تاریخ : 1396,دوشنبه 14 اسفند07:29
کد خبر : 260516 - سرویس خبری : یادداشت

محمد زعیم‌زاده

سیاست‌ورزی و مقابله با بنی‌صدرگونگی

جریان منتقد رئیس‌جمهور وقت به مرکزیت حزب جمهوری اسلامی و افرادی با وزن سیاسی چون شهیدبهشتی، آیت‌ا... خامنه‌ای و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در مواجهه با پدیده‌ای به نام بنی‌صدر مسیری را پیش گرفتند که یک جراحی بزرگ سیاسی بدون کمترین آسیب به شکل موفقیت‌آمیزی انجام شود، اما این اتفاق چگونه رخ داد؟

خبرنامه دانشجویان ایران: محمد زعیم‌زاده// «آنها را بگیرید، سرکوب کنید، منکوب کنید از دانشگاه بیرون کنید.» اینها بخشی از سخنان ابوالحسن بنی‌صدر در میتینگ 14 خرداد 59 با هوادارانش است، ابوالحسن بنی‌صدر که خود را نابغه قلمداد می‌کند مخالفان را چماق‌دارانی می‌داند که کم‌عقل هستند، 14 اسفند نقطه اوج رادیکالیسم بنی‌صدر است فردی که حدود یک‌سال قبل از این تاریخ، رای 76 درصدی مردم را به خود اختصاص داده است و با قاطعیت عنان قوه مجریه و بعد فرماندهی کل‌قوا را در دست می‌گیرد اما به مرور کج‌راهه‌ای را طی می‌کند، راهی که در آن همه غیر از معدود هوادارانش و حلقه نزدیک به آقای رئیس‌جمهور همه حتی حامیان دیروزش منتقد می‌شوند، راهی که در آن مجلس و قوه قضائیه و سپاه و اداره‌کنندگان جنگ و رزمندگان و البته توده مردم یا منتقد دولت می‌شوند یا دیگر حس مثبتی به آن ندارند و در فرجام کار دولتش مستعجل می‌شود و رئیس دولت مجبور به ترک کشور و فرار از وطن.

اینکه بنی‌صدر چه مسیری رفت که به آن نقطه رسید مهم است خصوصا اینکه مطالعه تاریخ معاصر نشان می‌دهد روش و منش مدل رفتاری بنی‌صدر با شدت و ضعف‌های کمتر و بیشتر قابل تکرار است و درواقع در هر دوره‌ای نوعی بنی‌صدرگونگی در برخی مسئولان دیده می‌شود.  اما به نظر می‌رسد مهم‌تر این است که نحوه مواجهه منتقدان بنی‌صدر با یک رئیس‌جمهور مستقر چگونه بوده که در عرض یک‌سال رئیس‌جمهوری با 76 درصد آرا به نقطه عدم کفایت سیاسی می‌رسد اما در عرصه اجتماعی به‌جز برخی مخاطرات امنیتی-که با مسلح شدن منافقین به‌عنوان موتلف بنی‌صدر پدید می‌آید-اتفاق خاصی نمی‌افتد و هیچ جمع‌بندی اجتماعی مثبتی به‌نفع وی شکل نمی‌گیرد.

جریان منتقد رئیس‌جمهور وقت به مرکزیت حزب جمهوری اسلامی و افرادی با وزن سیاسی چون شهیدبهشتی، آیت‌ا... خامنه‌ای و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در مواجهه با پدیده‌ای به نام بنی‌صدر مسیری را پیش گرفتند که یک جراحی بزرگ سیاسی بدون کمترین آسیب به شکل موفقیت‌آمیزی انجام شود، اما این اتفاق چگونه رخ داد؟

مساله اول درمورد بنی‌صدر این بود که او در انتخابات ریاست‌جمهوری با ساده‌سازی مسائل و با تکیه بر ادبیات شبه‌سوسیالیستی اقتصادی توانست رای بیاورد، ولی گذشت زمان ولو زمان اندک و نحوه مدیریت اقتصادی کشور از سوی او در همان مدت کوتاه شرایط اجتماعی را به ضرر او تغییر داد.

