تاریخ : 1398,دوشنبه 20 آبان12:46
کد خبر : 334501 - سرویس خبری : فرهنگی اجتماعی

جریان‌شناسی سینمای کیایی به بهانه اکران جدیدش؛

«مطرب» در حد «مطرب» هم نیست!

آن هم با مضمون «من و تو»یی که می‌خواهد به مخاطب بگوید ایران بدترین جای دنیاست و مردمش نیز بدبخت‌ترین مردم دنیا هستند! اما «مطرب» در نهایت ایران را تحقیر می‌کند؛ آن هم در برابر «ترکیه»! نمی‌دانم ترکیه را چقدر می‌شناسد آقای کارگردان!

به گزارش سرویس فرهنگی - اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ چند روزی است که با اکران فیلم سینمایی «مطرب» با بازی پرویز پرستویی نقد و تحلیل های مختلفی از این فیلم منتشر شده، محمدرضا کردلو از این فیلم در روزنامه وطن امروز نوشت: در آغاز دهه 90 حضور مصطفی کیایی در سینمای بدنه، ظهور یک کارگردان صاحب‌سبک را نوید می‌داد. مصطفی کیایی با ساخت «ضدگلوله» در سال 89 و حضور در سی‌امین جشنواره فیلم فجر (سال 90) مورد توجه منتقدان و تماشاگران سینما قرار گرفت. ضدگلوله در این جشنواره توانست دیپلم افتخار بهترین فیلم را از آن خود کند. (در آن سال جشنواره به هیچ فیلمی سیمرغ نداد). کیایی همچنین به‌خاطر فیلمنامه ضدگلوله، سیمرغ بلورین گرفت. مدل روایی او، بعد از ضدگلوله در 2 فیلم بعدی‌اش یعنی «خط ویژه» و «عصر یخبندان» تفاوت عمده‌ای با جریان سینمای اجتماعی مرسوم در ایران داشت.

«مطرب» در حد «مطرب» هم نیست!

کیایی سینمای اجتماعی را با مولفه‌های اصلی سینمای بدنه پیوند داده بود. در واقع نگاه اجتماعی مصطفی کیایی در این سه فیلم، نیم‌نگاهی به گیشه و مخاطب نیز داشت. تقریبا کمتر کارگردانی در سینمای ایران توانسته این توفیق را کسب کند که هم فیلمی با رگه‌های پررنگ اجتماعی و اساسا با مضمون اجتماعی بسازد و هم سینمای دلخواه مخاطب را روی پرده ببرد. کیایی تا قبل از «بارکد»، توانایی خود را در پیگیری سوژه‌های خاص و موضوعات ملتهب نشان داده بود. او با موفقیت و بدون اینکه از خطوط قرمز عبور کند، داستان‌های جنجالی را به نحوی سالم و سرگرم‌کننده روایت می‌کرد.

«مطرب» در حد «مطرب» هم نیست!

«خط ویژه» قصه‌ یک اختلاس بانکی و تقریبا یکی از بهترین فیلم‌هایی است که در این زمینه ساخته شده است. «خط ویژه» به نوعی یک فیلم رابین‌هودی بود و نگاه خاصی به مسأله عدالت داشت. اجرای فردی عدالت، ساختارگریزی و شخصیت‌های کنشگر و فعال، ویژگی‌های جذابی برای سینما بودند و کیایی از این ظرفیت برای بسط نگاه اجتماعی خود استفاده کرده بود. نگاهی که اتفاقا مخاطب هم داشت. در «عصر یخبندان» نیز این مسأله به وضوح دیده می‌شود. در «عصر یخبندان» شاید می‌شد رگه‌هایی از فیلم بعدی کیایی را در به تصویر کشیدن عریان برخی آسیب‌های اجتماعی ناشی از نابرابری اقتصادی پیش‌بینی کرد. استعمال مکرر موادمخدر، خیانت زن به شوهر و نمایش برخی روابط، اگرچه در پایان با یک جمع‌بندی مثبت و علیه همه این آسیب‌ها همراه بود اما آغاز روندی در سینمای کیایی بود که فضای سالم فیلم‌های قبلی را نداشت. مثلا جمع‌بندی «عصر یخبندان» ضدخیانت بود و در نقد این موضوع موفق عمل کرده بود. نکته مهم در سینمای کیایی، حداقل تا پیش از «بارکد»، این بود که اگر موقعیت کمیک، شوخی یا طنزی وجود دارد، این موقعیت‌ها و شوخی‌ها اصلا رکیک نبود و حتی کمتر به سمت شوخی‌های دوپهلوی جنسی می‌رفت. اما بارکد آغاز موقعیتی متفاوت برای کیایی بود. کیایی در بارکد تمام اهتمام خود را مصروف موقعیت‌ها و شوخی‌های جنسی کرده است. به نظر می‌رسد، همزمان شدن این اتفاقات با نشستن کیایی روی صندلی تهیه‌کنندگی بی‌ارتباط نباشد. مسیری که کیایی در فیلم‌های بعدی ادامه داد.

