تاریخ : 1397,سه شنبه 23 مرداد17:14
کد خبر : 277845 - سرویس خبری : آخرین اخبار فرهنگی اجتماعی

متن ترانه دو قطعه مجوز نگرفته محسن چاووشی

پس از جنجال‌های مجوز گرفتن آلبوم «ابراهیم» محسن چاووشی از سوی وزارت ارشاد در آخر این وزارت خانه از هفت قطعه این آلبوم به مجوز دادن پنج قطعه از آن اکتفا می کند.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، آلبوم «ابراهیم» محسن چاووشی شامل هفت قطعه است که پنج قطعه آن مجوز گرفته اما دو ترانه آن به علت اینکه متن مناسبی ندارد به گفته مسئولان وزارت ارشاد مجوز نخواهد گرفت.

گفته می‌شود که این دو قطعه جنجالی، دو ترانه به نام‌های «تو در مسافت بارانی» و «ما بزرگ و نادانیم» هستند که از کتاب شعر «منجنیق» حسین صفا، انتخاب شده‌اند.

دو ترانه‌ای که بیشتر متهم به ترانه‌های اروتیک هستند تا ترانه‌های اجتماعی و سیاسی.

واین درحالی است که این دو ترانه برای انتشار در کتاب حسین صفا مجوز گرفته است ولی برای انتشار در آلبوم آخر محسن چاووشی وزارت ارشاد دست به عدم دادن مجوز زده است.

متن کامل دو ترانه حسین صفا:

تو در مسافت بارانی

و غم درشکه‌ای از اشک است
و اشک شیهه کوتاهی
من و تو آخورمان مرگ است
از این درشکه بیا پایین
تو نیز شیهه بکش گاهی
زمین گرد چه می‌خواهد
به جز به گرد تو چرخیدن
سپس به سوی تو غلتیدن
سپس به پای تو افتادن
توان این همه در من نیست
مرا ببخش اگر ماهی
آهای بینی سربالا
از این درشکه بیا پایین
به من بچسب همین الان
مرا ببوس همین حالا
که زندگی دو سه نخ کام است
و عمر سرفه کوتاهی
همیشه هرگزم از نیلی
همیشه قرمزم از سیلی
و گاهی از همه قرمزتر
و گاهی از همه هرگزتر
مرا ببخش اگر هرگز
مرا ببخش اگر گاهی
منم که لک لک غمگینی
به روی دودکشت هستم
منم که ماهی دریا
بلند موی مشت هستم
منم که طعمه قلابم
مرا شکار کن ‌ای ماهی
منم شکار شکارم کن
سپس ببوس و بچرخانم
سپس بچرخ و ببوسانم
سپس چه کار، چه کارم کن
چه کار، هرچه تو می‌خواهی است
بخواه آن چه که می‌خواهی
من و تو اول مان آه است
اگر که آخرمان مرگ است
من و تو خواهرمان آه است
اگر برادرمان مرگ است
عجول باش اگر مرگی
عمیق باش اگر آهی
رسول حرف زدن با من
برای مومن اندوهم
تو سرپناه‌ترین غاری
امام گوش به من دادن
برای راز نگهداری
تو سر به مهر‌ترین چاهی
بتاز گله اکسیژن
و راه مالرویی چیزی
به سمت پنجره پیدا کن
هوای حبس نفس‌گیر است
بتاخت قفل مرا وا کن
بتاز‌ای که پر از راهی
منی که از تو نمی‌افتم
به اسب تشنگی‌ات گفتم
در این مسافت طولانی
تو در شفاعت بارانی
و غم درشکه‌ای از ابر است
و ابر شیهه کوتاهی؛

ما بزرگ و نادانیم

مثل گاو می‌نوشیم
مرتعی سرابی را
قطعی است و می‌دانیم
گریه غرق خواهد کرد
اسب‌های آبی را
هم درشت و غمگینیم
هم سیاه و بدبینیم
هم برای آبادی
قطره‌ای نمی‌باریم
هم نگه نمی‌داریم
حرمت خرابی را
شب که می‌شود خوابیم
صبح و ظهر هم خوابیم
عصر هم که تا شب خواب
شب دوباره تا شب خواب
توی خواب می‌بینیم
روز آفتابی را
خوب... خوب و خوشبختیم
خشک و سفت و سرسختیم
ما در اوج تنهایی
چون زنان هرجایی
خوب خوب می‌دانیم
راه دوست‌یابی را
گاو اسب انسانیم
حافظان و عارفانیم
حامیان زن هستیم
بندگان تن هستیم
پاس پاس می‌داریم
عشق رختخوابی را
علم در نور دیده
ساختار پیچیده
جاهلان فهمیده
ما ربات‌ها روزی
درک می‌کنیم آیا؟
فهم اکتسابی را
مفلسیم در خوردن
ممسکیم در مردن
ما که از خسیسان
و جمله کاسه لیسانیم
ترک می‌کنیم آیا
این گدامآبی را
ما که‌ایم جنگلبان
ما چه‌ایم جنگلبان
کرم‌ها دورویی‌ها
قلب‌ها گلابی‌ها
کرم‌ها درو کردند
جنگل گلابی را
از اساس استادیم
در جناس استادیم
فاضلیم در دانش
فاضلیم در خوانش
ارج می‌نهیم اما
شعر فاضلابی را
رخت بخت پوشیدیم
مثل گاو نوشیدیم
مثل اسب کوشیدیم
مثل اشک جوشیدیم
گریه غرق کرد آنگاه
اسب‌های آبی را


کد خبرنگار : 83