تاریخ : 1395,چهارشنبه 29 ارديبهشت16:39
کد خبر : 200050 - سرویس خبری : آخرین اخبار صفحه اول

همسر شیهد نواب صفوی بیان کرد:

ناگفته‌های شخصیت نواب صفوی

نیره السادات احتشام رضوی همسر شهید نواب صفوی و فرزند مرحوم احتشام صوفی که در زمان خود مبارزات زیادی با دستگاه پهلوی داشته ...

خبرنامه دانشجویان ایران: نیره السادات احتشام رضوی همسر شهید نواب صفوی و فرزند مرحوم احتشام صوفی که در زمان خود مبارزات زیادی با دستگاه پهلوی داشته ...

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از تسنیم، نیره السادات احتشام رضوی همسر مکرمه شهید بزرگوار نواب صفوی پیرامون شخصت این شهید بزرگوار گفت؛ شهید نواب تمام دستورات اسلام را به نحو احسن انجام می داد و یک فرد شجاع و غیور و دینمدار بود ایشان انسان والایی بودند.

وی در خصوص سفرشهید  نواب به طالقان افزود ؛ به دعوت آیت الله طالقانی  برای اختفا به طالقان رفتند (روستایی به نام ورکش) و در آن مدت محدود که انجا بودند فعالیت های بزرگی انجام دادند،

مثلا برخی از روستاییان نزد شهید نواب آمدند و گفتند که بهائی ها گوسفندهای آنها را به زور می گیرند و آنها ناراحت بودند که شهید نواب با صلابت و جذبه ایی که در چهره ایشان بود به آن روستا رفت و در انجا خطبه ایی خواند و حق روستایی ها را از بهایی ها گرفت.

وی ادامه داد؛ شهید نواب در اوج بحث های سیاسی ، وقتی با من روبرو می شد لبخند می زند و وقتی من می گفتم آقا مگر شما اکنون در حال مباحثه نبودید می گفت :(تیکه کلام ایشان باباجون بود) باباجون، آدم برای خانواده اش نباید عصبانی شود این یک درس برای جوانان امروز ما می تواند باشد. شهید نواب یک بار در زندگی به من امر نکردند همیشه با احترام در خانه با من صحبت می کردند .

همسر شهید نواب صفوی پیرامون واکنش به تیر باران آن مرد بزرگ گفت؛‌ من به مسگرآباد محلی که آقای نواب را دفن کرده بودند رفتم 28 کامیون نظامی آنجا بود سربازهای دربار صف به صف آنجا ایستاده بودند عده‌ای از مردم هم حضور داشتند و در کل فضا زیاد شلوغ بود من داشتم به شدت گریه می‌کردم تا اینکه یکی از سربازهای شاه با پوتین به من زد و گفت بلند شد اتفاقی نیفتاده است.

من بلند شدم و گفتم شما هم کسانی هستید که آل محمد را مانند بنی‌امیه دلداری می‌دادید و شروع کردم حماسی صحبت کردن طوری که نظامی‌ها گریه می‌کردند گفتم نواب همیشه می‌گفت ای کاش من عاشورا بودم و جدم را یاری می‌کردم و چه خوب یاری کردی جدت را.

خدایا این قلیل قربانی را از ما بپذیرید و همین‌طور ادامه می‌دادم و سربازها گریه می‌کردند رو کردم به آنها و گفتم گریه کنید که اشک‌های شما هرگز خشک نخواهد شد به خدا اگر مردهای ما را بکشید ما زنان مقابل‌تان خواهیم ایستاد و شروع کردم به خاندان پهلوی اعتراض کردند یک ساعت و نیم بدون انقطاع صحبت کردم که بعضی‌ها تعجب می‌کردند چطور من در آن حال و هوا می‌توانستم این‌گونه صحبت کنم دلم می‌خواست رگبار را به من ببندند و من نیز به شهادت برسم.

وی ادامه داد؛ یکی از علمای بزرگ تهران رفته بودند پیش پدرم و به ایشان گفته بودند: آقای نواب احتشام من خطبه حضرت زینب(س) را در کتاب‌ها خوانده بودم ولی امروز با چشم خودم دیدم که شبیه شما چه سخنرانی کرد، بلاتشبیه مثل عمه ایشان حضرت زینب (س) سخنانی گفتند که همه را به تعجب وا داشته بود.در روزنامه‌ها آن زمان هم نوشته بودند سخنرانی‌های همسر نواب صفوی مردم را آماده انقلاب کرده و سخنان آتشین همسر نواب شوری به پا کرده که ممکن است مردم انقلاب کنند.