نکته دوم در زمین‌گیر شدن رادیکالیسم بنی‌صدر نحوه سیاست‌ورزی طیف منتقدان بود، جریان حزب جمهوری اسلامی که در انتخابات ریاست‌جمهوری اول شکست سنگینی خورده بود به سرعت توانست خود را در انتخابات مجلس اول بازسازی کند و با سیاست‌ورزی هوشمندانه و گذشتن از برخی تمنیات حزبی ائتلاف گسترده‌ای را –حتی با مشارکت بخش‌های انقلابی‌تر نهضت آزادی- علیه شکاف اصلی که بنی‌صدر سعی می‌کرد در کشور تعمیق کند، شکل دهد و اکثریت مجلس را در دست گرفت.

درواقع برگ برنده منتقدان بنی‌صدر تعریف نقطه کانونی سیاست‌ورزی خود در مقابل نقطه دلخواه بنی‌صدر بود، بنی‌صدر که با شعار حل مشکلات اقتصادی بر سر کار آمده بود با حاشیه‌سازی عملا سعی می‌کرد این مساله را از اولویت خارج کند، اما اصرار سران حزب جمهوری اسلامی – به‌رغم مخالفت‌های بنی‌صدر- بر نخست‌وزیری محمدعلی رجایی که وابستگی به حزب نداشت و نزدیک‌ترین فرد در آن مقطع به گفتمان خدمت بود، بنی‌صدر را در نقطه انفعال قرار داد. این در حالی بود که حتی در درون حزب هم بحث‌هایی مبتنی‌بر لزوم معرفی یک عنصر حزبی به‌عنوان نخست‌وزیر صورت گرفته بود.

نکته سوم تلاش برای تبیین ماهیت اقدامات بنی‌صدر در فضای منصفانه بود. مقایسه نطق آیت‌ا... خامنه‌ای در نمازجمعه 15 اسفند با نطق ابوالحسن بنی‌صدر در 14 اسفند دقیقا تفاوت بین دو رویکرد را نشان می‌دهد، تقابل دو رویکرد مصلحانه و ناظر به منافع ملی و رویکرد ضدملی و تمامیت‌طلبانه، دو رویکردی که در روزنامه‌های جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هم پیگیری می‌شد.

نکته چهارم در تعیین نسبت دو جریان با حاکمیت جمهوری اسلامی بود؛ ابوالحسن بنی‌صدر در عین بسط قدرت و چسبندگی به حکومت با طرح شعارهای رادیکال و به‌کارگیری ادبیاتی چون افراطی‌ها، جریان چماق‌دار و... با مسئولیت‌ناپذیری تمام ‌گرای شعار خروج از حاکمیت می‌داد ولی جریان منتقد به‌رغم دور بودن از قدرت اجرایی در نقد‌ها ملاحظات حاکمیتی و شرایط کشور ازجمله جنگ و فتنه‌های تجزیه‌طلبی و... را هم لحاظ می‌کرد.

نکته پنجم که از سوی افرادی چون شهیدبهشتی و آیت‌ا... خامنه‌ای صورت گرفت، ارائه تصویری همراه و همسو با گفتمان آزادی از سوی اعضای اصلی حزب بود. هنوز خاطره مناظره‌های فردی چون شهیدبهشتی با اعضای حزب توده و شنیدن انتقادها و پاسخ‌های مستدل به شبهات جدی در اذهان مردم باقی است، اتفاقی که دیگر در سال‌های بعد رخ نداد.

نکته ششم عدم تحمیل هزینه به نظام برای مقابله با بنی‌صدر بود، در حالی که حتی برخی اخبار پیدا و پنهان از حمایت تلویحی افرادی از بیت امام –مانند مرحوم اشراقی- از بنی‌صدر حکایت می‌کرد، جریان منتقد تلاش کرد پای امام را به این مساله باز نکند -جز نامه مرحوم هاشمی به امام- و هزینه‌ای به امام تحمیل نشود.

درواقع آنچه سبب شد در یکی از بحرانی‌ترین شرایط سیاسی تاریخ انقلاب اسلامی اتفاقی بزرگ چون عزل رئیس‌جمهور با کمترین هزینه صورت بگیرد، تعقل سیاسی و به‌کارگیری متدولوژی هوشمند سیاست‌ورزی در مقابله با رادیکالیسم یک رئیس‌جمهور بود.


کد خبرنگار : 38