تاریخ : 1397,چهارشنبه 09 آبان20:30
کد خبر : 288638 - سرویس خبری : یادداشت سیاسی

جعفر حسن خانی

بحران فروپاشی

جامعه ایرانی بیش از اینکه با هم آیندی بحران ها مواجه شده باشد با هم آیندی نیروهای سیاسی حول گزاره « جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی»مواجه است. پیش از این هم جامعه ما شاهد هم آیندی های این چنینی بوده است. سال 1388 و هم آیندی نیروهای سیاسی پوزسیون و اپوزسیون حول گزاره و دروغ بزرگ «تقلب گسترده در انتخابات» نمونه دیگری از چنین هم آیندی ها است.

خبرنامه دانشجویان ایران: جعفر حسن خانی*// «آیا جمهوری اسلامی در آستانه سقوط است؟» این سوالی که بیش از همیشه امروز شنیده می شود. سوالی که در نتیجه اجتماعی شدن گزاره «جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی » شکل گرفته است. با عمومی شدن این گزاره در برخی لایه های اجتماعی سوالی که مطرح می شود این است که این گزاره توسط چه کسانی مطرح و در چه مکانیزم و فرآیندی اجتماعی شده است؟

هم آیندی بحران ها یا هم آیندی نیروهای سیاسی حول گزاره بحران
برخی بر این باورند که با انباشت مجموعه ای از بحران ها، کشور در شرایطی قرار گرفته است که در آستانه فروپاشی است. از جمله ی افرادی که بر این باور است می توان به محمد فاضلی استاد دانشگاه شهید بهشتی و معاون رییس مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری اشاره کرد. او از این وضعیت با عنوان «هم آیندی بحران ها» یاد می کند. از نظر وی و هم فکران او ترکیب ترامپ ، بن سلمان، داعش و ناامنی های منطقه، بحران های محیط زیستی و ناکارآمدی ساختار سیاسی فراتر از دولت، کشور را در آستانه انفجار اجتماعی و فروپاشی قرار داده است. اما واقعیت این است که ما بیش از اینکه با واقعیت امکان فروپاشی مواجه باشیم با برساخته رسانه ای آن مواجهیم. ما بیش از اینکه با ناکارآمدی حکومت مواجه باشیم با ناکارآمدی برخی از حکمرانان  مواجه هستیم. شرایطی که از آن به عنوان هم آیندی بحران ها یاد می شود در بیشتر موارد، نمونه هایی از بحران هایش مسبوق به سابقه بوده و در طول 40 سال گذشته جامعه ما با آن مواجه شده ، اما فرونپاشیده است. از جمله نمونه های آن می توان به مقطع زمانی بعد از یازده سپتامبر و حمله آمریکا و همپیمانانش به عراق و افغانستان اشاره کرد . مقطعی که  127 نفر از نمایندگان اصلاح طلب مجلس با روحیه ای باخته طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب از هم آیندی بحران ها و فروپاشی و لزوم نوشیدن جام زهر گفتند.

اما اکنون ، ما هم اکنون نه در وضع هم آیندی بحران ها که در وضع مواجهه با مجموعه ای از نظام مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستیم.

انفجار فزاینده توقعات پیشران احساس فروپاشی
پمپاژ احساس فروپاشی و بحران لزوما در بستر آماده قابلیت رشد و نمو دارد. بستر اماده اجتماعی جامعه ایران برای دریافت بذر احساس فروپاشی و بحران وجود نارضایتی های اجتماعی است. بخشی از نارضایتی های اجتماعی حاصل ناکارآمدی تیم مدیریتی دولت تدبیر امید است و بخش دیگری از نارضایتی های اجتماعی حاصل انفجار فزایندی توقعات است تا هم آیندی بحران ها. انفجار فزآینده توقعات از یک سو حاصل وعده های انتخاباتی و برجامی رئیس جمهور و جریان سیاسی متبوع و مطلوب او بوده و از دیگر سو حاصل رویکرد تطبیقی هالیوودی رسانه های منتقد، مخالف و معاند جمهوری اسلامی است. این رسانه ها با مقایسه جمهوری اسلامی ایران با اتوپیای هالیودی و نه واقعی از حکومت پهلوی و پساجمهوری اسلامی در رسانه های معاند و مخالف تلاش می کنند نارضایتی عمومی از وضع موجود را بالا برده تا در پی شکل گیری این «نگرش» بتوانند «کنش» اعتراضی مردم ناراضی را شکل دهند.

از هم آیندی حول گزاره تقلب گسترده تا هم آیندی حول گزاره فروپاشی
جامعه ایرانی بیش از اینکه با هم آیندی بحران ها مواجه شده باشد با هم آیندی نیروهای سیاسی حول گزاره « جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی»مواجه است. پیش از این هم جامعه ما شاهد هم آیندی های این چنینی بوده است. سال 1388 و هم آیندی نیروهای سیاسی پوزسیون و اپوزسیون حول گزاره و دروغ بزرگ «تقلب گسترده در انتخابات» نمونه دیگری از چنین هم آیندی ها است . در هم آیندی هایی این چنینی بخش گسترده ای از نیروهای سیاسی فارغ از مخالفت ها و مناقشات جدیی که با هم دارند برای مواجهه با جمهوری اسلامی حول یک گزاره مشترک به تفاهم رسیده و مبتنی بر آن منطق مخالفت های خود علیه جمهوری اسلامی را سازمان می دهند. بحران فروپاشی یک برساخته رسانه ای است که در رسانه ها شکل گرفته و با به کار گیری آن توسط نیروهای سیاسی جریانات مختلف ضریب خورده و در جامعه ایران اجتماعی شده است.