«مطرب» در حد «مطرب» هم نیست!

در ادامه شکست سنگین «چهارراه استانبول» در گیشه، موجب شد بازگشت سرمایه برای او در اولویت بالاتری قرار بگیرد. و «مطرب» نقطه اوج این نگاه به سینما بود. نگاهی که حتی از هم‌آغوشی یک دختر و پسر خارجی در فرودگاه استانبول، برای جذب مخاطب هم استفاده کرده است. نگاه سینمایی کیایی اما می‌توانست به «مطرب» ختم نشود. او در «چهارراه استانبول» تلاش کرد نگاهی مسؤولانه به مسأله‌های اجتماعی داشته باشد. اگر نگوییم «شاید»، «حتما» بهتر بود «چهارراه استانبول» را یک نهاد سینمایی تحت پوشش سرمایه‌گذاری و تهیه‌کنندگی قرار می‌داد تا شکست سنگینش در گیشه، به محصولی مانند «مطرب» ختم نشود.

«مطرب» در حد «مطرب» هم نیست!

بی‌تعارف این سطحی بودن مدیریت سینما در کشور با پول پخش کردن میان سینماگران تمام‌شده و فیلمسازان پایان‌یافته، جدی‌ترین ضربه‌اش را به امثال کیایی می‌زند. کیایی می‌توانست و باید از امکانات فیلمسازی به نحوی بهره می‌برد که به جایگاه امروزش تنزل نکند. اما مگر برای مدیریت سینمایی مهم است چه بلایی سر فیلمسازان نسل نو سینمای ایران می‌آید. مصطفی کیایی چند فیلم مسؤولانه ساخت اما کسی از میان مدیران، استعداد فنی و نگاه قابل احترامش را تحویل نگرفت. کارگردانی صاحب‌سبک و مولف که سینما را از پایه آغاز کرده بود، به اندازه بی‌هنرهای پیرپاتال سینما که دوره‌شان تمام شده هم مورد توجه فارابی و این همه نهاد سینمایی قرار نگرفت. و من اینها را در رسیدن کیایی به «مطرب» بی‌تاثیر نمی‌دانم. عقبگردی که برای سینمای خاص مصطفی کیایی رخ داد، باعث شد یک فیلمساز مستعد که در سینمای بدنه و داستانگوی ایران می‌توانست سال‌ها پیشتاز باشد، در ردیف سینماگران فیلم‌های معروف به شانه‌تخم‌مرغی و سوپرمارکتی قرار بگیرد. سینمایی که حالا کاملا در قبضه جریان فیلمفارسی است. رابین هودیسم خلاقانه‌ای که در «خط ویژه» مجری عدالت(البته با تعریف کیایی) بود، حالا به بدترین شکل در کشور کودتازده همسایه به یک خودتحقیری مزمن می‌افتد.

