ویشی) قطع کرد. ایران از جمله اولین کشورهایی بود که دولت ژنرال دوگل در الجزایر را به رسمیت شناخت. بعد از جنگ جهانی دوم و ساقط شدن حکومت ویشی در فرانسه که بعد از تصرف توسط آلمان‌ها به قدرت رسیده بود، روابط ایران و فرانسه به حالت مطلوبی رسید.

گسترش روابط از جنگ جهانی دوم تا انقلاب اسلامی ایران
برخلاف در دوره پهلوی اول، پهلوی دوم رابطه صمیمانه و خوبی با دولت فرانسه ایجاد کرده بود. دوگل در دسامبر 1944 و هنگام سفر به شوروی، در تهران برای نخستین بار با شاه ایران دیدار کرد و این دیدار، زمینه گسترش روابط سیاسی بین دو کشور را فراهم ساخت به طوری که در ۲۴ شهریور ۱۳۲۴، سفارت ایران در پاریس به درجه سفارت کبری ارتقا یافت.

در بعد اقتصادی حضور فعال فرانسه از حوزه نفتی آغاز می شود. «در تشکیل کنسرسیوم نفتی سال ۱۳۳۴ شرکت نفت فرانسه توانست با ۶ درصد برای اولین بار سهم قابل ملاحظه ای در نفت ایران به دست می آورد.» محمدرضا شاه در شهریور۱۳۴۰ به دعوت دوگل رسما از فرانسه بازدید کرد و این منجر به سفر چهار روزه دوگل به ایران در مهر ۱۳۴۲ شد. به نظر می رسد که یکی از اهداف دوگل از این سفر، تحکیم نفوذ فرانسه در خاورمیانه در برابر آمریکا باشد.

در سال ۱۳۴۸ و انتخاب «ژرژ پمپیدو» به عنوان رئیس جمهور جدید فرانسه، محمد رضا شاه به همراه یک هیئت بلند پایه سیاسی و اقتصادی و با هدف استقرار روابط دوستانه ایران و فرانسه دوران گل، به فرانسه سفر کرد. اما این سفر به علت موضع گیری «ژرژپمپیدو» نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران به نتیجه ای نرسید. رئیس جمهور جدید فرانسه حتی از شرکت در جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در مهر ۱۳۵۰ خودداری کرد و به جای او نخست وزیرش در جشن های تخت جمشید شرکت کرد. «قبل از آغاز جشن های شاهنشاهی، ژرژپمپیدو رئیس جمهور فرانسه، ژاک سنار، رئیش تشریفات خود را به ایران فرستاده بود. وقتی سنار مشاهده کرد که جای رئیس جمهور فرانسه را در سر میز شام رسمی زیردست روسای جمهور آفریقایی قرار داده اند اعتراض کرد… بر این اساس پمپیدو، شابان دلماس، نخست وزیرش را به جای خود فرستاد. »  عدم حضور ژرژپمپیدو در این جشن و برخی اظهار نظرهای ناپخته او در این مورد، باعث شد که روابط سیاسی دو کشور مدت کوتاهی سرد شود. اولین و آخرین سفر او به ایران در شهریور ۱۳۵۲ صورت گرفت که در راه بازگشت از پکن مدت کوتاهی در ایران حضور یافت. «با مرگ پمپیدو و روی کار آمدن ژیسکاردستن و به دنبال اظهار نارضایتی تهران از سردی روابط دو کشور، ژیسکاردستن با دعوت رسمی از محمدرضا شاه سبب شد که وی نخستین مقامی باشد که پس از روی کار آمدن ژیسکار دستن از فرانسه دیدار می کند.»

یکی از اهداف اصلی رئیس جمهور جدید، که بعد از «پمپیدو» به ریاست جمهوری رسیده بود، بهبود بخشیده به روابط فرانسه با ایران بود که در دوران پمپیدو دچار رکود شده بود به ویژه آنکه دولت پهلوی هم از سردی روابط ناراضی بود.

گفتنی است همکاری های نزدیک اقتصادی با ایران در دوران پهلوی به خصوص انعقاد قراردادهای متعدد مربوط به کارهای عمومی و فعالیت های اجتماعی در این دوران به اوج خود رسید. در سال 1353 و در پایان یکی از سفرهای رسمی شاه به فرانسه معاهده‌ای به امضا رسید که یکی از بندهای آن همکاری در زمینه انرژی هسته‌ای و تأسیس یک مرکز تحقیقات هسته‌ای در ایران، شرکت در استخراج و پالایش نفت، آموزش کادر متخصصین، تحویل واحدهای برق اتمی با ظرفیت 5000 مگاوات و... بود که در این زمینه پروتکلی به تصویب دو طرف رسید و ضمن آن ایران متعهد به پرداخت مبلغ یک میلیارد دلار به عنوان پیش پرداخت شد.

این همکاری‌ها در زمینه‌های مختلف دیگری از جمله فرهنگی و تأسیس محیط های فرهنگی نیز گسترش پیدا کرد. ساخت مدارس به سبک نوین و احداث موزه از جمله اقداماتی است که ردپای فرهنگ و سیاست دولت فرانسه را در آنها به خوبی می توان دید.

کنفرانس «گوادلوپ»
از مهر ماه ۱۳۵۷ که امام خمینی به فرانسه-نوفل لوشاتو- رفتند و همزمان با نزدیک شدن به دوران انقلاب اسلامی و حرکت های  مردم ایران برای تشکیل حکومتی جدید بر مبنای آموزه های اسلامی، دولت فرانسه با شناخت از اوضاع کشور و پیش بینی تغییر سقوط رژیم شاهنشاهی از فعالیت نیروهای انقلابی در خاک خود جلوگیری نکرد. ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه به وسیله پزشکان معالج شاه که فرانسوی بودند؛ از بیماری درمان ناپذیر شاه اطلاع یافته بود، به همین خاطر با نزدیک شدن پیروزی انقلاب، در کنفرانس «گوادلوپ» که در 15 دی 1357 تشکیل شد، اعلام کرد که امیدی به حکومت فعلی نیست و شاه باید تسلیم خواست انقلابیون بشود. بر این اساس دولت فرانسه در سیاست خارجی خود نسبت به ایران به صورت تاکتیکی تجدید نظر کرد و به تدریج از دولت پهلوی فاصله گرفت.

ادامه دارد...


کد خبرنگار : 23