رسولان فروپاشی و گذار از مشکل مدیریتی به بحران سیاسی
سازمان منافقین و سلطنت طلبان دو جریان اصلی « بر حکومت » هستند که گزاره فروپاشی جمهوری اسلامی را مورد توجه قرار داده و ضریب می دهند. در داخل کشور نیز دو گروه 1. حامیان احمدی نژادی  و 2. نیرو های مرکز بررسی های ریاست جمهوری دولت تدبیر امید در ضریب دادن این گزاره در نیروهای « در حکومت » نقش آفرین هستند. طرح تحلیل های از این قبیل که خیزشی عمومی در راه است از سوی احمدی نژاد و اطرافیان وی یا انتشار تولیدات رسانه ای نظیر کلیپ سقوط توسط مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری نمونه های عینی همراهی پیش دستانه با این همایندی از سوی این دو نیروی «در حاکمیت» است.

باقی نیروهای سیاسی معاند و مخالف جمهوری اسلامی در مرحله بعد به مروجان این گزاره پیوسته اند . نمونه متاخرش نیروهای اصلاح طلب هستند که فرصت طلبانه سعی در برجسته کردن گزاره بحران فروپاشی می کنند . این نیروها در بستر ناکارآمدی دولت مورد حمایت خود با الصاق ناکارآمدی به ساختار سیاسی نه دولت مورد حمایت و همچنین با بزرگ نمایی بیش از حد ناکارآمدی فرصت طلبانه تلاش می کنند مخالفت خود با جمهوری اسلامی را سازمان دهند. طرح این مسئله که مشکل کشور سیاسی است و راه حل سیاسی دارد از سوی نیروهای اصلاح طلب را در همین راستا می توان تحلیل کرد. بر همگان پر واضح و مبرهن است که مشکل کشور مدیریتی و اقتصادی است نه سیاسی با این وجود بیشتر اصلاح طلبان به عنوان نیروهای منتقد و مخالف جمهوری اسلامی فرصت طلبانه تلاش می کنند با طرح «بحران سیاسی» به جای مسئولیت پذیری در قابل «مشکل مدیریتی» برآمده از حمایت سیاسی خود در هم آیندی شرکت کنند تا راه حل سیاسی خود را بر دیگر راه حل ها تفوق بخشند.

رادیکالیسم نشانه فروپاشی نظام یا وابستگی اپوزسیون
برخی نگاه های جامعه شناسانه بر این باور است که هر چه مخالفت ها علیه یک نظام سیاسی خشونت آمیزتر شود نشانه نزدیک شدن به زمان فروپاشی آن نظام سیاسی است . نمونه متاخر این پدیده سیاسی – اجتماعی در جامعه ایران را می توان در دهه های 40 و50 شمسی شاهد بود . با شکل گیری احساس بن بست سیاسی برای اصلاح ساختار در میان نیروهای منتقد و مخالف و دست به اسلحه بردن این نیروها در حکومت پهلوی و نهایتا شکل گیری پدیده چریک ، نشانه های فروپاشی نظام پهلوی بیش از همیشه پدیدار شد.

مبتنی بر همین تحلیل و نگاه برخی از تحلیلگران بر همین باورند که بروز ظهور پدیده هایی نظیر «ری استارت» ، «آمد نیوز» و شکل گیری تجمعات اعتراضی خشونت آمیز در برخی شهر ها نشانه های شکل گیری احساس بن بست سیاسی و در نتیجه رادیکال تر شدن مخالفان شده است و خشونتی که شاهد آن هستیم معلول این روند است.

اما سوالی که مطرح هست این است که چقدر می توان رادیکالیسم موجود را حاصل شکل گیری احساس بن بست سیاسی در نیروهای سیاسی منتقد، مخالف و معاند دانست. اگر قرار بود احساس بن بست به رادیکالیسم منتج شود احتمالا پیش از انتخابات شوراهای شهر، مجلس و ریاست جمهوری گذشته که حاکمیت برای منتقدین جایی را در نظر نگرفته بود زمان مناسبتری بود . احساس بن بست سیاسی با روی کار آمدن برخی منتقدین و مخالفین و تصاحب برخی مناصب سیاسی کشور از سوی ایشان آن هم در درون ساختار جمهوری اسلامی و با خود آگاهی این ساختار سیاسی قدر بسیاری قابل قبول نیست. القای بن بست سیاسی بعد از انتخابات های اخیر قدر متنابهی برساخته رسانه ای و غیر واقعی منماید. آن چه که ما شاهد هستیم بیش از آنکه نشانه فروپاشی باشد نشانه امر دیگری است. از آنجایی که بخش قابل توجهی از مخالفین و معاندین جمهوری اسلامی وابسته هستند و منابع مالیشان از سوی کشورهای متخاصم ایران تامین می شود لذا کنش ایشان را باید نشانه وابستگی شان دانست. روی کار آمدن هم زمان ترامپ در آمریکا و بن سلمان در عربستان و هم افزایی این دو با نتانیاهو را باید عامل رادیکالیسم اپوزسیون دانست. همواره مواضع اپوزسیون ایران تابعی از خواست کاخ سفید بوده است. مقایسه تطبیقی عملکرد اپوزسیون و آمد و شد روسای جمهور آمریکا می تواند اثباتی بر این مدعا باشد.