حتی اگر به محتوای دسته‌چندمی، صددرصد گیشه‌ای و کهنه کیایی که فقط چند شوخی جنسی پررنگ‌تر از فیلمفارسی‌های هم‌ردیف خود دارد، کاری نداشته باشیم و نخواهیم مضمون «من و تو»یی‌اش را در بوته نقد بگذاریم، جای بسی تاسف است که «مصطفی کیایی» حتی نتوانسته یک فیلم مبتذل خوب بسازد. یعنی اگر شوخی‌های جنسی بهتری حتی با همین غلظت، در فیلمنامه جاگذاری می‌شد و طنز موقعیت به شوخی می‌انجامید، تماشای فیلم این اندازه ناراحت‌کننده نبود. تقریبا هیچ بازی خوبی در فیلم وجود ندارد. از پرویز پرستویی و مهران احمدی تا محسن کیایی و الناز شاکردوست، تصنعی‌ترین و دم‌دستی‌ترین بازی‌های همه عمر سینمایی خود را در «مطرب» تجربه کرده‌اند. قاب‌های اشتباه مکرر تکرار شده‌ است. قصه در موقعیت‌های متعدد به شکلی غیرمنطقی به موقعیت بی‌ربط دیگر پرت می‌شود. دیگر اینکه «مطرب» حتی به اندازه «مطرب» دست و پا شکسته‌ای که 12 سال پیش ده‌نمکی در «اخراجی‌ها» به تصویر کشید هم «مطرب» نیست. با علم به اینکه «مطرب» ده‌نمکی از یک «تیپ» فراتر نرفت. فارغ از اینکه رویه‌های جدی این به‌اصطلاح کمدی نیز در فضای اجتماعی فعلی ایران باورپذیر نیست.

«مطرب» در حد «مطرب» هم نیست!

موسیقی قهوه‌خانه‌ای سبک داوود مقامی و عباس قادری را واقعا اگر کسی بخواهد روی صحنه ببرد، دچار ممنوعیت می‌شود؟ اصلا کسی با فضای فعلی و سلطه جریان موسیقی پاپ و رپ، جرات می‌کند برود روی سن «پارسال با هم دسته‌جمعی رفته بودیم زیارت» بخواند؟! و واقعا غیرمنصفانه و عاری از مردانگی نیست اگر فیلمسازی این را بهانه کند برای تحقیر «ایران»؟ آن هم با مضمون «من و تو»یی که می‌خواهد به مخاطب بگوید ایران بدترین جای دنیاست و مردمش نیز بدبخت‌ترین مردم دنیا هستند! اما «مطرب» در نهایت ایران را تحقیر می‌کند؛ آن هم در برابر «ترکیه»! نمی‌دانم ترکیه را چقدر می‌شناسد آقای کارگردان! جهت اطلاع در همین کشوری که «آزادی»‌اش را دارد سر مردم ایران می‌کوبد، به بهانه یک «کودتای مشکوک» چند صدنفر اعدام شدند که هیچ، چندصدهزار نفر به زندان رفتند و از مشاغل‌شان بیکار شدند. فیلم را اگر آقای اردوغان ببیند، می‌تواند اسمش را بگذارد «پیروزی اراده» و در همه سینماهای ترکیه پخش کند. همه اینها افسوس دارد.
 
چه غیرت و تعصبی داشت آدم برفی
افسوس بیشتر برای روندی است که مصطفی کیایی طی کرد و از ضدگلوله و خط ویژه به «مطرب» رسید. و پرویز پرستویی که «آدم‌برفی» میرباقری را چال کرده زیر خاک با بازی در این نقش. چه غیرت و تعصبی داشت آدم برفی. بویژه آنجا که پس از ضرب و جرح عباس توسط برخی شهروندان ترکیه‌ای، «اسی» به «عباس» (ولو نمایشی) می‌گوید: «تُرکا(ترکیه‌ای‌ها) تو رو نزدن. یه ایرونی رو زدن. یه هموطن منو.

«مطرب» در حد «مطرب» هم نیست!

به حق زدن یا به ناحق به من مربوط نیست. اونا غریب‌نوازی کردن. میدونی مث چیه؟ ناموستو جلو چشت‌ آش و لاش کنن و تو جیکت در نیاد. ایرونی ناموس منه. من اون هیکلی رو که به تُرکا باج بده یک پیت بنزین حرومش می‌کنم و فاتحه. به امام حسین یا نشونی ترکه رو میدی یا همه دلال و واسطه‌های استانبولو می‌کشم زیر اَخیه...».


کد خبرنگار : 16