پس با لحاظ این موارد باید تاکید داشت که ما در شرایط بن بست سیاسی و رادیکالیسم برآمده از آن که نشانه فروپاشی است نیستیم بلکه در شرایط مواجهه با اپوزسیون وابسته ای هستیم که منبع وابستگی ایشان اراده کرده به طرز عریان تری با جمهوری اسلامی به مقابله بپردازد. تلاقی بن سلمان ، ترامپ و نتانیاهو دلیل رادیکالیسم اپوزسیون وابسته به ایشان است .

بحران جمهوری اسلامی یا بحران اپوزسیون
بیش از آنکه جمهوری اسلامی در بحران باشد این اپوزسیون جمهوری اسلامی شامل منتقدین، مخالفین و معاندین هستند که دچار بحرانند. اپوزسیون جمهوری اسلامی در هیچ یک از این سه لایه خود هیچ آلترناتیو و نسخه جایگزینی ندارد و تنها مورد مشترک و مورد توافق در این نیروها پذیرش همین گزاره «جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی است » هست. مجموع این جریان ها شاید بدانند چه نمی خواهد اما هیچ یک به طور قطع به یقین نمی دانند چه می خواهند و همراهیشان برای پیش برد امکان فروپاشی را در بیشتر موارد باید در وابستگیشان جست و جو کرد. بحران آلترناتیو ، بحران همبستگی و بحران وابستگی سه بحران بسیار مهم  اپوزسیون است که سازمان اپوزسیون را وارد چرخه آنتروپی و اضمحلال کرده و رو به نابودی و خودتخریبی می کشاند.

منتقدین که در زمره آنان اصلاح طلبان هستند نسخه آلترناتیوشان که دولت تدبیر و امید است همینک سکان مدیریت اجرایی کشور را به عهده دارد و ناکارآمدی خود را به نمایش گذاشته است . مخالفین و معاندین هم آلترناتیو مورد توافق بین خودشان هم ندارند چه رسد به ارائه آلترناتیو مورد توافق جامعه ایران. آمریکا ، رژیم صهیونیستی و عربستان هم به هیچ یک از مخالفین جمهوری اسلامی از جمله سازمان منافقین و سلطنت طلب ها به عنوان آلترناتیو نمی نگرد. بلکه از نظر آمریکا و متعهدانش اپوزسیون بیشتر عوامل و عناصر فروپاشی هستند آن هم نه فروپاشی جمهوری اسلامی بلکه فروپاشی ایران . آلترناتیو دشمنان برای ایران تجزیه ایران به کشور های کوچک و ضعیف است که در این میان معاندین بازیگران این سناریو هستند.

فقدان ایدئولوژی و رهبری و بحران فروپاشی اپوزسیون
برای فروپاشی و براندازی از میان همه عوامل دو عامل بیش از همه دارای اهمیت است. اول ایدئولوژی و دو دیگر رهبری. این دو عامل در کنار هم است که می تواند بسیج عمومی را شکل داده و با تصاحب خیابان نظام سیاسی را به چالش بکشد.

ایدئولوژی به معنای وجود یک نظام معنایی شامل ارائه تصویری از وضع موجود و وضع موعود و ترسیم چگونگی حرکت از وضع موجود به وضع موعود است. اپوزسیون فعلا در ارائه تصویر وضع موجود در جا می زنند و در دو مورد دیگر شکل دهنده ایدئولوژی، هیچ چشم انداز قابل تصور و توافقی ندارد. رهبری منسجم هم در پس وجود ایدئولوژی منسجم شکل می گیرد لذا در نبود ایدئولوژی جست و جوی «رهبری مسنجم کننده» سخنی بس گزاف است. نبود ایدئولوژی و رهبری دو فقدان بزرگ اپوزسیون است که در کنار بحران آلترناتیور، بحران همبستگی و بحران وابستگی ایشان را در شرایط بحرانی و در معرض فروپاشی قرار داده است. منهای بهایی ها و بابی ها ازجمله ازلی ها که مبنای ایدئولوژیک برای مقابله با ایران دارند و در این فقره یعنی تروج احساس فروپاشی و تهیج احساس نارضایتی بسیار فعال هستند، تنها چسب نگهداره اپوزسیون در کنار هم دریافت پول دشمنان و پرورش احساس نفرتی است که از جمهوری اسلامی در خود رشد داده اند.

* دانشجوی دکتری علوم سیاسی


کد خبرنگار : 17